بخشی از باختر تهران کنونی «محله سلسبیل» نام دارد. گاهی به نادرست آنجا را سرسبیل میگویند و معنای آن را آغازِ آب میدانند. اینکه چرا نام این محله با آب پیوند دارد، به آن خواهیم پرداخت، اما نخست باید بدانیم که سرسبیل نام درست آن محله نیست و آن جا را باید «سلسبیل» نام بُرد.
سلسبیل گسترهای را دربرمیگیرد که شمال آن به خیابان آذربایجان میرسد، جنوب آن با محله بریانک همسایه است، محله اسکندری با خاور سلسبیل دیوار به دیوار است و باختر آن نیز به کارون جنوبی راه دارد. آنچه در میان آن پهنه دیده میشود، همان محلهای است که نام آن ریشه در رودخانهی پُرآبی دارد که از دل زمینهایش میگذشت و چشمههای فراوانی داشت. بهراستی جایی را در تهران کهن میشناسیم که با آب و رود و چشمهها سیراب نشده و باغها و درختان انبوه نداشته باشد؟ چه اندازه باید دریغ خورد که سازههای بدقواره و بلندمرتبهسازیهایی که خیابانها و محلهها را خفه کردهاند، جای باغها و سرسبزیهای تهران را گرفتهاند و از آن کلانشهری ساختهاند که نه به تمامی مدرن است، نه نشانهی آشکاری از گذشتهی جغرافیاییاش دارد.
به هر روی، رودخانه و آب چشمهای که به نام یکی از شاهزادگان سیاستورز قاجاری چشمهی فرمانفرمایان نامیده میشد و از زمینهای آن محدوده میگذشت، برای کشاورزان و باغداران همانند رودی بهشتی بود که با خود آبادانی و سبزینگی میآورد. از اینرو، زمینها و سپس محلهی خود را سلسبیل نامیدند. سلسبیل نام چشمهای در بهشت است. آب رودها و کاریزهایی هم که از خیابان کنونی کمیل به اینسو میآمد سلسبیل را جاری از آب میساخت. کمیل در گذشتهها خیابان شاهرخ نام داشت و تاریخچهای دارد که باید در جای دیگر به آن پرداخت.
محلهی سلسبیل از آغاز تا شکلگیری
همهی کوی و برزنها و خیابانهایی که محلهی سلسبیل را شکل دادهاند در کمتر از یک سده پیش باغها و صیفیکاریهایی بودند که فرآوردههایشان به روستاهای کن و سولقان میرسید و از طرشت و جاهای دور و نزدیک سر در میآورد. از آنسو نیز از راه مالرو و خاکیای که سپس خیابان آیزنهاور (خیابان آزادی کنونی) به جای آن ساخته شد، میوه و کالاهای دیگر به سلسبیل میرسید. بدینگونه میان روستانشینان و باغداران داد و ستدی شکل میگرفت که زندگی سدههای گذشته را سامان میداد. بخشهای دیگر محلهی کنونی سلسبیل گندمزارانی پهناور بود. باغی به نام گلستان نیز در آنجا وجود داشت. این باغ در جایی بود که خیابان سلسبیل را از خیابان کمیل (شاهرخ) جدا میکند. این بخش را سه راه سلسبیل مینامیدند.
در دههی سی خورشیدی از باغ گلستان تفریحگاهی ساخته بودند که همانند شهربازی بود و میشد با پرداخت 5 ریال به آنجا رفت و سیرکبازانی را دید که در باغ به نمایش میپرداختند. یکی از میدانداران باغ، پهلوان خلیل عقاب بود که گویا با شیر و خرس کشتی میگرفت و بدینگونه مردم را سرگرم میکرد. خلیل عقاب را به نام پدر سیرک ایران میشناسند. میگویند او در 30 سالگی توانسته بود وزنهای 450 کیلویی را با دندان بلند کند! در چند فیلم نیز بازی کرده بود؛ مانند «گناه زیبایی» (1348) و نیز «مردان خشن» (1350) با هنرمندی جمشید مشایخی و فردین. به هرروی، در آن روزگاران همهی خیابان سلسبیل کنونی و جنوب محله پوشیده از باغهای انار بود. چهارراه اناری کنونی نیز که تاریخچهای خواندنی دارد، بخشی از باغهایی بود که تا سلسبیل ادامه مییافتند. بخشی از سلسبیل کنونی در گذشتهها نهتنها گندم و میوهی برخی از روستاهای تهران را برآورده میکرد بلکه علوفه و سبزیجات نیز از زمینهای آن بهدست میآمد.
