در کنار خبرهایی که از کاوش گسترههای باستانی و کشف آثار باارزش تاریخی شنیده میشود، خبرهایی نیز هست که کنشگران میراث فرهنگی را شگفتزده و نگران میسازد. حکم قانونی برای ویران کردن خانهی تاریخی «چوپانی» در یکی از خیابانهای تهران، و ویران کردن بافت پیرامون میدان نقش جهان، نمونهای از خبرهای هفتهی گذشته است. هر چند شورای عالی شهرسازی و معماری با کارهای اسفبارِ انجام گرفته برای ویرانی بافت کناری میدان نقش جهان، مخالفت کرده است، اما هم چنان نگرانی ها بابت آن رویداد و آسیب دیدن یکی از پُرارزش ترین آثار تاریخی ایران، ادامه دارد.
از همه شگفتتر خبری است که حکایت از جلوگیری مردمی دارد که سدی در برابر مرمت و بازسازی خانهی تاریخی «کسمایی» و ساباط کنار آن در شهر قزوین شدهاند! گزارش این رویداد در میان خبرهای این بخش آمده است. گرفتاریهای اداری (بوروکراسی) نیز همچنان مشکلساز است. یک نمونهی آن که در هفتهی گذشته بازتاب یافت، به پُل تاریخی کن، در استان تهران، بازمی گردد که چشمبه راه یک امضا است تا مرمت شود!
– کشف گورهایی در یک استقرارگاه اشکانی: سومین فصل کاوش محوطهی سوغانلو 4، در حوضهی سد «کانی سیب» پیرانشهر استان آذربایجان غربی ، به شناسایی 10 فضای معماری و گورهایی با خاکسپاریهای انجامید که دارای ویژگیها و ساختار معماری همانندی هستند. محوطهی سوغانلو 4، از مهمترین استقرارگاههای حوضهی آبگیر سد کانی سیب پیرانشهر در یک درهی میانکوهی باریک و بر روی بلندیهای طبیعی جای گرفته است.
یافتههای معماری بهدست آمده از کاوشها، نشان از ارزش این محوطه در دورههای پیشین دارد و بر اساس آثار معماری بهدست آمده از آن، میتوان چنین گفت که این محوطهی باستانی در دو دورهی زمانی، مورد استقرار و بهرهبرداری قرار گرفته است. محوطهی یاد شده در دورهی نخست استقرار خود، دارای ساختارهای معماری سنگچین بزرگ با فضاهای پُرشمار معماری بوده که در دورههای پس از آن بهعنوان گورستان مورد استفاده بوده است.
ساختار این گورها با نگرش به نشانههای موجود، به شیوهی چالهای است. بهگونهای که چالهی مورد نظر برای خاکسپاری یک تَن به ژرفای ۴۰ تا ۵۰ سانتیمتر کنده شده و جسد درون آن جای گرفته است. پیکرهای درون این گورها، به تمامی به پهلوی راست (رو به سوی جنوب) جای گرفته و دستها در کنار هم جمع شدهاند. بر روی گورها چندین تختهسنگ و لاشهسنگ در یک ردیف چیده شده است.
از نکات درخور توجه در این تدفینها، جای قرار گرفتن یک قطعه آجر سالم مربع شکل به ابعاد ۲۱ در۲۱ سانتیمتر یا دستکم تکهای از یک آجر بر روی گورها است. از هیچ یک از گورها، یافتههای فرهنگی شناسایی نشد. اما با توجه به نشانههای یادشده، میتوان اطمینان بهدست آورد که این تدفینها وابسته به دورهی اسلامی هستند. این فضاها دارای ورودیهایی به عرض ۸۰ تا ۱۱۰ سانتیمتر هستند که با لایههای فرسایشی پر شدهاند و برپایهی گاهنگاری مواد فرهنگی، به ویژه سفالینهها و لایههای کاوش شده در ترانشه، در مجموع همهی فضاهای شناسایی شده وابسته به یک دورهی استقراری (اشکانی) هستند. (ایلنا، 27 مهر)
– داغ تشنگی بر پیشانی تالاب گاوخونی: تماشای این روزهای تالاب بینالمللی گاوخونی اصفهان غمنامهی سترگی است که فریادهای درگلو ماندهاش اکنون چروکی بر پیشانیاش شده است. با هزاران دریغ، دیگر خبری از جشن مهمانی مرغان و آن همه زیستبوم رنگارنگ نیست. این اکوسیستم زندگی بخش دیروز، امروز از داغ عطش میسوزد و مهمتر از آن تهدیدی شده برای همه.
