لوگو امرداد
یادداشت دکتر مهرشاهی، پژوهشگر جغرافیا

آرامستان زرتشتیان و ارزش آن از دیدگاه پژوهشی

پیشگفتار

نشست نودوششم انجمن زرتشتیان تهران به موضوع دادن یا ندادن مجوز بازدید به دانشجویان رشته گردشگری علاقه‌مند به  دیدار از آرامگاه زرتشتیان تهران جهت کار پژوهشی پرداخته بود. بیشتر نمایندگان محترم انجمن با بازدید دانشجویان مخالفت داشتند. برخی از نمایندگان گرامی نظر داده بودند که: «در آرامگاه بحث پژوهش جایی ندارد» و یا اینکه «در آرامگاه چیزی قابل تحقیق نداریم». پس از آن‌که در سال 1359 خورشیدی برای هموندی نخستین انجمن زرتشتیان تهران پس از انقلاب برگزیده شدم، خوب به یاد دارم که یکی از مشکلات و مباحث مطرح انجمن رسیدگی به امور آرامگاه قصر فیروزه بود. حتی زمانی رسید که به دلیل درگذشت راننده آمبولانس قصرفیروزه (اگر اشتباه نکنم روانشاد بهرام عصرآبادی بودند) و نداشتن راننده جایگزین، همراه با تنی چند از دیگر هموندان انجمن، مثل بزرگواران شهریار شناسا، اسفندیار خسروی، بمان کریمدادی، تا دو سه ماهی کار رانندگی را داوطلبانه بر عهده داشتیم! در این مدت فرصت خوبی بود که هر چه بیشتر گوشه و کنار محوطه آرامگاه ببینیم و بیشتر با بخشی از مسایل آن آشنا شویم که یکی از مهم‌ترین نتایج آن بهتر شناختن کمبودهای اصلی آرامگاه بود. افزون بر این تجربه، برای فردی که بخشی مهمی از عمر خویش را در کار و امور پژوهشی و آموزشی گذرانده باشد، آن‌گونه برداشت‌هایی در مورد ارزش فرهنگی و اجتماعی آرامگاه‌ها قابل کندوکاو است. همچنین جایگاه این پدیده (آرامستان‌ها) در پهنه‌ی پژوهش نیز قابل بررسی و ژرف اندیشی است. آرمان این نوشتار کوتاه بررسی ارزش و اهمیت آرامستان‌ها و به ویژه آرامستان‌های زرتشتیان، به منظور روشن شدن بیشتر اذهان و اندیشه جوانان و دیگر قشرهای سنی جامعه نسبت به اهمیت این پدیده فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است.