اما محلهی سلسبیل به روزگار رضاشاه پهلوی اندک اندک شکل گرفت. در آن زمان آشکار بود که شهر تهران به مرزهای آن دورهاش بسنده نمیکند و آهنگ گسترش یافتن دارد. از اینرو شماری از مردم، بهویژه آنهایی که از شهرستانها به پایتخت آمده بودند، در سلسبیل دست به خانهسازی زدند. در آغاز بیشتر آنها مردم آذری زبانی بودند که در سلسبیل و جایی که مرز شمالی محله است و خیابان آذربایجان نام دارد، ساکن شدند. نامگذاری خیابانی به نام آذربایجان نیز به سبب باشندگی همان آذری زبانهای محله بوده است.
با این همه، اگر بخواهیم تاریخ درستتری برای شکلگیری محلهای به نام سلسبیل به دست بدهیم باید از دورهی پهلوی نخست جلوتر بیاییم و به سال 1337 خورشیدی برسیم. درست است که آغاز شکل یافتن محله سلسبیل در دو دهه پیش از آن بود، اما پیوستن محله به پایتخت در دههی 30 روی داد. از آن سال به اینسو، باغستانها و زمینهای کشاورزی سلسبیل شکل دیگری یافتند و در آنجا محلهای با خانههای مسکونی و تجاری پدید آمد. سال 1337 و نیز 1338 از آنرو در تاریخ محله به یاد مانده است که از آن سالهاست که کموبیش خبرهایی از محلهی نوساز سلسبیل در روزنامهها بازتاب مییابد و هر بار دولت میکوشد که به مردمی که در محلهی سلسبیل ساکن شدهاند، خدمات شهری برساند. بهویژه آنکه سلسبیل نزدیک محلهی باغشاه بود و باغشاه و پادگان آن نخستین جایی در تهران بودند که از آب لولهکشی برخوردار شدند؛ همین سبب شد که پیش از پایان دههی سی خورشیدی سلسبیل نیز دارای آب لولهکشی شهری شود.
در دههی چهل خورشیدی سلسبیل رنگورویی دیگر یافت و در کنار خانههای مسکونی، مغازههای بسیاری نیز شکل گرفت. صاحبان شماری درخور توجهی از مغازهها نیز کلیمیان تهران بودند. از اینرو سلسبیل جایی برای همزیستی آشتیجویانه ی پیروان ادیان بوده است. نشانههایی نیز در دست هست که گواه باشندگی شماری از زرتشتیان در محلهی سلسبیل است. همچنین در کنار مغازههای دههی چهل سلسبیل، چندین قهوهخانه نیز ساخته شد. نخستین و شناختهشدهترین آنها قهوهخانهی «وطن» بود. این قهوهخانه هنوز هم در یاد ساکنان قدیمی سلسبیل زنده است. بیشتر ساکنان سلسبیل کارمندان دولت یا نظامیان بودند. بهویژه شمار پرسنل شهربانی و خانوادههایشان در این محله بیشتر بود.
اکنون در محلهی سلسبیل کوچهای به نام آبانبار دیده میشود. این کوچه در گذشته جایی برای آبانباری به نام چهل پله بوده است. از آن سازه اکنون چیزی بهجا نمانده است. گرمابهای به نام «خورشید» نیز در این محله ساخته شده بود که بر اثر گذر زمان و ساختوسازها از میان رفته است، اما هنوز هم کوچهای به نام «حمام خورشید» در سلسبیل هست؛ یعنی همان جایی که گرمابه خورشید ساخته شده بود.
