این روزها انگار همهی خرت و پرتهای خُرد و ریز دنیا یک نشانی بیشتر ندارند: دکههای روزنامه فروشی شهر! در این اتاقکهای آهنی چه چیزها که نمیتوان پیدا کرد؛ شکلات و بیسکویت، آب معدنی و ساندویچهای سرد، چیپس و پفک، آدامس و لواشک، همه جور سیگار و خیلی چیزهای دیگر. کنار این کومه از خوردنیها، شماری روزنامه و مجله هم هست که بیتاب ورق خوردن هستند، اما کمتر دستی به سوی آن دراز میشود. انگار اشتهای واژهای ما مردم کور شده است. نگاهی گذرا و سرسری به تیترها میاندازیم و از کنار مجلههایی میگذریم که از بس بیرون دکه ماندهاند، برگهایشان زرد و چرک شده است. روزنامهها از هر دستی هستند: روزنامههای اخمو و پُرحرف، روزنامههای شاد و شنگول و روزنامههایی با وعدههای شیرین. روزنامهها، تمام روز، روی سکوی دکههای سفیدرنگ شهر میمانند و شبها پشت درهای فلزی دکهها، خبرهای بیات شدهشان را به فراموشی میسپارند. از چه زمانی این دکههای پُر از واژه و خوردنی، در تهران جای پایی پیدا کردند؟ رد آنها را که بگیریم، به یک سده پیش میرسیم.
تاریخ روزنامهنگاری در ایران به بیش از 180 سال پیش بازمیگردد. در آن زمان تا روزگاری که رویدادهای انقلاب مشروطیت پیش آمد، روزنامههای ایران، دولتی بودند. آنها را پُستچیها نزد کارگزاران حکومتی و شماری از کسانی میبردند که روزنامه را آبونه شده بودند. مردم روزنامههای دولتی را نمیخریدند و کاری به خبرهای آن که دربارهی سفرهای تفریحی شاه و زندگینامهی درباریان بود، نداشتند. پیداست جایی در شهر هم برای فروش آنها وجود نداشت. از اینرو، یک خویشکاری ادارهی پُست تهران، پخش روزنامه بود.
در زمان مشروطیت شرایط دگرگون شد و بیشترین روزنامهها همانهایی بودند که نویسندگان و روشنفکران آن زمان چاپ میکردند. در دورهی مشروطیت، روزنامهی دولتی انگشتشمار بود. این روزنامهها را یا میشد در یکی دو کتابخانهی تهران، مانند کتابخانهی تربیت در خیابان ناصری (ناصر خسرو کنونی) خریداری کرد، یا از کودکان ده دوازده سالهای که روزنامهها را از چاپخانه میگرفتند و زیر بغل میزدند و در خیابانهای تهران میفروختند.
تا پایان پادشاهی قاجاریه و چند سال پس از آن، همان کودکان، فروشندگان روزنامه در تهران بودند. ساعت چهار و پنج پسین (:عصر) که روزنامهها چاپ میشدند، آنها خیابانهای اصلی تهران را از صدای خود پُر میکردند و با خواندن تیتر خبرهای داغ، مردم را به خرید روزنامه برمیانگیختند. کودکان روزنامهفروش دست و پا میزدند که زودتر راهیِ چاپخانه بشوند و روزنامهها را بگیرند و تا هوا تاریک نشده، چندتایی بیشتر بفروشند.
فروش روزنامه در تهران تا دههی نخست سدهی چهاردهم خورشیدی به همان گونه بود و روزنامهفروشها پای پیاده در خیابانها راه میافتادند و روزنامه میفروختند. تا آنکه به سبب گسترش شهر، ناچار شدند از دوچرخه استفاده کنند. آنها روزنامهها را به تَرک دوچرخه میبستند و رکابزنان خیابانهای تهران را درمینوردیدند. فریاد آشنای آنها که هنوز هم در گوش سالخوردگان طنین دارد، چنین بود: «روزنامه، روزنامه… خبرهای روز»!
دیدن روزنامهفروشهایی که سربالاییهای شهر را هِن و هِن کنان رکاب میزدند، خالی از تماشا نبود و نشانهای از شهری زنده و پُر جنبوجوش داشت. تا آنکه پای موتورهایی به میان آمد که با کشیدن طنابی که به بدنهی موتور وصل بود، روشن میشدند. این طنابها کار هندل موتورهای امروزی را میکردند. فروشندگان، دسته دسته روزنامههایی را که با ریسمانهای باریک بسته شده بودند، پشت موتور میگذاشتند و به درِ خانهها یا ادارهها می بردند و میفروختند.
