یادمانهای تاریخی و فرهنگی دستآوردِ دسترنجِ گذشتگان پاک نهادمان بوده که به عنوان یادگاری ارزشمند از آنان برای ما برجای مانده است. همچنین نگهداری و پاسداری از این یادمانها اَمری بایسته (:ضروری) بهشمار میآید که بر دوش همهی مردم، نهادها و اُرگانها است.
به گزارش اَمرداد، یکی از یادمانهای باستانی به جا مانده از گذشتگان، گوردَخمه ها و اُستودانها (جایگاه نگهداری استخوان مردگان در آیین زرتشتی) بوده که نزد کارشناسان و باستانشناسان از ارزش بسیار فراوانی برخوردار است. این یادمانها از دیدگاه آیین زیست، تاریخ اجتماعی و گاه سیاسی و باورهای مردمان گذشته در خور بررسی و پژوهش است. همچنین ما را با روش گورسپاری و چگونگی پاسداشت آخشیج (:عنصر) خاک نزد گذشتگان آشنا میکند. از سویی، برخی از گوردَخمهها و اُستودانها از دید هنر تراش، مِهرازی (:معماری) و سادگی آنها چشم نواز و گیرا (:جذاب) بوده و نزد پژوهندگان این نمونه از یادمانها دارای ارزش فراوانی است.
اما اُستودان ساسانی روستای فاروغ مَرودشت که پیشتر از سوی نگارنده کشف شده و گزارش کامل آن نیز به مدیران و سرپرستان (:مسوولان) سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مرکز استان داده شده بود به انگیزهی بی توجهی آنان و نبود احساس مسوولیت به دست تاراجگران یادمانهای فرهنگی و تاریخی شکسته شد.
سخن در خُور نگرش (:نکته قابل تامل) این است که همان زمان و نزدیک دو سال پیش نگارنده شرایط جایگیری و در خطر بودن آن را برای سرپرستان میراث فرهنگی بازگو کرده و بنا شده بود که این یادمان ساسانی را به شهرستان مَرودشت جابهجا کنند. اما نه تنها این کار انجام نشده، بلکه در کمال شگفتی آگاه شدیم که این یادمان هنوز به ثبت ملی هم نرسیده است. به راستی آیا این گونه میخواهیم از یادمانهای نیاکانی که دست آورد دسترنج گذشتگان است و از گذر سَدهها به سلامت به دست ما رسیده است، نگهداری و پاسداری کنیم. پاسخ آیندگان را چگونه خواهیم داد. به گفتهای باید یک یادمان آسیب ببیند و یا از میان برود تا دست به کار شویم! در این میان پاسخ اَفکار همگانی (:عمومی) را چگونه و چه کسی خواهد داد. مگر جز این است که هم اینک باید بودجهای هنگفت و بیشتر را صرف بازآرایی (:مرمت) این یادمان کنیم. سازمانی که با کمبود بودجه روبهرو است و توانایی نگاهبانی همهی یادمانهای تاریخی و فرهنگی را ندارد، چرا به سادگی و آسودگی از کنار این یادمان ارزشمند گذشته است. هماکنون مدیران و سرپرستان میراث فرهنگی باید پاسخگوی مردم باشند. زیرا کمکاری آنان انگیزهی آسیبرسانی به این یادمان باستانی شده است. همچنین این یادمانها از آنِ همهی مردم ایران است که میراث فرهنگی بر پایهی قانون کشور خویشکاری (:وظیفه) نگهداری و پاسداری از آنها را دارد.
نیاز به یادآوری است که نگارنده تا کنون چندین یادمان تاریخی با ارزش را در چند سال گذشته در استان کشف کرده و گزارش کامل آن را نیز به مدیران و سرپرستان میراث فرهنگی داده است، ولی شوربختانه تا کنون و پس از گذشت چند سال هیچ کدام از آنان به ثبت ملی نرسیده است! و این بیانگر کمکاری و بیتوجهی و نبود شناخت و اَرج نگذاشتن به یادگارهای نیاکانی در میان مدیران و سرپرستان مربوطه است.