از زورخانهی پوریای ولی سلسبیل نیز باید یاد کرد. آنجا دیرینهترین زورخانهی محله بوده است و در سال 1313 خورشیدی در جایی ساخته شده بود که سپستر کوچهی حمام خورشید شکل گرفت. زورخانه در آن سالها بیرون از تهران بود و پیرامونش را زمینهای خالی از سکنه فراگرفته بود. سینما کارون نیز در سال 1335 خورشیدی در این محله با مدیریت فریبرز اسفندیاری آغاز بهکار کرد. سپستر دو سینمای المپیا و خُرم در کنار آن ساخته شد؛ هر چند دوام چندانی نیاوردند و بسته شدند. اما سینما کارون رونق وتماشاچیان بسیاری داشت. اندکی بیش از یک دهه پس از آن، در سال 1346 نیز در برخوردگاه (:تقاطع) خیابان سلسبیل و خیابان آذربایجان، بیمارستان اقبال ساخته شد.
محله سلسبیل کنونی به داشتن تراکم بالای جمعیت آوازه دارد. دیگر از زمینها و باغستانهای انبوه محله خبری نیست و هرچه هست خانههایی است که روبه نوسازی دارند. در سالهای پس از انقلاب نام محله را دگرگون کردند و رودکی نامیدند. کاری که بایستگیای نداشت. مگر نام سلسبیل چه ایرادی داشت؟ به هرروی، از آنرو نام رودکی را برگزیدند که رودخانهای که از خیابان آذربایجان سرازیر میشد از کاریز فرمانفرما میگذشت و سلسبیل را میپیمود و تا خیابان رودکی ادامه پیدا میکرد.
از نامآوران محلهی سلسبیل فریدون فروغی، خواننده و گیتار نواز نامدار را باید نام بُرد. او در سال 1329 خورشیدی در این محله زاده شد. جمشید هاشمپور (آریا) از هنرپیشگان نامدار سینمای ایران نیز زادهی محلهی سلسبیل است.
* با بهرهجویی از: گفتوگوی «همشهری آنلاین» با رسول امینی دربارهی محلهی سلسبیل؛ تارنمای «تاریخ شفاهی ایران» و نیز گزارش تارنماهای روزنامهی «فرصت امروز» و روزنامهی «همشهری».
ابتدای خیابان آذربایجان – کارگر
میدان جمهوری تهران
بزرگراه نواب – آذربایجان
خیابان رودکی (سلسبیل)
خیابان کارون محله سلسبیل
سینمای قدیمی کارون در خیابان رودکی (سلسبیل)
بیمارستان اقبال تقاطع رودکی(سلسبیل)- آذربایجان
مسجد جامع لولاگر محله سلسبیل
خیابان قصرالدشت محله رودکی (سلسبیل)
خیابان دامپزشکی محله سلسبیل
خیابان جیحون جنوبی
خیابان امام خمینی تهران
خلیل عقاب ( پدرسیرک ایران ) رکوردار قویترین مرد دنیا در کتاب گینس
سی سالگی خلیل عقاب رکوردار قویترین مرد دنیا در کتاب گینس
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
5 پاسخ
کار نشریه شما در شناساندن محله های دیرین تهران و زنده نگاهداشتن یاد آنها بسیار زیباست و من این کار را در هیچ نشریه دیگری ندیده ام بویژه که کوشش شود در بر دارنده همه محله های تهران باشد.
امیدوارم در این اقدام ارزنده معرفی محله های قدیمی تهران موفق باشید .حفظ خاطرات جمعی شهروندان و اهالی پیشین هر محله بخشی از ثبت تاریخ شهر نشینی و شهرسازی است .
