زمانی که سخن از باستانشناسی به میان میآید، بی درنگ کاوش و کندوکاو در سرزمینهای دوردست مانند مصر و یونان به ذهن میرسد. شاید هم تصویری از یک انباشتهی اشیای شکسته در جعبهای شیشهای یا پشت ویترین موزهها یادآوری شود.
بیشتر، از باستانشناسی بهنام شاخهای از تاریخ یاد میشود که البته تا اندازهای درست است. تاریخ، مطالعهی روزگاران گذشته بر پایهی اسنادِ نوشته شده (:مکتوب) است و تاریخنگار رخدادهای زندگی انسانها را از کهنترین زمانِ آغازِ خط تا زمان کنونی نگارش میکند. در حالیکه باستانشناسی افزون بر بهرهگیری از اسناد نوشته شده، به مطالعهی گذشتهی بشر بر پایهی اشیا و مدارک به دستآمده از کاوشها پرداخته و آن را به عنوان سرچشمهی اصلی اطلاعات خود به کار میگیرد. پس در باستانشناسی میتوان کار بررسی زندگی بشر را بدون نیاز به هیچ سند نوشتهشدهای مانند تمدنهای دارای خط، مطالعه کرد و از هر یافتهای میتوان برای روشنسازی گوشههای پنهان زندگیهای گذشته بهره برد. برای نمونه، زیربنای ساختمانهای باستانی، چگونگی خانهها را نشان میدهد، استخوان جانوران و بازماندههای گیاهان هم، گونهی تغذیه مردمان گذشته را بازگو میکند، همچنین گردههای گیاهی و صدفهای حلزونی، گونهی آب و هوا و پوشش گیاهی منطقه را نشان میدهد.
در روزهای آغازینِ پیدایش باستانشناسی، خط جداکنندهی میان باستانشناسان و جویندگان گنج کاملا پیدا ولی نادیدنی بود و این به شوند(:دلیل) سطح دانش مردمان آن روزگار بود که گاهی پیش میآمد یک جویندهی گنج در این زمینه آگاهی بیشتری از فردی داشته باشد که خود را باستانشناس میدانست. امروزه جدایی میان راه باستانشناسان و جویندگان گنج کاملا بارز است و بسیار کم پیش میآید میان کار این دو تداخلی پیش بیاید. آرمان اصلی شکارچیان گنج، سود مادی برآمده از یافتهها است در حالیکه باستانشناس در کاوشهای خود به دنبال کشف و شناخت گذشته است. مطالعه بر روی بازماندههای انسانهای گذشته دادههای بسیاری دربارهی هازمانهای(:جوامع) بشری روزگاران پیشین به دست میدهد و باستانشناسان با بررسی این دادهها افزون بر توصیف و دستهبندی آنها، به شناخت انسانهای گذشته میپردازند؛ به همین شوند است که باستانشناسی، شاخهای از انسانشناسی به شمار میآید.
افرادی که به گونهای در امر باستانشناسی شرکت دارند شامل؛ باستانشناسان حرفهای و علاقهمندان تازهکار و دانشجویان باستانشناسی هستند. تا پیش از جنگ جهانی دوم، تنها آن دسته از باستانشناسان میتوانستند در این کار شرکت داشته باشند که به گونهای تماموقت درگیر این کار باشند که بیشتر در استخدام موزهها بودند. به جز این، تنها عدهی انگشتشماری که دارای ثروت شخصی بودند میتوانستند هزینههای این کار را به دوش گیرند. بسیاری از دانشگاهها گروه باستانشناسی نداشتند، شمار موزهها نسبت به امروز بسیار کمتر بود و همانگونه که میتوان پنداشت، شمار باستانشناسان تماموقت هم بسیار اندک بود، وارون امروز!
در این میان باستانشناسان تجربی بیش از هر چیز با شرایط کار میدانی و اصول عملی باستانشناسی در زمینههای کاوش آشنا هستند. اما نباید فراموش کنیم که باستانشناس تنها به بررسی و کاوش زمین نمیپردازد، بلکه کاوش میدانی تنها بخش کوچکی از کار باستانشناسان است. گروهی از باستانشناسان دانشگاهی افزون بر کارهای میدانی به آموختن اصول باستانشناسی به دانشجویان این رشته و راهنمایی و سرپرستی گروههای تحقیقاتی انجام وظیفه میکنند، چیزی که بر پایهی استفاده از برآیند(:نتایج) کارهای میدانی استوار است.