4

آشنایی با موضوع

مکان سپردن یا رها کردن فرد درگذشته از دیرباز برای مردمان و اقوام متفاوت موضوعی برجسته بوده است. زمانی مردگان را بر سر کوه می‌نهادند (نپال و برخی از اقوام بودایی و ماقبل بودایی آسیای مرکزی) و برخی نیز بدن مردگان را می‌سوزانده‌اند (پیروان آیین هندو) و گاه نیز شخص پیرشده و از کار افتاده را در قایقی در دریا رها می‌ساخته اند (اقوام اسکیمو). می‌توانید در این رابطه برای آگاهی بیشتر به جلد یکم کتاب کهنسالی اثر خانم سیمون دوبوار نگاه کنید (ترجمه شده 1365). موضوع درخور توجه آن بوده است که برای اقوام و ملت‌هایی از مناطق مختلف دنیا و در زمان‌های متفاوت موضوع و مبحث مردگان و جهان مردگان بسیار اهمیت داشته است و هر یک از آن‌ها در این مورد سرگذشت تاریخی و فرهنگی متفاوتی را داشته‌اند. در این رابطه، یعنی سپردن یا رها ساختن مرده و بازگرداندنش به آغوش طبیعت مردمان مختلف رسم و رسوم متفاوتی بسته به نوع نگرش خود به جهان پس از مرگ داشته‌اند. برای فشرده و ساده کردن موضوع، در اینجا فقط به فرهنگ ایرانیان باستان و دوره‌ی تاریخی اشاره می‌کنم و به تندی رد می شوم. در زمان‌هایی دور رسم کوه‌گذاری بین اقوام ساکن در فلات ایران، پیش از شکوفایی دین زرتشت، وجود داشته است به طوری که حتی این رسم درباره پیران از کار افتاده هم به نظر می‌رسد در برخی از قسمت‌های فلات ایران انجام می‌گرفته است که از آن قصه‌هایی برای ما برجای مانده است. از دوره هخامنشیان به سمت عهد ساسانیان، در هر منطقه از ایران کم و بیش، رسم‌هایی متفاوت و بسته به نوع گذشته فرهنگی و نیز شرایط طبیعی و آداب قومی در برابر آن شرایط وجود داشته است. در برخی از مناطق ایران حتی تا دوره ساسانی، رسم مرده‌گذاری در سنگ و غار و در مکان‌های کنده شده در کوه وجود داشته است.  چند سال پیش در دو جا، یکی در محدوده مهریز (1381) و دیگری در نزدیکی روستای سپرآو و بارو/آتشکده کوه شیر(1384) در نزدیکی این روستا (شهرستان نایین) بقایای رسم سنگ‌گذاری مردگان را دیده بودم. در نزدیکی چشمه غربال بیز مهریز، که در زمان‌های بسیار دور (حتی پیش از هخامنشیان) دارای مقدار آب بسیار بیشتر و دائمی‌تری بوده است، آثاری از تعداد زیادی قبر (آرامگاه) در بستر سنگی پایین کوه یافته شده بود که بدن مرده درون سنگ چینی که با سنگ لاشه آهکی (محلی) محصور شده بود، آرامیده بود. سازمان میراث فرهنگی این آرامگاه‌ها را یادگاری از دوره اشکانی دانسته بود. تا حدی که من بررسی و یادداشت کردم، بنا به هر دلیلی چهره برخی از مردگان که دیدم به سمت خاور (مشرق) قرار داشت و روی پهلو قرار داشتند. در مچ دست  برخی از این مردگان و گردنشان هم دستبند و گردن‌بندهای بود که رشته‌اش از نخ و احتمالا روده گوسفند یا نخ پشمی بوده و مهره­هایی ریز داشتند که  چهار نمونه‌ای را که به آزمایشگاه بردم از جنس ژیپس بود که در اطراف محل یافت می‌شود و نوعی بلور کم ارزش است که در صنعت ساخت گچ کاربرد دارد. در چهارتاقی/باروی کوه شیر نایین، در چند کیلومتری باختر روستای سپرآو (سپرآب) بیشتر از پنجاه قبر کاملا تخته سنگی یافتم که هنوز بخشی از سنگ‌های رویی به صورت هرمی (سه گوش) قرار داشتند و بسیاری بر جای خود باقی بودند. اسکلتی را زیر آن‌ها ندیدم ولی احتمال داشته مدت‌ها پیش از اسلام مورد استفاده بوده اند. این محوطه به مجموعه باروی نظامی، آتشکده تا حدودی مهم و آرامگاهی بستگی داشت که در دامنه کوه شیر در مجاورت زمین های کشاورزی ساخته شده بود و آن هم به دوره اشکانی مربوط می‌شد. 

این دو نمونه را در این‌جا مطرح کردم تا با جنبه‌هایی از ارزش تاریخی و فرهنگی آرامگاه‌های ایرانی آشنا شده باشیم. برخلاف برداشت رایج ایرانیان و زرتشتیان امروز، در این دوره تاریخی (عهد اشکانی) الزاماً مردگان را بر روی کوه (در دخمه یا همان دادگاه) قرار نمی‌دادند ولی نفس کار یعنی جلوگیری از آلودگی خاک و آب را در نظر داشتند. 

در حمله تازیان و پس از تسلط آن‌ها بر ایران، به آرامی و به شوندهای مختلف به ویژه فشارهای اجتماعی و سیاسی، زرتشتیان به سمت سپردن بدن مردگان در دادگاه یا دخمه بالای کوه ناچار شدند. این احتمال نیز وجود دارد که این کار را به شوند برخی از مسایل و موضوعات دینی مانند پیروی از اصول بهداشتی انجام داده باشند. در اینجا بدن رفتگان، پس از انجام مراسم آیینی ویژه که حداقل تا چهار روز به طول می‌انجامید، بر بالای تپه‌ای سنگی و در داخل یک چهار دیوار بزرگ (دخمه‌های مربع شکل) یا یک بنای گرد با دیوارهای بلند نهاده می‌شد و توسط نور خورشید و لاشخورها از هم پاشیده شده و تمیز می‌شد.  در شهر یزد، از حدود 1344 خورشیدی به این سوی رسم دخمه نهادن کنار گذاشته شد و در تهران، از حدود سال 1317 خورشیدی (؟؟) رسم دخمه گذاری (دخمه نزدیک شهر ری) به سپردن مردگان به آرامگاه قصرفیروزه تهران تبدیل شد. پس از این آشنایی نخستین باز می‌گردیم بر اصل موضوع ارزش آرامگاه‌ها از دیدگاه تاریخی و فرهنگی و پژوهشی.

