دیروز جشن آذرگان و یکصدمین سالگرد به تختنشینی آتش آدریان تهران جشن گرفته شد. سنگ بنای آدریان تهران در روز اورمزد از ماه فروردین سال ۱۲۹۳ خورشیدی به همت ارباب کیخسرو شاهرخ بنا نهاده شد. برای ساخت این ساختمان نخست از کمک مالی پارسیان هند، به ویژه بهرامجی بیکاجی، استفاده شد اما به دلیل بدگوییهای گروهی بر ضد زرتشتیان ایران، پارسیان از فرستادن کمک منصرف شدند و ساختمان نیمهکاره ماند. برای به پایان رساندن ساختمان که بیسقف مانده بود کیسخرو شاهرخ از زرتشتیان ایران کمک خواست و زرتشتیان تهران و یزد و کرمان و کاشان و شیراز به اندازهی خود کمک کردند و کار ساخت ساختمان آدریان به خوبی و خوشی در سال ۱۲۹۶ پایان یافت.
آتش آدریان از یزد توسط سه موبد و در طی ۲۵ روز با مرارتها و شرایطی ویژه به تهران آورده شد و در جشن آذرگان سال ۱۲۹۶ آدریان تهران گشایش یافت.
… و از آن زمان یک سده میگذرد. در جشن این صد سالگی میاندیشیدم که آنان کاشتند تا من بخورم، من فقط خوردم یا چیزی هم برای آیندگانم کاشتم؟ بارها و بارها، هر بار که به آدریان، دبیرستان انوشیروان، دبستان جمشیدجم، مجتمع مارکار و … وارد میشوم این پرسش در سرم میچرخد. زمانی نیاکانمان از مال و جان و فرزند گذشتند تا اندیشههای اشوزرتشت را برای ما نگه دارند؛ بعدها نیاکانمان با سختکوشی و درستکرداری ناممان را به نیکی و راستی ثبت کردند و برایمان مدرسه و کتابخانه و جشنگاه و آدریان و ورزشگاه و … ساختند و حالا ماییم و این میراث، اندیشههای اشوزرتشت، نام نیک و بناهایی برای رفاهمان. ما با این میراث چه میکنیم؟ چند تن از ما برای آیندگان میکارد؟ چند تن از ما از مال خود، از دانش و زمان خود، از اندیشه و توان خود سرمایهای برای امروز و فردا میسازد؟ آیا این میراث تا ابد هست؟ ما هم میتوانیم به اندازهی خود برای آیندگان کاری کنیم. یادمان باشد؛ دیگران کاشتند و ما خوردیم …
یک پاسخ
بنظرم در این دوران که ما به سر میبریم ، حفظ و پاسداری صحیح از میراث ( بخصوص املاک بجای مانده) خود کار بزرگی است. چون در این چند سال شاهد اشتباهاتی بودیم که نشاندهنده بزرگترین خطری است که جامعه ما را تهدید می کند.ولی میراثی که ما می توانیم برای آیندگان بر آن سرمایه گذاری کنیم ، آشنایی جوامع دانشگاهی خارج از کشور با این فرهنگ و آیین است. آنها بهتر می توانند این کار را برای ما انجام دهند.