لوگو امرداد

بختیاری‌ها در سپیده‌دم تاریخ ایران

تاریخ شناسنامه و سرگذشت نیاکان و پیشینیان هر قوم و قبیله‌ای است که به موزه‌ی تاریخ پیوسته‌اند. سرزمین بختیاری، تاریخی بسیار شگرف دارد. سرزمینی که وارث دو تمدن بزرگ و نخستین ایران یعنی تمدن ایلام و تمدن هخامنشی است که خداوند بزرگ بهترین رودخانه‌های جهان یعنی کارون و زاینده‌رود و دز را در آن قرار داد تا مردمی شریف و نجیب در دو سوی رشته کوه‌های زاگرس و قله‌های مرتفع آن «اشترانکوه» و «زردکوه» زمستان و تابستان خود را بگذرانند. مردمی که زندگی کردن در چنین آب و هوای نیکویی که از الطاف خداوند بخشنده است را جزو افتخارات خود می‌دانستند. اما افسوس که این کوه‌های بلند و زیبا و این رودخانه‌های خروشان و جوشان در نهایت باعث جدایی بختیاری گردید و این ضربه‌ی بزرگی بود بر پیر و انسجام ایلی که روزگاران دراز سربازان و مدافعان کشور عزیزمان ایران بوده‌اند. مردمی که شجاعت، رشادت، دلاوری و مردانگی آن‌ها زبانزد خاص و عام است. هدف این مقاله بررسی سیر تاریخی سرزمین بختیاری با توجه به مراحل سه‌گانه‌ی تاریخی از قبیل مرحله‌ای افسانه‌ای، مرحله‌ی حماسی و مرحله‌ی تاریخی که مورخان برای گذشته‌ی ملت‌های بزرگ و پیشین درنظر گرفته‌اند، می‌باشد.

این سه مرحله را بر اساس شاهنامه‌ی فرزانه‌ی طوس می‌توان چنین تعبیر کرد:

مرحله‌ی افسانه‌ای یا پیشدادیان، مرحله‌ی حماسی یا کیانیان و مرحله‌ی تاریخی یعنی اشکانیان و ساسانیان.

اما ارتباط این دوران با سرزمین بختیاری چیست؟ با توجه به جغرافیای باستانی سرزمین بختیاری که از سمت شرق از منتهی‌علیه استان چهارمحال و بختیاری کنونی شروع و از شمال‌شرق تا نزدیکی اصفهان یعنی مناطق شهرستان فریدن کنونی قبل از اسکان ترکان و ارامنه و گرجی‌ها در آن ناحیه (ترکان و ارامنه و گرجی‌ها در زمان شاه‌عباس صفوی به‌عنوان حایل بین خاک بختیاری و پایتخت صفوی –اصفهان- به‌صورت یک خط عرضی از «چمن سلطان» در نزدیکی الیگودرز تا «چغاخور» در نزدیکی بروجن استقرار یافتند که بیشترین آن‌ها در منطقه‌ی فریدن ساکن شدند) و از شمال غرب به بروجرد منتهی می‌شد و از آنجا به‌وسیله‌ی رودخانه‌ای که از میان شهر دورود کنونی می‌گذرد و در حوالی اندیمشک به رودخانه‌ی دز منتهی می‌شد، جدا می‌شد و سپس از دزفول به‌صورت یک خط عرضی به شوشتر و از آنجا به بهبهان و رامهرمز ختم می‌گردید و در نهایت از سمت جنوب شرقی به خاک کهگیلویه محدود می‌شد، فرض شود.