سکوتی هولناک، زمینی خشک و ترکخورده با چند برکهی کوچک و کمژرفا و پوششی بیرمق از علفهای زرد و فرسوده، همهی آن چیزی است که اکنون میتوان از این تالاب زندگیبخش دید. گویی همهی آن روزهایِ خوش گاوخونی از پستوی خاطراتمان میگذرد، روزهایی که نغمه مرغان در هوای تالاب میپیچید، روزهایی که گاوخونی فرحبخش و خوشمنظر بود؛ روزهایی که دگرگونی زیبای آن با کویر موج گردشگران و مردم بومی را به تماشای زیبایی طبیعت فرا میخواند، آن روزها که زایندهرود زنده و خروشان بود.
تالاب بینالمللی گاوخونی با همهی پیشینه سرشار از سرزندگی، در یک دههی گذشته تنها برای مدت کوتاهی در سال 1395 و سپس در سال 1398، آب اندکی را به خود دید. اکنون کاهش آب ورودی، دگرگونی اقلیم، خشکسالی و تامین نشدن حقآبههای طبیعی از شمار چالشهایی است که زندگی این تالاب را به خطر انداخته است.
یک کنشگر زیست محیطی می گوید: «تامین حقآبه زیست محیطی زایندهرود به معنای میزان آبی که برای جریان این رودخانه لازم است باید پس از تخصیص آب آشامیدنی در اولویت قرار گیرد. اما متاسفانه در سالهای گذشته تصمیمات به گونهای بوده که حقآبه زیست محیطی در نهایت و پس از آن که تمامی آبها در بخشهای مختلف اختصاص پیدا کرد برای آن در نظر گرفته میشود».
او باور دارد که جریان پیوستهی زایندهرود نهتنها برای همهی موجودات و پوشش گیاهی این منطقه ارزش دارد، بلکه برای زنده نگهداشتن تالاب بینالمللی گاوخونی از اهمیت بالایی برخوردار است.
وی می گوید: «این تالاب در صورت خشک شدن خود منشا بسیاری از ریزگردها و منبعی برای انتشار انواع مواد شیمیایی است به این دلیل که در سالهای متمادی تلمبار شدن مقدار زیادی فلزات سنگین و ذرات بسیار ریز شیمیایی خطر بسیار زیادی را برای منطقه و حتی تا شعاع یک هزار کیلومتری آن طرفتر به همراه خواهد داشت».
این کنشگر محیط زیست هشدار میدهد خشک کردن زایندهرود به دست انسانها، نه تنها موجودات داخل خود رودخانه را از میان میبرد بلکه به فرار کردن پرندگان کوچرو، خشک شدن پوشش گیاهی و ضربه زدن به سفرههای آب زیرزمینی نیز میانجامد که این خود خطرات بسیار بیشتری به دنبال خواهد داشت.
تالاب بینالمللی گاوخونی در خاور اصفهان جای دارد و یکی از بزرگترین و مهمترین تالابهای ایران است. این تالاب با گسترهای به وسعت ۴۷۶ کیلومتر مربع در ۱۶۷ کیلومتری جنوب خاوری اصفهان در کنار شهر ورزنه و در مجاورت تپههای شنیجای گرفته است. (ایرنا، 27 مهر)
– تهیه نقشهی باستانشناسی دشت مرودشت و شناسایی 260 اثر و محوطهی تاریخی: مدیر پایگاه میراث جهانی تختجمشید پایان فصل سوم بررسی و فراهم کردن نقشهی باستانشناسی شهرستان مرودشت را موفقیتآمیز دانست و گفت: خوشبختانه موفق به پایان رساندن بررسیهای باستانشناسی و شناسایی آثار بهجا مانده در محدودهی حریمهای تختجمشید، در در گسترهای ۸۵ هزارهکتار شدیم.
