«یتا اهی وئریو»
«اتا رتش اشاد چید هچا. ونگهی اش دزدائه مننکهو شیوتنه نام»
«انگهی اش مزدائه خشترمچا اهورائه آ ئیم دریگوبیو ددت واستارم»
(چنین گفت اشو زرتشت اسپنتمان)
«چیزی بیآرام و آرامناپذیر در من است که میخواهد به سخن درآید».
«شور عشقی در من است که با زبان عشق سخن میگوید».
(چنین گفت زرتشت نیچه)
هنوز کودک بودم، با دانشی کودکانهتر. روزی وقتی خواستم برای کاری از زمین بلند شوم، برای اینکه ادای بزرگترها را درآورده باشم، نامی تقلبی و مغشوش را به زبان آوردم. مادرم در حالی که نگاهش به جورابی بود که داشت وصله میکرد ولی روی صحبتش به من بود گفت: «وقتی خدا هست چرا از بندهی خدا کمک میخواهی؟». و خیلی جدی شروع کرد که بقیه صفات خدا را هم به من یادآور شود و فکر میکنم خیلی گفت ولی من، آنچنان هم گوش نمیکردم و بیشتر به خودم مشغول بودم. از آن جایی که مادرم را زیاد در حال کتاب خواندن دیده بودم و بر اساس یک پیشفرض مرز دانایی و باسوادی در آن زمان (دههی 20)، به حرفهایی که شنیدم اعتماد کردم. آن روز هم با وجودی که نصفهنیمه حرفهایش را شنیده بودم اما به طرز غریبی، همان نصفهنیمهها هم، با همان پیشفرض بر ضمیر کودکانهی من، اثرش را گذاشته بود و اینگونه شد که از آن روز خدا سایهوار دنبالم بود و برایم پرسشی پر اُبهت وگاهی ترسناک بود که چیست که کمکم میکند، بخشنده است، داناست، همه چیز را میبیند، میشنود، همیشه هشیار است، و…. ، و مهمتر از همه این که: «همه جا حاضر است». با وجودی که قرار بود همه جا حاضر باشد، نمیدانم چرا همیشه در آسمان به دنبالش بودم. تا اینکه به مدرسه رفتم. دبستان شهریاری کرمان. اوستا خواندن دستهجمعی ظهر از همان ابتدا، جزو برنامهی مدرسه بود و همین مرا با نام اهورامزدا به جای خدا آشنا کرد و یاد گرفتم که (اورمزد = اهورا مزدا)، هشتادوهفتمین نام خدا از صدویک نام خداست و فهمیدم که مادرم گاهگاهی که در خود گوییهایش، کلمهی «یا دادار اورمزد» را به زبان میآورد، همان خداست. به من یاد دادند که زرتشت یعنی صاحب شتران زرد و اشو یعنی پاک. اجازه ندارم به نامش قسم بخورم و معجزاتش کتاب اوستا است. از اوستا هم اول از همه، «اشم وهی» و بعد، «یتا اهی وئریو” را یادم دادند که از بَر بخوانم بدون آنکه مفهوم آنها را بدانم. فکر میکنم دیگران هم نمیدانستند. فقط باورم بر این بود که اگر تند تند بخوانم، یعنی خیلی کار بلد هستم و خدا مرا دوست خواهد داشت. به همین سادگی.
به تهران آمدیم. در دبستان گیو ادامه تحصیل دادم. همان آش بود و همان کاسه. البته چون تندتند اوستا میخواندم و بچههای (طهرونی) کلمهای از اوستا را تلفظ هم نمیتوانستند بکنند. من حتا امتحان هم نمیدادم و نمرهی بیست را از روانشاد موبد فرخزاد میگرفتم. در خانه هم من بودم و مادرم که کتاب گاتهای ترجمه پورداوود را داشت و تعدادی کتاب مختلف که بعدها تا امروز راهنمای من بودند. هم چنین گفت و شنودهایی که با مادرم داشتم. روحش شاد.