در این سرزمین نام‌هایی وجود دارد که از سپیده‌دم تاریخ ایران سرچشمه می‌گیرند. در شمال سرزمین بختیاری‌ یعنی شهرستان الیگودرز کنونی دو منطقه یکی به‌نام «آل‌ورز» که در واقع اختصار واژه‌ی «آل گودرز» است که الیگودرز از آن مشتق شده است و طایفه‌ی گودرزی مقیم در الیگودرز انتساب خود را به گودرز «پهلوان شاهنامه» می‌رسانند و دیگری «آل کورز» می‌باشد که در واقع این نیز اختصار واژه‌ی «کیومرز» یا «کیومرث» است که بنا به شاهنامه‌ی فردوسی ایشان نخستین انسان و فرمانروا بوده که در کوه‌ها زندگی می‌کرد و حدود سی سال بر انسان و حیوان فرمانروایی نمود. «احمد رفعت» در کتاب لغت و جغرافیای ترکی می‌نویسد: «کیومرث که در سال 2415 از خلقت، سلطنت پیشدادیان را در ایران تأسیس نمود از سلاله‌ی ایلام بود.» کیومرز مربوط به دوران پیشدادیان و گودرز مربوط به دوره‌ی کیانیان هستند. نکته‌ی جالب توجه این‌که هوشنگ پیشدادی پسر کیومرز نخستین کسی بود که در همین سرزمین بختیاری با زدن دو سنگ چخماق به یکدیگر از آن جرقه حاصل شد و بوته‌ای را به آتش کشید و از این زمان بود که آتش کشف شد و هم او بود که شیوه‌ی استخراج فلزات را به بشریت آموزش داد و می‌دانیم که نخستین کوره‌ی ذوب آهن ایران در محلی به‌نام «شلا» در حوالی سوسن در سرزمین بختیاری که در زمان پیشدادیان ساخته شد و سنگ آهن در آن ذوب گردید. (“شلا” نام همسر اینشوشی ناک پادشاه ایلام در هزاره‌ی دوم بود که هر دو به‌عنوان رب‌النوع مورد پرستش بودند و بر آیین بابلی برتری داشتند.) اهمیت این موضوع به‌قدری است که باستان‌شناسان آلمانی و فرانسوی معتقدند که «اگر ایرانیان سنگ آهن را ذوب نمی‌کردند و از آن وسایل مختلف نمی‌ساختند احتمالا صنعت دنیا هزار سال عقب می‌افتاد.»

در شمال شرقی سرزمین بختیاری نیز مناطقی وجود دارد که پیشینه‌ی تاریخی دارند. یکی از آن‌ها منطقه‌ی فریدن شامل شهرستان‌های فریدن به مرکزیت داران، فریدون‌شهر و چادگان کنونی که از دیرباز جزو ولایت بختیاری بوده‌اند و از زمان رضاشاه با تجزیه‌ی خاک بختیاری ضمیمه‌ی اصفهان گردیدند. و همچنین کوه «فردون» در بختیاری که هر دو مشتق از نام فریدون نوه‌ی جمشید پادشاه پیشدادی است و شاید این کوه همان کوهی باشد که فریدون دوران کودکی‌اش را در آن گذراند.

و دیگری روستای «مشهد کاوه» که در همین فریدن واقع گردیده است و آن را زادگاه و شهادتگاه کاوه آهنگر می‌دانند. چنانکه مبارزه با ظلم و ستم ضحاک تازی از سرزمین بختیاری به رهبری کاوه دادگر آغاز گردید و ضحاک را اسیر کرد و در کوه دماوند زندانی نمود. و فریدون را به پادشاهی ایران برگزید.

آثار و کتیبه‌های کول فره (فره یعنی شکوه و بزرگی) واشکفت سلمان و ویرانه‌های شهر سوسن در ایذه از دیگر نشانه‌های تمدن و مدنیت از دوره‌ی ایلام در بختیاری است.

دوره‌ی دوم، دوره‌ی کیانیان یا دوره‌ی حماسی است. مورخین در واقع این دوره را همان دوره‌ی هخامنشیان می‌دانند و ارتباط این دوره نیز با سرزمین بختیاری نیز مشخص و مبرهن است. به‌طوری‌که بارون دوبد (debode) معتقد است که اصطلاح “لر” مشتق از کلمات ایرانی است و می‌گوید واژه‌ی “لر” مأخوذ از لهراسب است و همین‌طور میرزا آقاخان کرمانی در تاریخ ایران می‌نگارد که : هفتم، سلاله‌ی هخامنشی: اینان ابتدا در ایلام و پس از آن در فارس سلطنت داشتند. شاید “لهراسب” به معنی “لر بزرگ” باشد ، زیرا که قبیله‌ی اینان از قوم لر بوده‌اند و مراد از لهراسب یکی از اولاد هخامنش است.