او افزود: امید میرود با پیادهسازی همهی آگاهیهای بهدست آمده از بررسیهای انجام شده، در چند ماه آینده بتوانیم به نقشهی فراگیر و یکپارچهی باستانشناسی منطقه دست یابیم. چنین نقشهای میتواند توالی گاهنگاری گستره را به ما نشان دهد. بهویژه در شناخت تاریخی دشت مرودشت درخور ارزش فراوانی است. همچنین با بودن چنین نقشهای میتوان مدیریت بهتری بر روی نگاهبانی از محوطههای تاریخی، به ویژه در پیوند با اجرای طرحهای زیرساختی و توسعهای در منطقه انجام داد. در این کاوشها ۲۶۰ اثر و محوطهی تاریخی در نقاط گوناگون شهرستان مرودشت شناسایی شد. (ایلنا، 28 مهر)
– غبار فراموشی بر معماری خیابانی اصفهان: معماری خیابانی معاصر اصفهان که رهآورد نوجویی (:تجدد) و آمیختگی آن با تزیینات معماری و بازتاب پیشینهی فرهنگی ایران است، اکنون در حال فراموشی و نابودی است که با پافشاری کنشگران میراث فرهنگی و مدیران شهری، هیچ برنامهای برای سامانمندکردن معماری خیابانی و نمایش آن در شهرموزهی اصفهان دیده نمیشود.
آنچه از معماری خیابانی اصفهان معاصر بهجا مانده است بیشتر به نگارستانی میماند که اکنون در پشت انبوهی از تابلوهای تبلیغاتی پنهان شده یا در حال نابودی و ویرانی است. بسنده است که برای دیدار این نگارستانهای خیابانی، سری به خیابانهای چهارباغ عباسی، چهارباغ پایین، طالقانی، کاشانی و یا عباسآباد اصفهان بزنید؛ نماها و قابهایی بیمانند از کاشیکاریها، گچبریها، آجرکاریها، معقلیها در سردر خانهها، مغازهها، بدنه خیابانها، بالکنها با تصاویر انتزاعی و غیر انتزاعی شما را میخکوب تماشا میکند. اما بیمهریها و کج سلیقگیها را هم کم نمیبینید؛ آنجا که سردرهای بیمانند آجرکاری و لچکیهای کاشیکاری معرق زیر انبوهی از تابلوهای تبلیغاتی پنهان شده و تنها شمسهها و چندپرها و هندسیها از گوشه و کنار تابلوها و بنرها سرک میکشند!
روند پرشتاب تخریب شناسنامههای معماری خیابانی معاصر اصفهان، در کمتر از دو دهه، نشان میدهد در این باره با همهی گوشزدها، غفلت فراوان شده و اگر شرایط به همین شکل پیش برود، این اندک باقیماندههای میراث ارزشمند، در سالهای پیشرو با روندی شتابناکتر در هالهای از غفلت، ناآگاهی و بیبرنامگی از میان میرود.
به هر روی اگرچه معماری خیابانی اصفهان از گذشته تاکنون دستخوش دگرگونیهای بسیاری بوده و هرچند هنوز نمودهایی از فرهنگ اصیل ایرانی بر درودیوار این شهر برجای مانده است، اما کارشناسان و کنشگران میراثفرهنگی بر این باور هستند که در حالی که میراث معماری خیابانی معاصر در حال نابودی و فراموشی است، معماری خیابانی این روزهای اصفهان لجام گسیخته و از کف رفته است. (ایرنا، 28 مهر)
– یک امضا میتواند پُل ثبت ملی شدهی کن را از بیسرانجامی رهایی بخشد: سیل ۱۲ فروردین 1398، پُل تاریخی کن، در روستای تاریخی کن در باختر (:غرب) تهران را ویران کرد. هرچند از همان آغاز مدیریت شهری و سپس میراث فرهنگی، آمادگی خود را برای مرمت سریع این بنا، که یک سال پیشتر در هشتم اردیبهشت 1397 خورشیدی، در فهرست آثار ملی ثبت شده بود، بازگو کردند، اما در 18 ماه گذشته متولیان شهری و شورای شهر چندبار قول و قرار برای مرمت پل را گذاشتند. با این همه، سرانجام تنها داربستهای جدارهی تنها راهِ پیوند روستاهای منطقه، نصب شد. اکنون به گمان میرسد یک «اما»ی ساده، گریبانِ مرمت این پل تاریخی را گرفته است و کارگران جای گرفته در چند قدمی پل، چشمانتظار یک «امضا» ماندهاند. (ایسنا، 28 مهر)
– مخالفت شورای عالی شهرسازی با تخریب بافت پیرامون میدان نقش جهان اصفهان: شورای عالی شهرسازی و معماری با کارها و تخریبهای انجام گرفته در بافت تاریخی خاور (:شرق) میدان نقش جهان به قصد ایجاد گذر موسوم به آقانورالله نجفی، مخالفت کرد. (مهر، 28 مهر)
– کشف سفالهای نقشدار در دشت مود: دومین فصل کاوش گسترهی گبری به انجام رسید. «محوطه گبری مود» در دشت مود، دربردارندهی دو تپه با بلندای کم و نزدیک بههم است که تپهی شمالی دارای بلندای بیشتری در سنجش با تپهی جنوبی است. این تپه در سال ۱۳۷۶ خورشیدی، از سوی اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان گمانهزنی و تعیین حریم شد و در سال ۱۳۸۱ با شماره ۶۳۶۴ در فهرست میراث ملی به ثبت رسید.
