در «محلهی الهیه»ی تهران دو چیز روبه آسمان دارد؛ یکی برجهای بسیار مدرن با طرح و شکلهایی دَوَرانآور، دیگری قیمتها! همین است که در توان هر کسی نیست که در این محلهی اعیاننشین زندگی کند. زندگی کردن در آنجا برای آنهایی که سودایی فراتر از گذران روزها دارند و رویاهای خود را در حصار دیوارهای طلایی و زراندود میبینند، آرزویی دیریاب است و تنها برای شمار اندکی دست یافتنی است.
الهیه یکی از خوش آب و هواترین محلههای تهران است. در بخش باختری جاده قدیم شمیران جای دارد و فاصلهاش از تجریش اندک است. پیرامون الهیه محلههای گرانبها بسیار است، اما هیچکدام به پای الهیه و خیابان فرشتهی آن نمیرسد.
الهیه از آغاز اینگونه نبود که اکنون میشناسیم. مانند همهی محلههای کنونی شمیرانات، روستایی بود با باغهای پُرشمار. آنجا را خلازیر، یا خورآذین مینامیدند. الهیه نامی است که سپستر به آنجا داده شد. به این نام بازمیگردیم. نامهای خرازین و خُورَدین نیز برای الهیهی قدیم آورده شده است. در جنوب باختری تهران نیز روستایی میشناسیم که خلازیل (خلازیر) نامیده میشود و کنار کمربندی آزادگان است. خلازیر شمال تهران (الهیه) و خلازیر جنوب شهر، البته پیوندی با هم ندارند.
خلازیر پیشین و الهیهی کنونی بخشی از روستای زرگنده بود. اکنون زرگنده محلهای جداست. آنچه الهیهی پیشین را نامآورتر میساخت، باغهای بسیار آن بود؛ تا به اندازهای که آنجا را باید پهنهای از دار و درخت دانست. اکنون به جای درختان، برجها از زمینهای الهیه میرویند!
زمانی که از باغهای الهیه سخن میگویم قصدمان سدههای دور نیست؛ تا نیمهی دوم سدهی سی خورشیدی، هشتاد درصد الهیه باغات و زمینهای کشاورزی بود، یا زمینهایی که میشد در آنجا کِشت کرد. باغهای گیلاس الهیه در همهی تهران آوازه داشت و پایتختنشینان برای آن سر و دست میشکستند. میگویند که هیچ گیلاسی به پای گیلاسهای الهیه نمیرسید. اینکه چگونه و یکباره الهیهی سرسبز و انبوه از درخت و کشتزارها تبدیل به برجها و مجتمعهای لوکس و پنتهاوسهای فراتر از مدرن شد؟ به پوست انداختن شمال شهر تهران در دهههای پنجاه به اینسو بازمیگردد. پیش از آن، شمال پایتخت و شمیرانات، روستاهایی کوچک با مردمانی کِشتکار بود.
از باغهای الهیه جز چند تایی، تنها نامی بهجا مانده است. سفارتخانههایی که در آنجا هستند باغهای املاکشان را نگهداشتهاند و مردم محلهی باغهایشان را صاف و هموار کردهاند و برج ساختهاند! به هر روی، نام شماری از باغات الهیه چنین بود: باغ امین دفتر، باغ دیبا، باغ سپهدار، باغ شریف نفیسی، باغ امینالدوله و شماری دیگر. یک باغ دیگر کبریتسازی نام داشت و اکنون تنها نامی از آن در یادها مانده است. به این باغ بازمیگردیم.
ساختمان باغ شریف نفیسی در این سالها جایی برای موسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران است و پیشتر از آنِ بانویی به نام معصومهی امینی بوده است. او خواهر علی امینی، نخستوزیر ایران در سال 1340 خورشیدی بود و نوهی علیخان امینالدوله از سیاستورزان نواندیش قاجاری.
باغ دیگر الهیه از آنِ شرکت ملی نفت بود و به همین نام شناخته میشد. مالک باغ کسی به نام محمدامین دفتر بوده است. پس از مرگ او، همسرش آن را به بهای 7500 تومان به شرکت نفت ایران و انگلیس فروخت. امین دفتر شغل مستوفیگری داشت و یکی از سرگرمیهای او پرورش گلهای گوناگون در باغ الهیهاش بوده است. شمار باغهای الهیه را 10 باغ دانستهاند. با از میان رفتن آنها نخست کوچههای باریک و سختگذر الهیه ساخته شد و سپس در سالهای نزدیکتر به ما، برجها از آنجا سر برآوردند.