همهی اینها گذشت تا به امروز، که به دلیل شرایط اجتماعی و تحولات جامعه ایرانی، زرتشتیان از جمله من، به خاطر اهمیتی که دین پیدا کرده بود، ناچار به یک دروننگری و پاسخگویی حتا به خودمان شدیم. هر کس به راهی و راه من اینگونه بود که سعی کنم متون قدیمی را، هر چه را که به دستم میرسد، باز هم بخوانم ولو هیچ چیز نفهمم، که همین طور هم بود. کار سادهای نبود راهی هزاران ساله بود. اما زمان کرانمند کمک کرد، نوشتههای پژوهشگران به یاریم آمدند و من خواندم و اندیشه کردم و…، ….، و مویم سفید شد ولی کمکم چراغی روشن شد. این چراغ را به دست گرفتهام و در راهی میروم که خیلی شخصی است ولی بازخورد و پاسخهایی در بر دارد که احتمالا میتواند برای دیگرانی هم پنجرهای باز کند. اینچنین باد.
در ابتدا آن چه را که اجبار تحصیلی نبود یعنی دوباره خواندن ترجمه گاتها را آغاز کردم و باز هم به نظرم فقط مقداری توصیههای اخلاقی بود و دیگر هیچ. کتابهای پژوهندگان اوستا را خواندم ولی نتیجهای دلخواه بهدست نیاوردم ولی در کمال شگفتی، ناخودآگاهانه، گاتها در طول زمان برایم راز شد. طبیعی است وقتی که به رازگونگی چیزی پی بردید، رمزش مهمتر میشود چون کلید مساله است. بنابراین دیگر فقط به دنبال رمز بودم. نوعی درگیری که بیشتر شبیه خودزنی بود. بهویژه وقتی میدانی که قسمت زیادی از این متون از بین رفته.
در همین گیرودار بودم که ناچار شدم به دنبال پروژهای بروم که روشها و رازهای حرفهای فضاهای معماری پیش از اسلام به خصوص هخامنشیان را بازسازی کنم. پس فهم اوستا برایم از اهمیت ویژهای برخوردار شد. بدین منظور و به منظور تداعیها، ناچار شدم گذشته را برای خودم احضار کنم و به آن حیات دوباره ببخشم، کاری بس دشوار.
نتایج این دوران، رسیدن به پاسخ درست به خیلی از آموزههای پیشینم بود از جمله معنی نام زرتشت، چیزی به نام معجزه، و…..، که در مقالههایی به آنها پرداختهام و امیدوارم کسانی خوانده باشند و در این جا صحبتی از آنها نمیکنم فقط به عنوان پشتوانهی فکریام از آنها یاد کردم چون تایید آنها را از خیلی از بزرگان گرفتهام.
در این گیرودار و در مراجعه به متون اوستایی به یشتی رسیدم که هیچگاه آن را نخوانده بودم و همیشه سطحی از آن گذشته بودم، (بغان یشت). توضیح کوتاهی در این جا لازم میبینم که: بغان یشت امروزی بازمانده (بغ نسک) اوستا است که سومین نسک از بیست و یک نسک آن است. سه فرگرد اول، دوم، و سوم این نسک به ترتیب درباره «اهونور»، «اشم وهو» و «ینگهه هاتم» است که همان سههای 19 تا 21 یعنی بغان یشت است.
قبل از خواندن بغان یشت، متنهای «اهونور و اشم وهو»، به عنوان دعا به من شناسانده شده بود و من هم در آغاز، آنگونه آنها را می خواندم و به معانی آنها میاندیشیدم. ولی هرچه بیشتر خواندم بیشتر به پیچیدگیهایی رسیدم که گیجم میکرد. بدیهی است که با ترجمههایی که در دست داشتم، نمیتوانست چیزی دستگیرم شود. ولی کم کم احساس کردم این کلام، یک رمز است و میخواهد مفهومی سترگ را برساند. پس از آن بود که به چرایی رازگونگی ادبیات گاهانی پی بردم چون که رمزش متن (اهو نور) بود. به گفته هومباخ humbach : «اهون وئیریه و اشم وهو بیشتر دستورهای دینی رازگونهای هستند که ویژگیهای جادویی دارند!». ولی در شرحی که خواهم داد، خواهیم دید که هیچ گونه جادویی در کار نیست ولی رسیدن زرتشت به چنین نظریهای بیهمتا، خود مانند یک جادوست.