با بررسیهای سطحی که در محدودهی محوطه انجام گرفته، سفالهایی مربوط به بازه زمانی هزارهی چهارم تا دورهی ساسانی بهدست آمده است که نشان از ارزش این تپه و همانندی دادههای آن با یافتههای بهدست آمده با گسترههای هممرز، به ویژه گسترههایی چون «کلاته شاهپوری» و «کرگه چهارفرسخ» نهبندان، «تپه یحیی» کرمان، «دهانه غلامان» در سیستان ایران، «سرخ داغ» در سیستان افغانستان و «قلعه کهنه» قندهار در جنوب افغانستان و «دامب کوه» در بلوچستان دارد.
خراسان جنوبی به سبب جای گرفتن در محدودهی خراسان بزرگ (مرکز قدرتگیری اشکانیان) یکی از باارزشترین استقرارگاههای دوره اشکانی بوده که گسترههای دیگری را هم دوره با محوطه گبری مود در محدوده پیرامونی دشت بیرجند میتوان در آن یافت، اما از دید کیفیت، دادههای فرهنگی محوطه گبری مود یکی از بهترین گسترهها در سطح استان وابسته به دوره اشکانی است.
یکی از نکات درخور توجه در میان فضاهای معماری این فصل کاوش، وجود آوار سنگی است که به گونهی انباشت و بدون چیدمان بوده است. از آنجایی که در این فصل کاوش، سنگهای ساب و مشتههای سنگی زیادی به دست آمد، گمان میرود که از این فضاها به عنوان کارگاهی برای ساخت این مصنوعات بهره برده میشده است.
افزون بر این نمونهها، استخوانهای حیوانی بسیاری مربوط به دندان، مفصل، استخوان دست و پا و نمونههای دیگر، از سطح ترانشه بهدست آمده که در پیوند با تغذیه ساکنین این محوطه بوده است. وجود شمار زیاد سرباره کوره در گسترهی کاوش شده نیز نشان از کارهای صنعتی در این تپهی تاریخی دارد.
سفال نقشدار این گستره سبک معروف به «سفال لوندو» است که در بخش جغرافیایی جنوب و جنوب خاوری ایرانِ فرهنگی در گسترههای باستانی شناخته شده است. نقشهای به کار رفته برای تزیین در این سفالها، بیشتر هندسی و اندکی نیز به نمونههای جانوری(پرنده) برمیخوریم.
گفتنی است که محوطهی گبری سربیشه استان خراسان جنوبی، در بخش مود، دهستان مود، شهرستان سربیشه و سه کیلومتری شمال شهر مود جای گرفته است. (ایلنا، 29 مهر)
– آیین کهن پشتبام تکانی پاییزه یزدیها: معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد از برگزاری آیین دیرینهی پایش پشتبام خانههای بافت تاریخی یزد خبر داد.
این آیین، رسمی کهن در یزد بوده است، اما در سالهای گذشته به سبب خشکسالیهای پیاپی، فراموش شده بود که با توجه به زیان بارشهای سال گذشته به بافتها و خانههای تاریخی یزد، دوباره زنده شد. این پایش که از بیست و چهارم مهرماه آغاز شده تا پایان این ماه ادامه دارد و در همهی بافت تاریخی استان برگزار میشود. (ایسنا، 29 مهر)
– کارشکنی برای جلوگیری از مرمت خانهای تاریخی: خانهی کسمایی و ساباط همجوار آن که به شماره ۳۳۱۲۲ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است، از شمار یادگارهای برجایمانده ی دوران قاجار در شهر قزوین است. این سازه در محلهی دربکوشک، خیابان عبید زاکانی جای گرفته است و یکی از محلههای تاریخی شهر است که از دستدرازیهای کالبدی و توسعههای امروزی در امان نمانده است.