باسپاس ازکوشش شما؛ بااشاره به چند نکته 1-نام سرسبیل صحیح تر است؛ این اراضی متعلق به نواب مهد علیا مادر ناصرالدینشاه بوده که ازشمال به اراضی طرشت وازجنوب به قلعه ارمنی (باستیون ارامنه) و از شرق به اراضی فرمانفرما (حدفاصل خوش-نواب) و غرب تا روستای مهرآباد / باغ گلستان؛ قصرییلاقی و ملاقاتهای پنهانی مهدعلیا بودهغ ازجمله مشهوراست که ملاقات او با نوری وسفیرانگلیس برای دفع شر امیرکبیر ازحکومت_ آن منطقه دارای آب و درخت فراوان و قلعه های مخروبه بود(تا اوائل دهه چهل درغرب خیابان کارون هم بود که بصورت یخچال استفاده میشد) که توسط آدمهای مهدعلیا اداره شده و محلی برای خوشگذرانی اهل حال تهران بوده که با گاری و درشکه به انجا میرفتند که برای ورود درحدود جاده نواب علیا-لولاگر!!! حق گذر یا باج سبیل! می پرداختند که باید اصطلاح سرسبیل!؟ از انجا شاخص شده باشد درضمن قنات یا اب فرمانفرما از حشمت الدوله و پشت باغشاه بیرون می امد ودراین منطقه رودخانه پرآب غیرازنهرهای جاری شده از طرشت وجود نداشت و فقط یک مسیل درانتهای خیابان هاشمی بود که در همانجا میدانی بزرگ و خاکی برای معرکه گیری ها بود که خلیل عقاب و پرده دارها و پهلوان شیرازی و کشتی کج کارهای باشگاه البرز مانند زنده یاد بیک و فیروز گوریل و یدی ودیگران هم در همانجا به عملیات نمایشی می پرداختند؛این محله دیرتراز سایر نقاط تهران آباد شد چون برای اهالی تهران مانند «تپه سیخی» درشمالغربی خوش نام نبوده و امنیت هم نداشت و سروصدای فرودگاه مهراباد بهانه ای دیگربود – باوجود پادگان جی در منتهی الیه غربی؛ دولت با خیابان بندی و تقسیم زمینها به قطعات کوچک و ارزان؛ ابتداء پرسنل ارتش و بعد کارمندان جزء شروع به ساخت و ساز کردند که بیشتر ساکنین آنجا از هم وطنهای شهرستانی به تهران آمده بودند و محله سرسبیل یا سلسبیل مجموعه ای رنگارنگ از تمام اقوام و تیره ها و از نقاط مختلف ایران بودند که در اوائل دهه چهل بدلیل جمع شدن خانوارها و اشنایان یک تیره بدورهم سبب دعواهای دسته جمعی و خونینی می شدند؛ مانند دعوای ملایری ها با سرابی ها (سال38-نبش کارون و هاشمی) که زن و مرد دراین دعواهای خیابانی شرکت داشتند و درضمن افرادی مانند رجب گاریچی! و یا سلیم ترکه! با داشتن پادونوچه های شر موجب آزار مردم و باج گیری از کسبه شده و یا در خرابه های قدیمی قمار راه می انداختند!!! که با تأسیس کلانتری هشت و آمدن افسری رشید و بیباک بنام سروان شمس این محله پاک سازی شد / (بخشی از پژوهشی درباره محله سر سبیل!?!) – باسپاس مجدد از زحمات شما و بویژه عکسهای متعدد – ایکاش محل دقیق و نام قدیمی آنها را ذکر می کردید- درصورتیکه در این باره سئوالی باشد در حد آگاهی بی پاسخ نمی ماند –
سایت شما بینظیره
من کلی استفاده میکنم از مطالب شما
واقعاً سپاسگزارم از زحمات شما 🙏🪴
سلام
نمیدونید رود خونه ای یا همون نهر آبی که از سرسبیل میگذشته چه زمانی خشک شده یا تغییر مسیر پیدا کرده؟