با توجه به شاهنامه‌ی فردوسی نیز بعد از کی‌خسرو که مورخین معتقدند همان کورش کبیر می‌باشد “لهراسب” به پادشاهی رسید. لذا باید خاطرنشان کرد که نخستین سکونتگاه پارس‌ها در سرزمین بختیاری یعنی “پارسوماد” به‌چم مرکز پارس و ماد بوده است. نکته‌ی دیگری که ذکر آن در این دوره اهمیت دارد درخصوص منطقه‌ی “چل‌گرد” یا “چهل گرد” در استان بختیاری و چهارمحال کنونی است که “رستم” پهلوان نامی ایران بهاران برای آموزش فنون رزمی به جوانان و گردان بختیاری به اینجا می‌آمد و مصداق این گفته شعر فرزانه‌ی طوس درباره‌ی رستم دستان است که می‌گوید: “ بهاران همیشه به دیمه بدی.”

از منظری دیگر نیز می‌توان تاریخ سرزمین بختیاری را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. کنگل (1966، ص 220) “معتقد است که در اواخر سال‌های 3000 قبل از میلاد مسیح (ع) گوتی‌ها از کوهستان‌ها فرود آمدند و در سرزمین‌های پست بین‌النهرین سکنی گزیدند و پس از چندی به فتح بابل دست یافتند.”

دهخدا نیز می‌نویسد که: “گوتی طایفه‌ای از ساکنان قدیم زاگرس بوده‌اند. این گروه، نارامیس پادشاه آکد را شکست داده و بر بابل مسلط شدند.”

“تورایف” در کتاب مشرق قدیم صفحه 164 می‌نویسد که : “اوگبارو” فرماندار گوتی‌ها به دستور کورش بزرگ وارد بابل گردید و آنجا را فتح کرد و در سوم مرهش‌وان خود کورش وارد بابل شد و به شهر آرامش داد و اوگباروراوالی آنجا قرار داد.” آنچه مسلم است این است که گوتی‌ها همین طایفه‌ی گوتوندی (گتوندی)های امروزی هستند که طایفه‌ای از بختیاری‌ها می‌باشند. لولوبی‌ها (شاید لولویی‌ها) را در این زمان از همسایگان گوتی‌ها می‌دانند. هر دو طایفه که ریشه در نژاد هند-اروپایی داشتند و ساکن خوزستان بودند به مناسبت اهمیت شهرهایشان و فراوانی ثروت در آن شهرها مورد احترام مردمان خوزستان قرار گرفتند . (ایک اشتدت، 1961، ص 62) .

گرچه برخی از نویسندگان لولوبی‌ها را به همه‌ی لرها تعمیم می‌دهند اما باتوجه به پژوهش‌های جامعه‌شناختی به این نتیجه رسیدم که لولوبی‌ها در واقع یکی از طوایف بختیاری کنونی به‌نام طایفه‌ی ململی هستند که پس از گذشت پنج هزار سال هنوز بسیاری از آن‌ها پسوند لولویی را در شناسنامه‌های خود حفظ کرده‌اند.