چندی پیش یکی از اهالی قدیمی محله، به نام سرمایهگذار، خانه تاریخی کسمایی را از مالک آن خریداری میکند. این خانه دارای سه واحد همسایه در جبهه شمالی است که ساباط (دالان) جبهه ی باختری خانه، تنها راه دسترسی به این خانهها است. بنابراین فضای دسترسی زیرین در اختیار این چهار ملک و اشکوب بالایی، بخشی از ملک خانه کسمایی است.
آنچه روی داده است این گونه است که ساکنین در آغاز به تصور اینکه سرمایهگذار قصد ویران کردن و ساختوساز در ملک را دارد، با سرمایهگذار همراه شده اما پس از آگاهی از خواست سرمایهگذار که مرمت و تغییر کاربری خانه را میخواست، کارشکنیهای خود را آغاز میکنند تا جایی که این رفتارها به شیوههای ویرانگرانه میانجامد. در نخستین اقداماتی که در پایان شهریورماه سال جاری رخ میدهد، شبانه بخشهایی از تاقهای ساباط ویران میشود، اما با آگاهی بههنگام یگان حفاظت ادارهکل میراثفرهنگی استان، جلوی این ویرانگریها گرفته و بخشهای تخریب شده، مرمت میشوند. ناگفته نماند که این تخریب عمدی که نشانههای آن در نوع تخریب نمایان بوده است، مورد انکار همسایگان قرار گرفت. شوربختانه در ادامهی داستان ۲۶ مهرماه عکسهایی از ویرانی کامل این ساباط منتشر شد.
بحث عدم وابستگی خاطر ساکنین نسبت به بافتها و بناهای تاریخی و چشمداشت آنها برای زندگی مدرن در این بافتها، مساله و موضوع تازهای نبوده و ویژهی شهر قزوین نیست. بارها و بارها شاهد ویرانیهای عمدی ثروتهای فرهنگی در جایجای کشورمان هستیم اما پرسش اینجاست که مگر جز این است که این سازه در فهرست میراثفرهنگی کشور ثبت بوده و مشمول قوانین حفاظت قرار داشته و کسی حق تخریب آنرا ندارد؟ پس چرا مردم پایبندی به قوانین را بر خود بایسته نمیدانند و آنرا خوار میشمارند؟ گذشته از اینکه گاهی شاهد هستیم نهادهای دولتی تصمیمساز هم به قوانین میراثفرهنگی پایبندی ندارند. (ایرنا، 1 آبان)
– کاوش باستانشناسی ویرانشهر فاروج با کمک موزه لوور: فصل تازهی کاوشهای باستانشناسی در گستره تاریخی «ویرانشهر فاروج» با مجوز پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور و با همراهی دانشگاه تهران و موزه لوور پاریس بهزودی از سر گرفته میشود.
در فصل تازهی کاوش، کار میدانی بر دوش باستانشناسان ایرانی و مطالعات پژوهشی را متخصصان فرانسوی دنبال خواهند کرد. فصل نخست مطالعات باستانشناسی گستره تاریخی ویران شهر فاروج با راهنمایی گروهی متشکل از باستان شناسان دانشگاه تهران و موزه لوور پاریس آبان ماه سال گذشته پایان یافت.
محوطه تاریخی ویرانشهر در۱۰ کیلومتری شمال شهر فاروج و در خاور استان خراسان شمالی جای دارد. پژوهشهای باستانشناسی در این گستره تاریخی بهعنوان بخشی از کارهای مشترک دانشگاه تهران با موزه لوور پاریس برپایهی تفاهمنامه پنجساله پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور انجام میشود. (ایلنا، 30 مهر)
– حکم قانونی برای ویرانی خانهای تاریخی!: دستکم 15 سال از نخستین هشدارها برای ویرانی بیچون و چرای بناهای تاریخی که با حکم دیوان عدالت اداری از ثبت خارج شده و با درخواست مالک برای تخریب و ساخت و سازهای جدید، تیزی لودر را به تنشان لمس میکردند، میگذرد.
