مهندس بابک شهریاری، کنشگر زرتشتی، معمار شهرساز، مدرس سازمان نظام کاردانی در گفتوگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات*، به واکاوی عوارض تمرکز انبوه جمعیت در پایتخت و آیا تمرکز جمعیت به توسعهی انسانی میانجامد؟، پرداخته است.
حضور میلیونی جمعیت در یک شهر شاید پیش از هر چیز نشانهای از رونق باشد، اما این همه موضوع نیست، مشکلات ریز و درشت حضور جمعیت اینچنینی در کلانشهرها، بیشمار است، به ویژه اینکه، جمعیت بالای کلانشهرها در کشور ما به دلیل سیاستهای تمرکزگرایانه است؛ با این حال، قصد داریم نگاهی چند سویه به این مقوله داشته باشیم.
این حضور مردم در کنار هم با فرهنگها و قومیتهای مختلف در یک شهر، میتواند به نزدیکی افراد و قومیتها بیانجامد و به شکل گیری فرهنگ تسامح و تساهل و نیز به درک دقیقتری از موضوع شهروندی و ملیت کمک کند تا بدین گونه جامعهای پرتکاپو شکل پیدا کند.
به نظر میرسد، تمرکز جمعیت در یک منطقه، بیش از هر چیز مشکلات زیست محیطی را به همراه داشته باشد.
این مشکلات از نخستین نیاز اساسی هر فرد، یعنی تامین آب تا تامین امنیت را در برمیگیرد. مشکلات زیستمحیطی کلانشهرها در کشور ما به طور ویژه، با توجه به شرایط اقلیمی و سرانه محدود آب تجدیدشونده بیشتر به چشم میآید، به گونهایکه اینک و با جمعیت کنونی، بیشتر شهرهای بزرگ با بحران آب دست و پنجه نرم میکنند؛ اما موضوع فقط محیطزیست نیست، نبود مدیریت صحیح شهری، دشواریهای کوچک و بزرگی همچون مشکلات بوروکراتیک، ترافیک، نبود توازن تخصیص امکانات شهری و… را نیز باعث شده است. با این اوصاف باید دید شهرهای میلیونی دستکم در ایران چه معایب و چه مزایایی را داشته و برای بهبود شرایط چه باید کرد.
جوامع انسانی سمفونی
مهندس بابک شهریاری، پژوهشگر امور شهری در این باره به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: اصولا تفاوتها تجلیبخش زیباییها هستند، قاعدتاً هیچگاه کمالگرایی ما سبب نمیشود که بوم سفید نقاشی را زیبا برشمریم، سفیدی در کنار سیاهی جلوهگر است و صد البته سیاهی هم زیباست چرا که هیچگاه در یک تابلو نقاشی نمیتوانیم سیاهی را به زشتی متهم کنیم. زشتی و زیبایی تکتک اجزا در یک اثر و مجموعه بزرگ بیمعناست. آنچه اثری را زیبا مینمایاندهارمونی و هماهنگی بین اجزا است نه زشت و زیبایی تکتک آنها.
وی ادامه میدهد: هیچ نت موسیقیایی به خودیخود نه گوشخراش است و نه روحافزا، بلکه هماهنگی میان آنها است که یک سمفونی ارزشمند را میسازد. در چنین مجموعهای نهتنها غیبت هر نت محسوس است، بلکه هر سازی هم صدای خاص خود را دارد و اینچنین است که رهبر ارکستر با وسواس جایگاه هر نت را بر هر ساز و جایگاه هر ساز را در ارکستر مشخص میکند و اینگونه اثری ارزشمند را میآفریند.
این مدرس نظام کاردانی در ادامه به جوامع شهری اشاره میکند و توضیح میدهد: وقتی به یک جامعه انسانی مینگریم گویی یک تابلو ارزشمند را پیش چشم میبینیم یا به یک سمفونی بزرگ گوش فرا میدهیم، این جامعه هر چقدر بزرگتر و گستردهتر باشد، گویی ارکستری است که آلات موسیقی گوناگونی در آن به کار رفته و هر کدام از این آلات موسیقی، چون خرده فرهنگی است که در یک شهر مشاهده میکنیم.
اگرچه ویولن، نت سل را اجرا میکند و نوازنده پیانو نیز برنت سل میفشارد، اما این صدا با آن صدا متفاوت است و نه این سل از آن سل زیباتر است و نه آن سل زشتتر از این. جالبتر از آن این که دو ویولن یکسان ممکن است در یکزمان دو نت متفاوت را بنوازند درحالیکه یکی از آنها با سازی از نوع دیگری همساز باشد و زیبایی و گوشنوازی سمفونی هم در همین است.