پس از این همه کنکاش، ناگهان دری باز شد و اندیشهای متولد شد. اهونور دعا نیست، بلکه رمز متن گاتهاست. زرتشت، در کشف و شهود، و راز و نیاز خود که در اهنود گات شاهد آنها هستیم، هستی هوشیار (اهورا مزدا) را شناخته بود و به آن آگاهانه و باورمندانه، نگاه میکرد و بهره میبرد. ولی تا تعریفی از آن همه که میدانست، نمیداشت نمیتوانست نظریههای خود را بفهماند و بقبولاند. این چنین بود که اهونور نگاشته شد. مانیفست چرایی سامان اهورایی که در جهان معنوی و در گیتی، هر دو در کار است و بایستی شیوهی راهنمایی اشوان را (گاتها) که بالقوه میتواند شامل همه جهانیان بشود، هم سو با این قاعده و قانون نظاممند را پیامرسانی کرد تا سامانگزار و سامانی او باشند. این یعنی ( تمام راز هستی). آن چه عرفان امروز به آن میگویند «از کثرت به وحدت»
بغان یشت یسن 19 بند 8: «این گفتار را که اهومند و ردمند است فراز گفتهام، پیش از آفرینش آن آسمان، پیش از آفرینش آن زمین، پیش از…….، پس از آفرینش امشاسپندان»
گفتنی است که دو بنیان اهو (هستی) و رد یا رتو (نیروهای ازلی، نمونههای نخستین آن چه را که در اهوی نخستین بوده است)، دقیقا آن چیزی است که زرتشت در گاتها به صورت وسیع به شرح آن میپردازد تا رفتار درست مرتوها با جهان هستی (مینوی، گیتیایی) را که اساس خلقت است را یادآوری کند و بیاموزاند. در گاتها میبینیم مخاطب زرتشت گاهی مزدا (هوشیار)، گاهی اهورا (هستی) است و خطاب به اهورا مزدا (هستی هوشیار) در بندهای مختلف دیده میشود. به طور مثال، ( اشتود گاه، یسنه 44) که نشان میدهد هر مسالهای در ارتباط با چه نوع از چیستی آفرینش است. اینکه چگونه اهورا مزدا و دیگر ایزدان جاوید با به سامان داشتن جهان آن را آکنده از باروری میکنند.
آن چه که در ادبیات گاتها، برایم این ابهام را داشت، این بود که به نظر میآمد فقط توصیههای اخلاقی است، حال با این توضیح، روشن میشود که گاتها شرح قوانین هستی نظاممند (اشه)، و قوانین تعامل با آن است.
آن چه که مرا تا این جا کشاند، ماهیت استدلالگرایانه اهونور با روش ریاضی «فرض، حکم»، (یتا…، اتا) یا (از آن جایی که…، بنا بر این)، بود که به کلید واژه بودن متن اهونور پی بردم. ولی معانی که برای این متن نوشته بودند و میخواندم قانعکننده نبود. متن ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب چنین است:
«همان گونه که سردار دنیا (اهو) توانا و نیرومند است به همان اندازه سردار دین (رتو= رد) نیز به مناسبت پاکی و اشویی خویش نیرومند است».
«موهبت اندیشه نیک (وهومن) نصیب کسی است برابر خواسته مزدا رفتار نماید».
«سلطنت اهورایی ویژهی کسی است که درویشان و بینوایان را دستگیری کند».
ترجمهی اهونور در کتاب بغان یسن، گزارنده، مهشید میرفخرایی این چنین است:
«همان گونه که داوری بهوسیلهی هستی برگزیدنی است. بنابراین داوری که بنا بر راستی، بر اندیشهی نیک جهان به مزدا و شهریاری به اهورا واگذار میشود که مردم او را به عنوان شبان برای درویشان تعیین میکنند».
با این ترجمهها، چند درصد میتوان امیدوار بود که خواننده بتواند این چنین مفهومی سترگ، به وسعت آفرینش کیهان و جهان هستی و قوانین نظاممند و بهسامان را در یابد؟. در ترجمهی اول با وجود احترام و جایگاهی که برای مترجم قائلم، همه چیز را تا حد نیرومندی سردار دین که در آن زمان هنوز معنایی نداشته پایین آورده شده و شهریاری اهورایی فقط با صدقه و دستگیری نیازمندان قابل حصول است.