نخستین دکههای روزنامهفروشی تهران
روزگار و کار و بار روزنامهفروشان تهران کم و بیش به همانگونه میگذشت تا آنکه دهههای سی و چهل خورشیدی رسید و نهتنها شمار روزنامهها افزوده شد، بلکه مجلههای گوناگونی هم آغاز به انتشار کردند. مجلههایی مانند: سپید و سیاه، کیهان ورزشی، جوانان، تهران مصور، خواندنیها، زن روز، کیهان بچهها و بسیاری دیگر. از اینرو، نیاز بود که جای ثابتی برای فروش روزنامهها و مجلهها وجود داشته باشد.
نخستین کار، گذشتن میزهایی در گوشه پیادهرو خیابانهای اصلی شهر بود و چیدن روزنامهها و مجلهها روی میزها. اما این کار در روزهای بارانی سبب خیس شدن کاغذ روزنامه و مجلهها و زیان فروشندگان میشد. ناچار آنها باید برای خود سرپناهی درست میکردند.
این را هم بگوییم که در آن زمان یکی دو دهه بود که نخستین «اتحادیهی توزیع کنندگان نشریات» بنیانگذاری شده بود. روزنامهی اطلاعات نیز که از تیرماه 1305 خورشیدی آغاز به انتشار کرده بود، دست به نوآوریای زد و بخشی را در ساختمان روزنامه راهاندازی کرد که کار آن سر و سامان دادن به پخش روزنامه بود. روزنامههای دیگر نیز بایستگی (:ضرورت) چنین کاری را روز به روز بیشتر میدیدند. از اینرو، در سال 1310 سازمان مطبوعات ایران را بنیانگذاری کردند. این سازمان نقشی در پخش روزنامه نداشت و تنها برای رسیدگی به کار کارگران و کارمندان روزنامهها بود، اما گامهایی هم برای سامان دادن به پخش روزنامهها و رساندن آنها به دست خوانندگان، برداشت.
سرانجام در سال 1320 خورشیدی نخستین آییننامهی چاپ، پخش و فروش روزنامهها و مجلههای ایران نوشته شد. در سال 1344 نیز دگرگونیهایی در این قانون انجام گرفت و موارد دیگری به آن افزوده شد.
در این میان، روزنامهفروشان تهران دکههای کوچکی را برای کار خود برپا کرده بودند. بیشتر این دکهها چوبی بودند و در گوشه و کنار شهر شماری از آنها را میشد دید. هر چند تاریخ دقیق کار گذاشتن دکههای روزنامهفروشی تهران پیدا نیست، اما میدانیم که در میانهی سالهای 1328 تا 1330 خورشیدی، 120 دکهی چوبی فروش روزنامه در تهران وجود داشته است. این دکهها به کوشش «اتحادیهی دکهداران تهران» ساخته و کار گذاشته بودند. آغاز به کار این اتحادیه در سال 1325 خورشیدی بود.
کم و بیش تا آغاز دههی شصت دکههای مطبوعاتی تهران جز روزنامه و مجله چیز دیگری نمیفروختند، اما از آن سالها به اینسو، دکهداران اندک اندک فروش سیگار و سپس خوراکیها و بسیاری چیزهای دیگر را هم در کنار فروش مطبوعات به کار خود افزودند؛ تا اکنون که به سبب گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، شمار خوانندگان مطبوعات کاسته شده است و روزنامه فروشان ناگزیرند برای گذران زندگی، خوراکی هم بفروشند.
اکنون دکههای سفیدرنگ روزنامهفروشی، بخشی از هویت شهر شدهاند. روزنامهفروشها فضایی کوچک را در ازای پرداخت ماهانهای به شهرداری، در اختیار دارند و روزگار دشوار خود را با فروش روزنامه و خوراکیها میگذرانند. در سالهای دوری که دکههای روزنامهفروشی تهران پا گرفتند، اجاره بهایی که دکهداران به شهرداری میپرداختند، دو هزار تومان در ماه بود. اجاره بهای این سالها را نمی دانیم.
*با بهرهجویی از تارنماهای «جام جم آنلاین»؛ «کافه تاریخ» و «تابناک».