اهمیت آرامگاه‌ها از دیدگاه­‌های گوناگون

گفته‌اند که: “ما از خاک برآمده‌‍ایم و به خاک باز خواهیم گشت” یا که: ” از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم” و یا که ” از خدا آمده‌ایم و به خدا باز خواهیم گشت”.  هر چه که باشد قبرستان‌ها یا آرامگاه‌ها (آرامستان ها) مکان‌هایی هستند که زندگان و مردگان به دیدار هم می‌رسند. روزه‌های ویژه‌ای در رسم و آیین زرتشتی و ایرانی هست که زندگان بر سر خانه مردگان گرد می‌آیند و با پاشیدن آب، روشن کردن شمع، گل افشاندن و عطر عود و کندر از سفررفته خویش یاد می‌کنند. اگر سبک‌سرانه (بی خیال) در محیط آرامگاه‌ها قدم زنیم، تنها مشتی نام و فامیل می‌بینیم و اعدادی از زادروز و مرگ و گاهی هم چند بیتی شعر مثل:

“یک چند به کودکی به استاد شدیم  یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن نگر که ما را چه گذشت    از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم” (یا در خاک شدیم) (خیام)

یا:

“آن که خاک سیهش بالین است   اختر چرخ ادب پروین است” (بر سنگ قبر روانشاد پروین اعتصامی)

یا:

“بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم   باشد که نباشیم و بدانند که هستیم” (بر روی سنگ قبری در یزد)

یا این شعر زیبا که:

“تا که بودیم نبودیم کسی       کشت ما را غم بی‌هم‌نفسی

تا که رفتیم همه یار شدند      خفته‌ایم و همه بیدار شدند!”   

اما اگر بتوان با باریک‌بینی و پشتکار و به روش علمی (سیستماتیک یا  سامان مند) به یک‌یک مقبره‌ها (گورها) نگریست و یادداشت برداشت و سپس به گونه (طور) آماری آن‌ها را دسته‌بندی نمود و خوشه‌آزمایی (رابطه‌یابی خوشه‌ای) کرد متوجه می‌شویم که رازها و نکته‌هایی یا آگاهی­هایی از این داده‌ها بر می‌خیزد که برای حافظه تاریخی و فرهنگی ما مفید خواهد بود، اگر چه گاهی شک دارم که خود حافظه تاریخی را هم به تاریخ نسپرده باشیم!

نخستین پرسشی که از درون نگرش باریک‌بینانه به فضای پیرامون آرامگاه زرتشتیان (و شاید همه آرامگاه‌های ادیان دیگر) برمی‌آید آنست که مهم‌ترین ویژگی‌های آب و هواشناسی، خاکشناسی، آب‌شناسی و ریخت‌شناسی زمین (عوامل چهارگانه) در فضای آرامگاه چگونه بوده (گذشته)، چگونه هست (امروز) و چگونه خواهد بود (آینده)؟ اگر نگاهی ساده به گورهای آرامستان زرتشتیان در یزد بیافکنیم آشکار می‌شود که بسیاری از سازه‌های پیش از 1370 خورشیدی (از حدود بیست و پنج سال پیش) به چه سختی (شدت) دچار فروپاشی شده‌اند. فروپاشی و گسیختگی در برخی قبرهایی که از در ساختن آن‌ها از گونه خاصی از سنگ آهک یا سنگ‌های کارگاه ساخته چند جنسی استفاده شده است بسیار بیشتر دیده می‌شود (نمونه نگاره یک). گام نخست در بهبود شرایط محیط طبیعی و مکانی آرامگاه‌ها، آگاهی از وضعیت کنش و واکنش بین عامل‌های چهارگانه یاد شده در محل آرامگاه‌هاست. برای نمونه، در نگاره (عکس) یکم سنگ و بدنه گوری دیده می‌شود که روانشاد در بهمن‌ماه سال 1353 خورشیدی در آن به خاک سپرده شده است. به گونه میانگین در درازای زمانی در حدود بیست تا بیست و پنج سال پس از این تاریخ، سنگ قبر و بدنه (به جز سنگ بالای سر یا سنگ شناسه) از هم پاشیده‌اند. در این مثال سنگ بالاسری (شناسه) گور که از مرمر سبز به ستبرای 5 سانتی‌متر بود بر روی سنگ رویی از گونه آهک تراورتن که پر درز و ترک بوده قرار گرفته بود و زیربنای آن هم در بدنه دور تا دور گوری از آهک تیشه‌ای بر پایه‌ای آجر و سیمانی با ملات درشت دانه شن و ریگ بنا شده بود. تمام این مجموعه در مقابل آب و هوای گرم و خشک ناحیه با زمستان‌های سرد با بیش از شصت شب یخبندان در زمستان (در دهه 50 و 60 خورشیدی) همراه با بارش برف و باران ناگهانی و گاهگاهی زمستانی، که به شوند آن، نم و آب به خوبی در درز و ترک‌ها جایگیر می‌شده است نتوانسته مقاومت نماید. به این ترتیب سنگ‌ها به آرامی به شوند هوازدگی فیزیکی (ترکیدن آهک و تراورتن بر اثر یخبندان) و واکنش شیمیایی (حل شدن بر اثر تجزیه آهک یا همان کربنات کلسیم) از هم فروپاشیده‌اند.  در برابر، سنگ مرمر که سنگ چندان مقاومی به شمار نمی‌رود توانسته در برابر این نوسان‌های آب‌وهوایی پایداری نسبی خوبی داشته باشد به طوری که حتی نوشته کنده شده بر آن نیز امکان خوانش دارد. انجام این گونه پژوهش‌ها، دست کم برای یک بار در هر آرامستانی بایسته به نظر می‌رسد که باعث می‌شود از ویرانی و زشتی روزافزون سیمای گورها و به هم ریخته شدن محوطه آرامگاه‌ها و نیز از فشار هزینه­های هنگفت در سال های بعد بر بازماندگان و یا سازمان‌ها و انجمن‌های سرپرست جلوگیری شود. 