مهندس شهریاری توضیح میدهد: یک خرده فرهنگ که در شهری ساکن شده به مانند گروه ویولنهایی است که در ارکستر جای گرفتهاند و خردهفرهنگ دیگر مانند سازهایی از جنس دیگری است که در گوشهی دیگری از این شهر مأوا گزیدهاند. همنوازی این ارکستر به معنای خرد کردن و دوباره ساختن و یکسانسازی این سازها نیست بلکه این مهم نیاز به بینش و دانستن شباهتها و درک تفاوتها دارد که اگر چنین شود مجموعهای خوشآهنگ شکل میگیرد که روح را مینوازد.
تمرکز جمعیت، نیاز سرمایهداری
از ویژگیهای انتزاعی تمرکز جمعیت که بگذریم، معایب آن بیشمار است. از تخریب محیطزیست تا نیاز سرمایهداری به انبوه جمعیت برای فروش بیشتر. مهندس شهریاری با اشاره به این موضوع، توضیح میدهد: اینکه چرا جمعیت انبوه در یک شهر متمرکز میشود قاعدتاً برای پاسخ به یکی از نیازهای اساسی نظام سرمایهداری حاکم بر جهان است. نیاز به تولید، نیازمند تخصص است و تنوع تولید نیاز به تنوع تخصص دارد.
محصولات پیچیده از قطعات متنوعی تشکیل شده و تمام این قطعات به یک میزان تخصصی نیست. اگر تخصص را از رتبهی صفر(بدون تخصص) تا رتبههای بالاتر ارزشگذاری کنیم درخواهیم یافت که به ازای تعداد پرشماری از متخصصان رده پایین، تنها به تعداد بسیار کمی از متخصصان رده بالا نیازمندیم و این دقیقا همان دلیلی است که باعث میشود شهرها به علت جمعیت پرشمار، پتانسیل تولید را در سطح گسترده پیدا کنند و پتانسیل تولید در سطح گسترده منجر به جذب نیروی کار به سوی شهرها میشود و این حلقه تکرار، روستاها را از جمعیت خالی و شهرها را به ابرشهر تبدیل میکند. توسعهی اقتصادی و صنعتی همواره با تخریب محیط زیست همراه بوده است، بهویژه در حال حاضر که اولویت رفاه و توسعه است و نه حفظ منابع و ذخایر.
مهندس شهریاری میگوید: به هر رو نباید خود را بینیاز از دریافت نتایجی بدانیم که دنیای امروز برای حصول آن هزینههای گزافی را پرداخت کرده است. ما باید آتش چراغ دانایی خود را از تمام آتشکدههای دانش جهان برداریم تا بتوانیم با درخشانترین نور، راه خود را روشن کنیم.
آیا تمرکز جمعیت به توسعهی انسانی میانجامد؟
حضور جمعیت میلیونی کلانشهرها در همه جای دنیا مشکلات و دشواریهایی را به همراه دارد. به همان سان، زندگی شمار زیادی از افراد در کنار یکدیگر میتواند مزایا و چالشهایی داشته باشد.
حضور بدون برنامه افراد با قومیت و فرهنگهای متفاوت در یک شهر میتواند زمینهساز بروز ناهمگونی گسترده شود. به ویژه اینکه زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی مناسب برای این همزیستی فراهم نشده باشد.
مهندس بابک شهریاری، فعال اجتماعی با اشاره به این موضوع میگوید: تنوع خردهفرهنگها در یک شهر از یکسو میتواند در بدبینانهترین شرایط به نزاع و خشونت بیانجامد همانگونه که در برخی از نقاط جهان شاهد آن هستیم اما همین تنوع میتواند باعث افزایش عمق بینش مردمان نسبت جهان پیرامونشان گردد به شرط آنکه این تفاوتها را بپذیرند و به آن احترام بگذارند .
وی نقش خردمندان اقوام را با اهمیت ارزیابی میکند و میافزاید: این موضوع از یکسو به عهدهی خردمندان اقوام و از سوی دیگر به عهدهی حاکمان کشور است تا بتوانند تعاملات را برقرار کنند. ایجاد فرهنگسراها، مراکز تیاتر و نمایشگاههای متعدد بسیار سودمند است. نگاه کلان به دورنمای تمدنی در اولویتبندی ساختار شهری بسیار موثر است. برای روشنتر شدن میتوانید شهرهای دوبی و سیدنی را با هم قیاس کنید، در یکی از آنها که پذیرای فرهنگهای متنوع جهان است، ساختمان اپرا سمبل شهر میشود و در دیگری که تا همین چند دهه پیش بدون مدنیت بود و نگاه امروز و امید فردای آنان بر دلارهای نفتی دوخته شده، برجهای بلند و فروشگاهها و مالها خودنمایی میکند. همین بینش است که راهگشای ما در ایجاد زیرساختهای شهری است.
تقدم زیرساخت
آنچه که در کشور ما اتفاق افتاده، سرازیری جمعیت برای حضور در یک شهر و کلانشهر نیست، بلکه مواجهه حکومت با مهاجرت عظیم از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ است. این اتفاق به دلیل بیبرنامگی و نبود توجه همه جانبه به توسعه پایدار اتفاق افتاده و بیش از پنج دهه ادامه داشته است.