در ترجمه دوم، به واسطه گنگی و از هم گسیختگی جملهها، اصولا به مفهومی نمیرسیم. بسیار خوب چه باید کرد؟ آیا بعد از این همه شرح و بسط،، این ترجمه درست است؟. با دقت خوانده شود.
«از آن جایی که گوهرهی هستی، گزینش است».(نیروهای طلب شونده بهواسطه طالب، نیک و بد = دو گوهر همزاد).
«بنابراین خردمند دانا با یاری اندیشهی نیک و با آگاهی از واکنش نمونههای هستی نخستین = رتو (نیروهای ازلی)، خواستاران و طلبکنندگان را با گسترش اندیشهی نیک، به سوی شهریاری هستیمندانه (اهورا مزدا) راهبری میکند تا بدین وسیله موجب گسترش اشه (سامان اهورایی) شود».
روی این ترجمه میشود تعمق و تامل کرد. بدین وسیله است که، به جواب این پرسش میرسیم که چرا در (یسنه، هات 45) که نشانگر پیامرسانی و گفتوگوی زرتشت با مردم است، در (بند 3) میگوید:
«اینک سخن میگویم از آن چه مزدا اهوره دانا دربارهی بنیاد هستی به من گفت»:
«از میان شما کسانی که (مانتره) را بدان سان که من بدان میاندیشم و از آن سخن میگویم، به کار نبندند در پایان زندگی، بهرهشان دریغ و درد خواهد بود».
این (مانتره) همان (اهونور) است که تا به حال با معانی مغشوش، در اوستا از آن یاد میشد و اکنون بیشتر بهعنوان دعا، ارایه میشود. در حالی که اگر معنی واقعی این مانتره فهمیده شود، آنگاه دیگر گاتها، یک دانشگاه به وسعت هستی است، از هر جنسی.
آنگاه است که با وجود نابودی بخش بزرگی از این دفتر در طول زمان، باز هم بسی سترگ است آن چنان که دانشمندان، فیلسوفان، اهالی علم ستارهشناسی، و……، در گزارههای علمی خود به فرمولهای بسیار پیچیده ریاضی و فیزیکی همین پدیده واکنشی جهان هستی (شیوتنه نام) میپردازند و آنها را اندیشه میکنند و کشف میکنند. فرق هم نمیکند در چه دورهای. ابوریحان بیرونی در دوران خودش، از زمین به عنوان یک موجود زنده یاد کرد و گفت مرکز ثقل زمین، موقعیت خود را با توجه به موقعیت تغییر مادی در سطح آن تغییر میدهد. او عالمانه و بر اساس فرضیات ریاضی فیزیک اندیشید.
میخواهم نتیجه بگیرم که فهم و احساس یک اندیشه بیست و یک کلمهای اوستایی، چگونه میتواند همه ابعاد زندگی بشر را در زیستبومش، به بهترین نحو حفاظت کند و چرا زرتشت گاتها را نوشت. او خود را در برابر هستی هوشیار (اهورا مزدا و یکی از صد و یک نام خدا)، مسوول میدید و بدیهی است که هر کس تا این حد از فهم و درک و شعور باشد خود پیرو زرتشت است، در سراسر جهان.
از همه بزرگان، درخواست دارد با اظهار نظر خود در بارهی مقاله، در این مهم حضور داشته باشند.
همراه با سپاس. خوبچهر کشاورزی – تیرماه 1400 خورشیدی
11 پاسخ
بانو خوبچهر گرامی درود و سپاس فراوان از نوشته الهام بخش شما
قطعا سروده هایی که در خارج از چهارچوب گاهان قرار دارد الهام گرفته از متن گاهان است و به نوعی از درک و الهامی است که از خواندن فراوان و با عمق گاهان به سراینده رسیده است. تعداد بیست و یک کلمه اهونَ وَر مطابق با بیست و یک نسک اوستا است که برای ما به یادگار مانده و حتمن نشانه ای با خود دارد. همکیش فرهیخته ای تعریف می کرد که استاد دانشگاهش به ایشان میگفته که او پیش از شروع هر کاری برای آسان تر شدن کارش سرود اَهونَ ور را با خود زمزمه میکند چون به تاثیر آن در گره گشایی از کار و آسان شدن سختی ها باور دارد!!