نگاهی گذرا به تاریخچهی الهیه
در زمان مظفرالدین شاه قاجار، بیشتر زمینهای الهیه از آنِ محترمالدوله، همسر علی خان امینالدوله بود. محترمالدوله از خاندان سلطنتی بود. در سال 1308 مهی امینالدوله در یکی از باغهای الهیه کارخانهی کبریتسازی را با سرمایهی بیست هزار لیره و با شراکت روسها بنیانگذاری کرد. این باغ همان است که پیشتر از آن یاد کردیم. اما کارخانهی او توان برابری با کبریتهای وارداتی اروپا را نداشت و بسیار زود ورشکست شد. افزونبر اینکه مردم کبریتهای خارجی را به کبریتهای تولید کشور ترجیح میدادند! در آغاز برچسبی که بر روی کبریتها زده میشد نقش پرچم ایران و روس بود؛ سپس نقش شیر و خورشید جای آن را گرفت.
پس از مرگ امینالدوله، عروس او فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه، زمینهای الهیه را قطعه قطعه کرد و به فروش رساند. تنها یک خانه از آن همه مِلک به جا ماند و سالها جای زندگی پسر او علی امینی بود.
یکی از کسانی که زمینهای الهیه را از خانوادهی امینالدوله خرید، میرزا جعفر حکیمالهی نام داشت. او افزونبر اینکه استاد حکمت الهی شناخته میشد، در آباد کردن زمینهای کشارزی و باغها دستی داشت و بسیار کاردان شناخته میشد. او 6 قطعه از زمینهای خلازیر (خورآذین) را خریداری کرد و از آن پس آنجا به نام الهیه، به سبب نام حکیمالهی، شناخته شد. خرید مِلکهای الهیه در سالهای پایانی پادشاهی قاجاریه بود. در همان سالها، در زمان پادشاهی احمدشاه قاجار، بخشی از زمینهای الهیه از سوی دولت در اختیار کارکنان وزارتخانههای عدلیه و مالیه گذاشته شد تا در آنجا خانهسازی کنند.
این را نیز پیشتر باید اشاره میکردیم که آب راهی (مسیل) که از رودخانههای گلاب دره و دربند به زمینهای الهیه میرسید در آباد ماندن روستا و باغهای آن نقش بسیار داشت.
الهیهی کنونی
از سال 1350 خورشیدی برجسازیها در محلهی الهیه آغاز شد. پیداست که شمار باشندگان محله نیز به یکباره روبه افزونی گذاشت. جالب توجه است که تا سال 1372 هیچ کس اجازه نداشت خانهای بیش از دو اشکوبهای در الهیه بسازد. اما قانون برگشت و کار به جایی رسید که در این سالها چیزی که در الهیه کمتر دیده میشود، خانههای کم ارتفاع است و هر چه به چشم میآید آسمان خراشها و برجهای مسکونی بسیار مدرن است. یکی از آنها مجتمع چناران نام دارد. دو معمار برجسته به نامهای فرزاد دلیری و امید غلامپور طراح این برج بسیار گرانبها بودهاند. خیابان فرشته نیز با قیمتهای بهراستی نجومی و پنتهاوسهای شگفتآور، یکی از لوکسترین بخشهای محلهی الهیه شناخته میشود.
این نیز گفتنی است که غلامرضا تختی، ورزشکار نامدار، برای زمان کوتاهی در الهیه زندگی میکرد. البته در آن زمان الهیه به گرانبهایی و مدرنی امروز نبود. خیابانی که تختی در آنجا خانه داشت ژاله نامیده میشد و اکنون خیابان تختی نام گرفته است.
خانه موزهی دکتر محمود حسابی، دانشمند فیزیک، نیز در چهارراهی در خیابان فرشته که به نام دکتر حسابی نامگذاری شده است جای دارد. این خانه در سال 1300 خورشیدی ساخته شده و از این دید تاریخی به شمار میرود. طراح و سازندهی آن نیز معماری روسی به نام ویکتور بوده است. این خانه جایی برای چهل سال پایانی زندگی دکتر حسابی بوده است.
شگفت است که الهیه با همهی مدرن بودن، برپایهی اصول شهرسازی ساخته نشده و ساختار نظمواری ندارد.
* با بهرهجویی از گفتوگوی «همشهری آنلاین» با امیرسعیدالهی دربارهی محلهی الهیه؛ «تهراننامه» و «ویکیپدیا».