صورت مثبت این اتفاق زمانی میافتد که برابر با برنامهریزی، زیرساختهای لازم برای مهاجرت فراهم شود تا بالا رفتن تراکم جمعیت در یک منطقه، نتیجه مثبت و قابل قبولی داشته باشد. شهریاری در این باره میگوید: لازم بود ابتدا زیرساختها بنا میشدند که با آمدن جمعیت میلیونی، شهر کم نیاورد. البته قابل پذیرش است که آنچه رخ داده با مطلوب فاصله دارد اما آنچه غیرقابل قبول است اینکه هنوز هم اقدامات مؤثری برای رفع آن نیازها انجام نمیگیرد.
این پژوهشگر امور شهری تاکید میکند: در شهری مانند تهران سرانهی برخی از فضاها بسیار کمتر از آن چیزی است که باید باشد، سرانهی پرسنلی که به این جمعیت انبوه خدمات میدهند نیز در مواردی با سرانه کشورهای پیشرفته یا استانداردهای جهانی قابل مقایسه نیست.
این مدرس سازمان نظام کاردانی میافزاید: بیش از نیم قرن زندگی با مردمان در این شهر به من متذکر شده که مردم کوچه و بازار وحشت دارند از اینکه سر و کارشان با بعضی از ادارات بیافتد. اداراتی که اتفاقاً موظف به ارایه خدمات به مردم هستند، نه تنها خدماتی ارایه نمیشود، بلکه مراجعه به این ادارات شهروندان را با چالشهای جدی مواجه میکند. بخش مهمی از این عیب، حاصل کافی نبودن پرسنل این ادارات چه از لحاظ کمی و چه کیفی است. به شمار زیادی از ارباب رجوع فقط یک پرسنل میرسد که آنهم خدا میداند ارادهای برای انجام کار دارد یا ندارد. سرانه پرسنل خدماتی منطبق بر نیازهای جامعه نیست.
هزینههای زندگی
تفاوت هزینه زندگی در کلانشهر با شهرهای کوچک و روستا بسیار چشمگیر است. در کلانشهرها بهگونهی ویژه خدمات قیمت بسیار بالاتری نسبت به دیگر نقاط کشور دارند. شهریاری در این باره میگوید: در شهرهای بزرگ به دلایلی که خارج از حوصله این گفتوگو است هزینه زندگی بیش از دیگر نقاط کشور است با این اوصاف جمعیت ساکن در ابرشهرها از یکسو با هزینههای کمرشکن زندگی و از سوی دیگر با خدماتی که دریافت نمیکنند مواجه هستند.
وی تأکید میکند: در چنین شرایطی نمیتوان انتظار فرزندآوری از آنان داشت و ازاینرو جمعیت شهری رو به کهنسالی میرود و تنها امید برای نیروی کار مولد، آن مهاجران جوانی هستند که به سوی شهرها گسیل میشوند. ابرشهرهایی که زیرساختهای مناسبی که سخن به میان آمد در آنها وجود ندارد و این جوانان بدون آنکه فرصت مهارت آموزی و کسب تخصص داشته باشند و بیآنکه فرصت تعامل فرهنگی با دیگر خردهفرهنگهای شهر را داشته باشند به پیری میرسند. عمری به پایان میرسد که حاصل آن نه پیشرفت مادی بوده و نه درکی از ارزشهای فرهنگی حاصل شده است. با ادامه این وضعیت شهرها متورم شده و حاشیهنشینی روز به روز گسترش مییابد بی آنکه چشمانداز روشنی برای بهبود اقتصاد مولد یا پیشرفت فرهنگی دیده شود.
مهاجرت معکوس
دشواریها و مشکلات کلانشهرها در نهایت خستگی نیروی کاری را در پی دارد که به امید یافتن زندگی بهتر به آنجا مهاجرت کرده. اما آیا فقدان زیرساخت و نقصان در آن در نهایت باعث سرخوردگی و احتمالا بازگشت مهاجران به موطن خود میشود؟
مهندس شهریاری در پایان گفتوگوی خود با روزنامه اطلاعات در این باره میگوید: مهاجرت به شهرهای بزرگ فرصت بالندگی را از شهرهای کوچک گرفته و ساکنین ابرشهرها (هر چند حاشیهنشین) انگیزهای برای بازگشت به مأوای اولیه خود را ندارند هر چند همواره با نگاهی نوستالژیک در کلام خود این آرزو را بیان میدارند، اما اندک مردمانی اراده بازگشت دارند و از این اندک نیز بسیار کم شمارند کسانی که از مهاجرت معکوس خود به رضایت برسند.
*برگرفته از گزارش رویه 5 روزنامه اطلاعات، بخش نخست با عنوان «عوارض تمرکز انبوه جمعیت در پایتخت»، بخش دوم و پایانی با عنوان «آیا تمرکز جمعیت به توسعه انسانی میانجامد؟» چاپ شنبه 29 خوردادماه و یکشنبه ۳۰ خوردادماه 1400_گزارش از سجاد تبریزی