امید که همه بتوانیم با مطالعه عمیق و بدور از بغض و ارتباط این نوشته های ارزشمند به رمز گشایی رسیده و به نگهداری و انتقال آن به نسل بعد کوشا باشیم. تندرست و پاینده باشید
درودها،
بسیار بهره بردم از این نوشتار، ولی ایکاش نویسنده گرانقدر کتاب ها ، نوشتارها و منابعی برای افراد تازه کاری چون من معرفی کنند تا بهتر بتوانیم فلسفه زرتشت و گات ها را درک و دریافت نماییم.
سپاس بی کران از شما و هفته نامه پربار شما
درود بر شما خانم خوبچهر.
فوق العاده زیبا و قابل تامل بود. سپاس فراوان از اینکه این مقاله را در اختیار ما گذاشتید و این انگیزه را در وجود من ایجاد کردید تا گات ها را با نگاهی متفاوت و دید جدیدی بخوانم.
سپاس
من هر گاه که ، سه بار اشم وهو و چهار بار يتا اهو را زمزمه می کنم انگار خدا را می بینم که کمکم می کند. یک انرژی خاصی در این نیایش هاست. معانی شان را هم کاملا بلدم و سعی میکنم بر طبق معانی این دو نیایش رفتار نمايم. البته پیش از این نیایش ها خشنه اتره اهوره مزدا. فرورانه مزدیسنو … …. …. … اهورتکئیشو را می خوانم و در پایان هم جَسَ مه اونگهه مزدا را می گویم. درود بر بزرگ مرد راستین اشوی اسپنتمان
با درود و احترام به همه موبدان و موبدیاران.
درخواست می کنم، اگر به مواضع اساسی جهان بینی اشو زردشت حساسیت دارید و برایتان مهم است، درباره این مقاله نظر بدهید تا اگر باید ترجمه های اهونور در کتاب ها درست شود، نسبت به این کار اقدام شود.
«گیتی» از آن آدمیان و جانداران یعنی «گئوسا» است. بیائید با نیرو گرفتن از اهورا مزدا و دیگر ایزدان جاوید، در به سامان داشتن جهان، آن را آکنده از باروری کنیم. این چنین باد.
خوبچهر کشاورزی نویسنده مقاله.
درود،من بعد از جستجو های زیاد اینجا رو پیدا کردم و هیچی از زرتشت نمیدونم و علاقه ی زیادی ب شناخت زرتشت دارم و هیچ منبع مستندی ندارم اگه راهنماییم کنید از کجا شروع کنم سپاسگذارم
البته یک معنایی دیگر از یتا اهو وجود دارد که آن هم جالب و همسو با واژه واژه های نیایش است :
همانگونه که اهو ( هستی / جهان هستی ) برمبنای راستی ( قانون اشا ) استوار است به همانگونه رد ( رهبر بزرگ / زرتشت / پیشوا / انسان ) باید بر اساس راستی رفتار نمايد { تا نیکی و خوبی ، و شادی پایدار باشد} . اندیشه نیک اگر جاری ( همه گیر ) باشد کارهای جهان برای مردم و بنام خداوند به درستی سامان می یابد . قطعا اهورای شهریار ( جهاندار ) یاور و پشتیبان پارسایان { در زمان نااميدی و بصورت معجزه گونه } خواهد بود .
درود بر استاد نازنینم.
بسیار از نوشتار و مقاله شما استفاده کردم.
ممنون که هستین و بهتون افتخار میکنیم.
دعا و آرزوی حضرت زرتشت
برای “جهان و پارسیان”
یَتا اَهو وَئیریُو
اَتا رَتوش. اَشات چیت. هَچا
وَنگهِئوش. دَزدا. مَنَنگهُو.
شیَئُوتَنَه نام . اَنگِه اوش. مَزدایی
خشَترِم چا. اَهورایی آ
ییم . دریگُوبیُو. دَدَت. واستارِم
اگر ترجمه دارید ممنون میشم
درودبرشما بانوی پارسی و اصیل آریای
اهورمزدا شمارو از هرگزندی درامان دارد
واقعا استفاده کردیم امیدوارم اسطوره های باشند راه شما روادامه دهند ولایق باشند
وجودتان را سپاس بانو
آموختم
پایدار باشید و بدرخشید