دومین پرسش درباره جنس و تغییر سبک ساختاری سنگ گورها از گذشته تا حال است که می‌تواند روشن کننده هم دگرگونی‌های فنی، فرهنگی و هم اقتصادی باشد. به عنوان نمونه، در سال های نخستین بازشدن آرامستان زرتشتیان یزد، سنگ قبرها و نوع ساخت بسیار متفاوت بوده است ولی به تدریج به سوی هم‌‎نواختی بیشتر گرایش یافته است.  از سویی دیگر نوع، شکل و سیمای ظاهری سنگ‌ها، می توانند حتی بیانگر وضعیت زندگی و جایگاه طبقاتی شخص درگذشته باشند. گورهایی که از سنگ های گران بها و با مهرازی (معماری) بسیار پیچیده و باشکوه ساخته شده‌اند، نماینده مقام و شخصیت اجتماعی یا سیاسی بالاتر فرد درگذشته هستند. به عنوان نمونه نخست، سنگ گور روانشاد ارباب کیخسرو شاهرخ، همان که جمله بنام «اگر یک مسلمان در مجلس باشد ارباب کیخسرو شاهرخ است» را در باره او سید حسن مدرس نقل کرده است،  نشان از برتری و جایگاه اجتماعی و سیاسی ویژه نام برده دارد. نمونه دوم، سنگ گورهایی است که به شکل هماهنگ در دو سه سال اخیر نصب شده‌اند و نمای یکنواخت و منظمی را به ردیف گورها می‌دهد.  

3

سومین پرسش سزاوار پژوهش نوشته‌های روی سنگ آرامگاه‌هاست.  این نوشته‌ها را هم از نگاه سبک و روش نگاشتن (ثبت) در سنگ می‌توان بررسی کرد و هم از دید شیوه برگردان (انتقال) یا نمایش احساس و مفهوم به خواننده بررسی نمود. در بیشتر نمونه‌های نخستین سنگ نوشته‌های بلند (طولانی) با جمله‌های کامل دیده می‌شوند در حالی که در سنگ‌های تازه حالت جمله نویسی به نوشته‌های بسیار کوتاه بدون فعل دگرگون شده است. ارزش این نوع پژوهش نه تنها در بررسی تغییرات سبک نوشتاری در دوره‌های مختلف است بلکه حتی می‌تواند از شیوه‌های ادبی سنگ‌نویسی در آرامگاه‌ها نیز حکایت کند.

