هیچگاه در فرهنگ بشری، پیروی کورکورانه كار پسندیدهای نبوده است به ویژه آن كه از سوی كسانی باشد كه خود دارای پیشینه و هویتی هستند و سرمایهها و داشتههایشان آن اندازه است كه آنها را از پیروی از دیگران بی نیاز كند. فرض كنید ما روزهای ملی و جشنهای خود را نادیده بگیریم و به جای آن ژانویه یا هر جشن دیگر غربی را جایگزین كنیم. روشن است كه كار بیهودهای است. روزهای ملی برای ما مفهوم و معنای خاصی دارند. آن معنا را در روز دیگری كه متعلق به فرهنگ و باورهای ما نیست، نمیتوان پیدا كرد. ولنتاین و روزی كه به این نام خوانده میشود نیز چنین حكایت و ماجرایی دارد.
ولنتاین روزی است كه برخاسته از تاریخ یا افسانههای اروپایی است و نسبتی با فرهنگ ما ندارد. اینكه ولنتاین روز مهرورزی است پس فرهنگ خاص و مكان مشخصی نمیشناسد، تنها در صورتی میتواند پذیرفتنی باشد كه ما نمونه و همانند آن را در فرهنگ و گذشتهی خود نداشته باشیم. در حالی كه این گونه نیست و گذشتگان و نیاكان ما، بر پایه فلسفه و معنایی عمیق، روزی از سال را جشن میگرفتند و آن را نشانهای از مهر و دوستی میدانستند. این روز در فرهنگ ما «اسفندگان» نامیده میشود و تاریخچهای خواندنی، عمیقتر و بسیار پِرمعناتر از ولنتاین اروپاییها دارد.
چند سالی است كه برخی از جوانان ایرانی روز 25 بهمن را كه غربیها به نام «ولنتاین» میشناسند و روز مهرورزی نامگذاری كردهاند، با هیاهو و جنجالی غیر متعارف جشن میگیرند و با خریدن كادو و هدیههای رنگارنگ، مهر و دلبستگی عاطفی خود را كوركورانه و به تقلید از اروپاییها، ابراز میكنند. غافل از این كه نیاكان ما، بسیار بهتر و پیشتر از غربیها، میدانستند كه در چه روزی و به چه مناسبتی مهر و دلبستگی به یكدیگر را پاس بدارند و جشن بگیرند.
شگفتی اینجاست كه فاصلهی ولنتاین با جشن اسفندگان تنها چند روز است. اما ما اسفندگان را فراموش میكنیم و در عوض در روز ولنتاین شور و هیجانی كودكانه از خود بروز میدهیم و تنها به این دلیل كه اروپاییها این روز را برای مهر و دوستی انتخاب كردهاند، میكوشیم از آنها هم پیشی بگیریم و وانمود كنیم كه پایبند به دوستی و لابد آشنا با فرهنگ «جهانی» هستیم. درست است كه مهرورزی و دوستی یكی از هدایای آفریدگار به آدمی است و كاری پسندیده و شایسته بهشمار میرود اما آیا بهتر نیست كه روزی را برای این كار برگزینیم كه با فرهنگ و هویت ما سازگاری دارد و برخاسته از ذهن و اندیشهی پیشینیان ماست؟
از همهی اینها گذشته، ولنتاین تاریخچه كامل و دقیقی ندارد و هر كس دربارهی آن چیزی میگوید؛ آنقدر كه افسانه و تاریخ در هم آمیخته میشود. گفتهاند كه در سدهی سوم میلادی، امپراتور روم، كلادیوس دوم، برای آن كه سربازانش را مردانی جنگوجو تربیت كند، آنها را از ازدواج و دلبستگیهای خانوادگی دور میداشت و اجازه نمیداد كه همسری برگزینند اما كشیشی به نام والنتین (یا: والنتیانوس) مخفیانه سربازان امپراتور را به عقد دختران محبوبشان درمیآورد. چندی بعد، امپراتور پی به كار والنتین بُرد و دستور دستگیری او را داد. والنتین كه گرفتار بند و زندان شده بود، دلباختهی دختر نابینایی میشود كه به زندان سر میكشید. هنگامی كه میخواهند والنتین را به گناه نادیده گرفتن فرمان امپراتور اعدام كنند، كارتی برای دختر نابینا میفرستد و بر آن چنین عبارت كوتاهی مینویسد: «از طرف والنتین». به همین دلیل، اروپاییها روز 14 فوریه را روز مهرورزی نامگذاری كردهاند و این روز را بر اساس آنچه كه در تاریخ آنها روی داده، یا گمان میكنند كه روی داده باشد، پاس میدارند. این تنها یكی از چند داستان و روایتی است كه دربارهی ولنتین گفتهاند.
حالا همین را مقایسه كنید با جشن اسفندگان و معنا و فلسفهی تامل برانگیزی كه دارد. اسفند ماه رویش جوانههای سبز و نوید زندگی و بهار و زایش زمین و پاسداشت مهر و دوستی است. پس آیا بهتر نیست كه به جای تقلید از اروپاییان، اسفندگان را روز مهرورزی و دوستی بدانیم و از این راه بكوشیم تا پیام اندیشهبرانگیز و فلسفهی آن را درك كنیم؟ بهراستی آیا مهر و عشق راستین در ولنتاین اروپاییها نهفته است یا در اسفندگان ایرانیها؟
یک پاسخ
ولنتاین دیگه چیه . جشن باید ایرانی باشه خودمون اسپندگان داریم نیازی به جشن بیگانه نداریم . اسپندگان شاد باد