 

نخستین دولتی که همزمان با ایلام در ایران پیش از اسلام تشکیل شد، دولت ماد بود. ارتباط این دولت با سرزمین بختیاری نیز زیاد بوده‌است. به‌طوری‌که هرودوت می‌نویسد: “قبایل عضو اتحادیه ماد، شش قبیله بودند که عبارتند از: بوسیان، پارتاکنیان، آستروکاتیان، اریزانتیان، بودیان و مغ‌ها (تاریخ ماد، ص 142).” از قبایل یادشده هم‌اینک نام پنج تای آن‌ها در بین طوایف بختیاری با تغییراتی به چشم می‌خورد که عبارتند از: بوسیان= طایفه‌ی بوساک یا بساک چهارلنگ، مغ‌ها= طایفه‌ی موگویی یا مغویی چهارلنگ و جالب‌تر اینکه مورخین سکونتگاه قبیله‌ی ششم را نیز در جنوب اصفهان ذکر کرده‌اند که منطقه‌ی فریدن کنونی و پارتاکنا (پارتیکن) باستانی می‌باشد چرا که درحال حاضر در نزدیکی‌های داران پارکی به‌نام پارک “پارتیکن” احداث گردیده است.

با ورود اسلام به ایران بسیاری از واژه‌های پارسی دستخوش تغییر و تحول فراوان گردیدند. مثلا تلفظ کلمه‌ی زردتشت در پهلوی “زاراتهسترا” بوده و یونانیان “زارسترو” نوشته‌اند. بنابراین نام‌های یادشده نیز درگذر زمان بر اثر استفاده‌ی زیاد به‌صورت کنونی درآمده‌اند، یا اینکه چون بیشتر مورخین خارجی بوده‌اند، لذا در هنگام یادداشت و یا هنگام ترجمه به‌وسیله‌ی دیگران این اسامی به گونه‌های مختلف ثبت گردیده‌باشند.

همچنین هرودوت در 800 قبل از میلاد در جای دیگری نوشت که دشت‌های دامنه‌ی زاگرس و نواحی پیرامون پایتخت سوسا (شاید سوسن مالمیر یا شوش) به مردمان “آسکی تن” و “کی مر” متعلق بوده است.

 

همانطوری‌که گفته شد نام قبایل به شیوه‌های مختلف ثبت گردیده است که چنین استنباط می‌شود که آسکی‌تن همان آستروکاتیان و نام طایفه‌ی آسترکی امروزین مشتق از آن‌هاست و نام طوایف “ایمری” زراسوند و “مری” موگویی نیز همان شکل تغییریافته‌ی “کی مر” می‌باشد. شاید این قبایل نخستین گروه‌های قوم پارس بوده‌اند که همزمان با مادها به سرزمین کنونی بختیاری کوچ کرده‌اند و تا قبل از تشکیل دولت هخامنشی که یکی دیگر از قبایل پارسی بود و بعدها به سرزمین بختیاری آمدند، عضو اتحادیه‌ی ماد بودند، اما پس از آمدن دیگر قبایل پارسی که به مرور منجر به تشکیل امپراتوری هخامنشی گردید، طوایف نامبرده نیز از متحدین حکومت پارسی که نخستین پایه‌های آن در سرزمین “آساک” (که این نام نیز با نام طایفه‌ی آسترکی (آسکی‌تن یا آستروکاتیان) شباهت نزدیک دارد) یعنی پارسوماش بعدی تشکیل شد محسوب می‌شدند و شاید هم این طوایف ماد بودند و مقهور پارسیان گردیدند. اما با توجه به اینکه پارس‌های بعدی این منطقه را انتخاب کردند و به اینجا مهاجرت نمودند، این تصور وجود دارد که قبایل بالا نیز پارسی بوده‌اند.

گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه‌ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا در حدود 700 قبل از میلاد آنان در محوطه‌ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر جدید شوشتر، در ناحیه‌ای که ایشان پارسواش یا پارسوماش نامیده‌اند- و این نام در سالنامه‌های آشوری ذکر شده- اقامت گزیدند.