علی هُژَبری، باستانشناس با گرایش ساسانی نیز پیشتر دربارهی این یادمان به اَمرداد گفته بود: « این یادمان بیگمان یک اُستودان سنگی ارزشمند است که ما نمونهی آن را تا کنون با این ریخت و فرم در ایران نداشتهایم و این بسیار بر ارزش مینُوی (: معنوی) آن میافزاید. همچنین باید به جایگیری این یادمان در میان دشت با دو دلی نگاه کرد. زیرا جای این سنگ با توجه به نمونههای نزدیک به آن و کاربری و فرم و ریخت آن، جایی جز کوه نمیتواند باشد که به گمان بسیار یا سودجویان آن را از کوه جدا کرده و یا در فراز و نشیبهایی ناروشن از کوه جدا شده است. و دیگر این که، ما بر روی این سنگ دو گودال یا چاله میبینیم. گودال بالایی یک اُستودان است که در پوش داشته و درپوش آن را در گذشتههای دور شکستهاند که جایگاهی برای نگهداری استخوان مردگان بوده است. اما دربارهی چاله پایینی نمیتوان به استواری و محکمی سخن گفت. زیرا سو و روی (: جهت) آن به سمت دیگری است و قاب و درپوش هم ندارد و همین ما را وا میدارد تا با دوراندیشی (:احتیاط) دربارهی آن سخن بگوییم. به دید من باید این چاله، جایگاهی برای بخشش کردن در راه پروردگار یا همان جای خیرات و نذورات باشد که وابسته به همان فرد درگذشته است. هر چند تا بررسی و پژوهش درستی بر روی این یادمان انجام نشود، نمیتوان به درستی و استواری دربارهی آن سخنی گفت. همچنین در این گودال پرندگان هم میتوانستند خوراک بخورند و در این جا میتوان پدیدهی جذب طبیعت را هم دید که همهی اینها بر ارزشمندی و توانمندی این یادمان میافزاید.»
هُژبری در بخش دیگری از سخنانش نیز افزوده بود: « این یادمان وابسته به روزگار پایانی ساسانی است و چه بسا (:احتمالا) دیرینگی آن به آغاز روزگار اسلامی و جابهجایی از روزگار ساسانی به اسلامی باشد. با این همه این یادمان باستانی یک یادگار بیمانند و یگانه است که گویای پُرسمانهای (:مسایل) فرهنگی زمان خودش است و از دید مطالعات باستانشناسی بسیار ارزشمند است. از سویی، همان گونه که گفته شد این یادمان از بستر اصلی خود جدا شده و تاراجگران و نابخردان به آن آسیب رساندهاند، پس باید چیز گران سنگی باشد. هر چند باید آگاهی رسانی کرد که در اینجا هیچ گنجی وجود نداشته و ندارد و تنها جایگاه نگهداری استخوان مردگان بوده که از دید مینُوی و مطالعاتی دارای ارزش است.»
پس از گذشت یک سال و نیم از کشف این استودان و آگاهی رسانی آن به مدیران میراث از سوی نگارنده هنوز این یادمان ثبت ملی نشده است
و جای بسی افسوس دارد
جهت وسوی استودان با چاله زیرین تفاوت دارد
بخشی از یادمان را که سودجویان در سال 93 شکسته بودند و زنگ خطری بود برای میراث. ولی گویا گوش شنوایی نیست
بخشی از یادمان تاریخی که بر اثر مدیریت ناکارآمد و بی توجهی میراث فرهنگی شکسته است
بگمان بسیار این گودی وچاله جایگاه نذورات بوده است
جایگاه استودان درپوش دار که درپوش آن در گذشته های دور شکسته شده است
نگاره اسپندماه 1393 که این یادمان در آن زمان سالم بود
عکس از سیاوش آریا است.
6744