چهارمین مورد، که به احتمال زیاد آخرین مورد هم نخواهد بود و به جای خویش اهمیت بسیاری هم دارد توجه به زمان زادروز و مرگ خفتگان در خاک است. نگاهی به این تاریخ‌ها، ممکن است نشان‌دهنده بسیاری از رویدادها و پیچیدگی‌ها باشد.  در برخی سال‌ها مثلا از حدود 1358 تا 1368 مرگ‌ومیر جوانان بنا بر نگاهی ساده به سنگ گورهای آرامگاه زرتشتیان در یزد و تهران نسبت به دوره های پیش افزایش یافته است.  به همین سان تراکم گورهای کوچک قدیمی در گوشه ای از آرامگاه های زرتشتیان با عمر بیش از 50 سال نشان از مرگ‌ومیر بیشتر نوزادان در گذشته دارد. از سوی دیگر نگاهی به تاریخ درگذشت‌ها در سنگ گورهای سال‌های اخیر نشانه مرگ‌های ناگهانی ناشی از سکته می‌توانند باشند که به مراتب در شهری مثل تهران افزایش یافته است.

5

نگاره‌ای از آرامگاه روانشاد ارباب کیخسرو شاهرخ از نخستین آرامگاه‌های قصرفیروزه تهران (1319 خورشیدی)

برای فشرده کردن موضوع، این نوشتار را با همین مورد آخر به پایان می رسانم در حالی که امکان دارد مباحث دیگری را نیز برای امر پژوهش در آرامگاه‌های زرتشتیان افزود. یکی از مهم‌ترین این مباحث شاید بررسی روش‌های ثبت و آرشیو کردن شناسه‌های کامل نوشتاری (ادبی)، نگاره ای و سازه‌ای (هندسی و معماری) تمامی آرامگاه‌ها به عنوان یک میراث ملی و تاریخی باشد. این مورد در پژوهش آرامگاه‌های زرتشتیان جای بررسی و ژرف اندیشی (تامل) بیشتر دارد.

2

6

این نوشتار به قلم  دکتر داریوش مهرشاهی هموند بازنشسته‌ی گروه جغرافیای دانشگاه یزد و نماینده‌ی انجمن زرتشتیان تهران در گردش 32 نوشته شده است.

 

فرتور رسیده است.

0114

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

6 پاسخ

  1. این نوشتار بشود که مسیولان توجه بیشتری به این مکان شناسنامه ای و احساسی زرتشتیان داشته باشند تا از بروز مشکلات بیشتر جلوگیری بعمل آید.سپاس ازتهیه نوشته تحقیقی علمی شما گرامی

  2. مطلب علمی و بسیار جالبی بود اما بحث اینجاست کسانی که درخواست بازدید دارن به این موارد توجهی ندارن و برای مسایل حاشیه‌ ای به آرامگاه میان. مورد دیگر هم این که گروه های گردشگری بحث علمی ندارن و تنها جنبه سرگرمی بیشتر دارن.

  3. بخش فرهنگی انجمن گرامی زرتشتیان تهران می تواند چهارچوب علمی و عملی برای بازدید کنندگان گروهی تعیین نماید که هم به گسترش فرهنگ و آیین زرتشتی کمک نماید و هم از جنبه های غیرعاقلانه دیگر بکاهد. اگر مایل باشند می توانیم در این مورد با هم صحبت کنیم. با درود

  4. سلام بر شما
    دیر زمانی است که پژوهشهای فراوانی درباره آرامستان گردی و ثبت آن در ایران به عنوان یکی از برندهای گردشگری فعالیت می کنم و سعادت این را نیز داشته ام که تاکنون چندباری از این آرامستان ارزشمند به همراه گروهی از گردشگران و پژهشگران بازدید، کنم
    امیدورام دوباره این سعادت نصیب شود و آماده هر گونه همکاری در این خصوص هستم

  5. با سلام
    در صورتی خواسته باشیم فردی از اربابان قدیم یزد( میبد) را پیدا کنیم، کجا باید مراجعه کنیم که اطلاعات دقیقی داشته باشند و در مورد ایشان بهمون اطلاع بدهند؟
    ممنونم

  6. دوست گرامی آقای غفوری درود.
    اگر منظورتان از اربابان، بزرگان اقتصادی-اجتماعی زرتشتی است باید به خود یزد یا شریف آباد مراجعه فرمایید. در ضمن اطلاعات دقیق در باره چه موضوع و امری مورد نظر شماست؟؟ بهتر است در این گونه موارد با انجمن های زرتشتیان یا موبدان هر شهر یا هر محل تماس گرفت. در مورد میبد میدانم که به طور کلی انجمن زرتشتیان ندارد و نزدیک ترین انجمن زرتشتیان به میبد، انجمن زرتشتیان شریف آباد است. البته شما تا بخواهید این روزها در تمام شهرها ارباب می یابید منتهی از نوع جدیدش!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-10-27