با چشمهای خودم میدیدم اما باورم نمیشد، بهراستی باورنکردنی بود این اتفاق جلو چشمهای من داشت رخ میداد. اگرچه اولش خیلی عجیب بود اما کمکم عادی شد آنقدر عادی که این روزها اصلا کسی بهش فکر هم نمیکنه. همه جا دیده میشه حتا روی میز ناهارخوری خانهها.
خدا بیامرزه رفتگان شما را، روانشاد مادر من اینجوری زندگی نمیکرد یعنی هیچکس نه اینجوری زندگی میکرد و نه اینجوری فکر میکرد. البته نمیتوانم پیشبینی صحیحی در مورد اتفاقی که در گذشته رخ نداده داشته باشم؛ اما به گمانم این موضوع آنقدر غیرطبیعی و زشت و زننده بود که اگر کسی در تخیلاتش همچین چیزی را به تصویر میکشید و به زبان میآورد مورد سرزنش دیگران قرار میگرفت. مادر من و شما و خیلیهای دیگه از وقتی که ما به دنیا میآمدیم و تا وقتیکه بزرگ میشدیم از همان یکی نگهداری میکردند و همیشه پاک و پاکیزه نگاهش میداشتند و برایش احترام قایل بودند و به ما هم یاد میدادند که احترامش را نگه داریم.
منظورم سفره است، بله سفره. همین سفرهای که نان را داخلش میگذاشتیم و یک گوشهاش نمک میریختیم. سفره مقدس بود، نان مقدس بود نمک مقدس بود به خدا که اون جمع خانوادگی که دورش مینشستیم مقدس بود. کنار سفره نشستن آداب داشت، ادب آداب داشت. نان خوردن برسفره برآداب بود برادب بود، سفره حرمت داشت.
اگر یکنفر با اصالت بود در وصفش میگفتند سر سفره باباش نان خورده اما با آمدن این سفرههای یکبار مصرف من نمیدونم هنوزم سفره باباها اصالت داره؟ یا اصالت سفره هم مثل خود سفره دور ریخته و به دست باد سپرده شده است.
سفره اصالت داشت، از وقتی که به دنیا آمدم تا یادم نمیآد چند سالم شده بود سفره نان ما عوض نشده بود، همان بود که بود. آدمها هم همانی بودند که از اول بودند اگر احیانا کسی اینجوری بود و بعدش اونجوری میشد بهش میگفتند بوقلمون صفت، که از رذیلتها شمرده میشد یواشیواش نفهمیدیم چطور شد که اینجور آدمها زرنگ نام گرفتند، عجیب اینکه زرنگی یک فضیلت به حساب میآد ظاهرا یک چیزایی واژگونه شده و فضیلت و رذیلت خیلی قابل تشخیص نیستند، مثل همین سفرههای نایلونی یکبار مصرف که پشت و رویشان خیلی قابل تشخیص از هم نیستند.
از موضوع دور نشویم سفرهی منزل پدری ما به مرور زمان دورش یک حاشیه دوخته شد و چند تا هم کوک نخی بهش اضافه شد شاید کمی کهنه شده بود اما همیشه تمیز بود. یادم میآد اون روزها کسی پیاز را با چاقو سر نمیبرید، همراه آبگوشت پدرم یک پیاز گنده و قرمز میگذاشت وسط سفره و با یک ضربه مشت کارش را میساخت و عجب کیفی میکردیم ما.
این روزها پیاز را با چاقو میبرند و اون خاطرهها حالت نوستالژیک پیدا کرده. سفرههای پارچهای که جای خودش را دارد بلکه حتا کمکم نسل اون سفرههای مشمایی که رویش عکس چلوکباب با یک سیخ گوجه چاپ شده بود هم رو به انقراض است و همه جا از سفره نایلونی یکبار مصرف پر شده. وقتی علت این دگرگونی را بررسی میکنیم به قیمت فوقالعاده ارزان این سفرهها میرسیم. درظاهر آنقدر ارزان هستند که از هزینهی خم و راست شدن و استهلاک مهرههای کمری که برای پاک کردن سفره خرج میشد هم ارزانتر هستند. اما واقعیت تلخی که پشت این ظاهر ارزان وجود دارد، در حقیقت خیلی هم پُر هزینه است. نمیدانم واقعا آماری هست یا در اصل میشه آماری از جاندارانی که هر روز بر اثر این حجم نایلون جان شیرین خود را از دست میدهند، داشته باشیم. جان دادنی که گاه با تحمل چند روز درد و شکنجه رخ میدهد. قیمت جان این جانداران چقدر است. آیا اگر صدمات زیستمحیطی این نایلونها را محاسبه کنیم باز هم این سفرهها ارزان خواهند بود؟
چندین دهه سیستم سرمایهداری با الگوی مصرفگرایی زیستبوم را به گروگان گرفت و البته با دستآوردهای شگرف خود در زمینهی تکنولوژی و رفاه حاصل از آن چشم بشر را بر این گروگانگیری بست و به ما اجازه نداد تا آثار منفی این عملکرد را مشاهده کنیم. اما از آنجا که رشد مصرف و آسیبهای آن بصورت فزاینده گسترش یافته این آثار دیگر قابل چشمپوشی نیست. بطور مثال امروز به مرحلهای رسیدهایم که هر وقت که از شهر خارج میشویم و به هر کجا که میرویم منظره بیشمار از نایلونهایی که به بوتههای بیابان و درختان جنگل و….. چسبیدهاند چشمان ما را آزار میدهد. به هر میزان هم که تلاش شود باز هم آسیب وارد شده به طبیعت را نمیتوان ندید.
وقت آن رسیده تا با یک عزم جهانی و نظارتی دقیق و دلسوزانه آثار زیستمحیطی کلیهی تولیدات صنعتی اعم از نایلون و پلاستیک و باطری و …… بررسی و هزینه آسیبهای زیستمحیطی آنها قیمتگذاری شود تا نسل ما قیمت واقعی آنها را بپردازد و اگر چنین نشود، متاسفانه نسل آینده ما این هزینه را با احتساب ربح مرکب (سود مرکب) خواهند پرداخت.
هوشیار باشیم زیستبوم میراثی نیست که از گذشتگان به ما رسیده باشد بلکه امانتی است که باید به آیندگان بسپاریم.
بابک شهریاری – بهمن 99
یادداشت به قلم بابک شهریاری
زیستبوم و نظام سرمایهداری
- بابک شهریاری
- 1399-11-23
- 17:04
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
1403-06-19
1403-06-19
2 پاسخ
درود جناب شهریاری به مانند هر بار بانگاهی نو و نوشتاری صمیمی طرح موضوع کردید بسیار گیرا و به جا. سفره ی یک بار مصرف دیرگاهی نیست که مهمان ناخوانده میز ما شده شاید کمتر از 13-14 سال بگذرد ولی به سرعت خودش را جا کرده و جزو لاینفک شده سهل الحصول بودن همراه همیشگی بودن و بی توقع از یکبار مصرف بودن شاید از دلایل این همراهی باشد.
و اما از کوبیدن بر پیاز گفتید خواستم اشاره ای کنم به علم نهفته و ناپیدا در این عمل. هنگامی که مشت بر پیاز می کوبید در واقع لایه لایه های پیاز را در هم می کوبید و پوسته میانی پیاز متلاشی شده آب انداخته و به راحتی هضم می شود. پس؛ از کوبیدن مشت بر پیاز دریغ نکنید.
اشاره به موضوع جالبی داشت. البته من با کاربرد واژه ی ” مقدس” خیلی موافق نیستم. سفره و نان احترام دارد؛ اما مقدس نیست.