این تهدید در همهی این سالها تا امروز ادامه داشته و هر بار بنایی تاریخی، چه در تهران و چه در دیگر شهرهای کشور، زیر چرخ بیلهای مکانیکی از میان رفتند که واپسینشان خانه تاریخی «چوپانی» در تقاطع خیابان آذربایجان و اردیبهشتِ تهران بود که اکنون جای خود را به مجتمع مسکونی و هفت اشکوبه (:طبقه) داده است.
شاید همدیدگاه نبودن کارشناسان میراثی و کارشناسان دیوان عدالت اداری برای تاریخِ خانه که یکی آن را قاجاری میداند و دیگری حکماش را برای دوره تاریخی پهلوی دوم میبُرد، سبب شد تا درخواست تجدید نظرخواهی میراث فرهنگی رد شود.
در یک دههی گذشته حقوقدانان زیادی نسبت به ازمیان رفتن سازههای تاریخی با احکام دیوان عدالت اداری سخن گفتهاند. آنها می گویند: اگر آثار تاریخی با رای دیوان عدالت اداری تخریب شوند، چیزی برای افتخار نمیماند. چنین احکامی ارزش حقوقی ندارند. اگر سازمان میراث فرهنگی بهطور دقیق میتوانست استدلال کند که مرجع صالح قانونی در این موضوع است، دیوان عدالت اداری نمیتوانست تصمیمهایی را که به موجب قانون گرفته شدهاند، نقض کند.
اکنون خانهی تاریخی «چوپانی» بنای تاریخی با سقف شیروانیاش که از نزدیکبه چهار سال گذشته پایش به دادگاههای تاریخی باز شده بود، پس از تصویب حکم خروج از ثبتاش از فهرست آثار تاریخی و ملی کشور، به دست لودرها سپرده شد و فندانسیونِ و اسکلتبندی ساختمان هفت اشکوبهای جای آن، آناندازه بالا رفته که نتوان زمان دقیقِ تخریباش را حدس زد. (ایسنا، 1 آبان)
– مهار آتشسوزی جنگلها و مراتع شهرستان چرام: آتشسوزی جنگلها مراتع چرام، در استان کهگیلویه و بویراحمد، که از سه روز پیش شروع شده بود و پس از مهار دوباره شعلهور میشد، چهارشنبه شب سیام مهرماه، مهار شد.
فرماندار شهرستان چرام علت آتشسوزی را خطای انسانی بازگو کرد. این آتشسوزی در صخرهها و کوهستان رخ داد و شمار کمی از درختان دچار سوختگی شدند. (ایسنا، 1 آبان)
– رهاسازی فک خزر از تور صیادان: فُک خزری نر، نزدیک به ۵ ساله، در تور صیادان شرکتهای زیرمجموعه ماهیان خاویاری گلستان نزدیک مرز آبی ایران و ترکمنستان (کومه فرید پاک) گرفتار شده بود که با باشندگی نماینده مرکز تحقیقات، پس از تیمار و نمونهبرداری، بیومتری و معاینات و درمانهای ضد انگل سرپایی در همان محل رها شد.
فُک یا فوک تنها گونهی پستاندار دریای کاسپین (خزر) است و جمعیت آن به سبب صید بیرویه در حوزهی برخی کشورهای پیرامون دریا، سیر نزولی دارد. هر چند در بخش جنوب کاسپین و در گسترهی استانهای شمالی ایران نمونهای از صید این گونه گزارش نشده است.
فُک خزری یکی از کوچکترین فکهای بدون گوش و از پستانداران کمیاب آبزی جهان است. این گونه زندگی اجتماعی داشته و در دستههای بزرگ دیده میشود. مهمترین اندام حسی فک مانند سایر سگهای آبی سبیلهای آن است که او را توانا میسازد بدون حس بینایی و شنوایی به صید ماهی در زیر آب بپردازد.
«گروه امداد و نجات فک خزر» در سال ۱۳۸۹ با کمک مرکز تحقیقاتی و درمانی سگ دریایی کشور هلند و با همراهی سازمان حفاظت محیط زیست ایران آغاز بهکار کرد. رهایی فکهای آسیب دیده و گرفتار در تورهای صیادی، تیمارداری، ثبت اطلاعات مربوط به فکهای یافت شده، نمونهبرداری از جانوران زنده و گردآوری نمونههای بافتی از لاشههای کشف شده با هدف کنترل سلامت زیستی اکوسیستم خزر، از شمار کارهای این گروه است. (ایرنا، ا آبان)