نامبرده در دنباله‌ی بحث خود اضافه می‌کند که: “اما در باب پارسیان باید گفت که در حدود 700 قبل از میلاد آن‌ها در پارسوماش در کوه‌های فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر، ناحیه‌ی واقع در دو سوی کارون نزدیک انحنای بزرگ این رود پیش از آنکه به‌سوی جنوب برگردد، مستقر شدند. عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت کند همین ناحیه که همواره بخشی از مستملکات عیلام بود و پارسیان احتمالا سلطنت آنان را می‌شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش  حکومت کوچک خود را که مقدور بود بزرگ گردد تأسیس کردند و نام خویش را بدان دادند. (ایران از آغاز تا اسلام، ص 124)

کشور کوهستانی پارس (پرسید) باستانی در جنوب “پارتاکنا” بوده و از جنوب شرقی به دره‌های رود کارون و کرخه که در میان دنباله‌ی رشته‌های زاگرس قرار داشتند محدود بود. ناحیه‌ی اخیرالذکر همان عیلام باستانی یا سوزیان (خوزستان، شوش) یکی از مراکز قدیمی‌ترین تمدن‌ها بوده و از جانب غرب خاک ماد، با آشور هم‌مرز بوده است.(تاریخ ماد، ص 82) بنابر کتیبه‌ی بیستون از قرن هفتم قبل از میلاد در پارس خاندان هخامنشیان حکومت می‌کردند. بعد از مؤسس خاندان که هخامنش نام داشت و پسرش “تئی‌سپ” یا “چیش‌پیش” این خاندان بر دو شاخه منقسم گشت که هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند.

کورش اول، پادشاه پارسوماش و کمبوجیه اول پدر کورش دوم مؤسس پادشاهی پارس به شاخه‌ی اول تعلق داشتند. آریا رمنه پسر دیگر چیش‌پیش از شاخه‌ی دوم بودند. بنابراین چنین استنباط می‌شود که این دو شاخه به بزرگ و کوچک تقسیم شده‌اند. (یعنی پسر بزرگ و پسر کوچک) شاخه‌ی بزرگ که کورش به آن تعلق داشت و در پارسوماش حکمروایی می‌کرد، پس لر بزرگ پسوند “بزرگ” را از شاخه‌ی بزرگ و مهتر هخامنشی که اسلاف آن‌ها بوده‌اند گرفته باشند و از سوی دیگر لر کوچک نیز پسوند “کوچک” را از شاخه‌ی دوم هخامنشی یعنی شاخه‌ی کهتر که اعقابشان می‌باشند گرفته‌اند. شایسته به بیان است که پارسوماد (مسجدسلیمان) زادگاه جیش‌پیش، کورش اول، کمبوجیه اول و کورش بزرگ بوده است. همچنین نام “کر” بر روی چشمه‌ای در کوهرنگ بختیاری که درواقع سرچشمه‌ی اصلی کارون می‌باشد یادآور نام کورش هخامنشی است که در روزگار ما به نام چشمه “محمود کر” معروف شده است.

در دوره‌ی اشکانیان و ساسانیان نیز این سرزمین از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. مجسمه‌ی مرد پارتی در “شمی” ایذه که بنابر اشتاین “شمی” به اقامتگاه تابستانی پارت‌ها اطلاق می‌شد دلیل بر این مدعاست. همچنین عده‌ی خاندان‌های بزرگی که در دوره‌ی اشکانیان مقام نخست را داشتند ظاهرا هفت بود که از میان آن‌ها، دو خاندان بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می‌شدند. یکی خاندان سورنا و دیگری خاندان کارن. خاندان کارن به بختیاری‌ها متعلق بود و او حاکم ساتراپ بختیاری در آن دوره بوده است و نام رودخانه‌ی بزرگ کارون در سرزمین بختیاری اقتباس از نام این سردار بزرگ بختیاری در آن دوره بوده است. از آثار دوره‌ی ساسانیان می‌‌توان به پل “فره‌زاد” در ایذه که یادآور نام مادر اردشیر بابکان و شهر اردشیرخوره در جایگاه ایذه کنونی و همچنین شهر استرآباد اردشیر یا بنه‌وار آسترکی کنونی (بنه‌وار هفت و چهار) در 30 کیلومتری شرق لالی که در دوره‌ی صفویه بناهای باعظمتی به سبک معماری صفوی توسط امرای بزرگ بختیاری یعنی تاجمیرخان آسترکی و پسرش میرجهانگیر خان و نوه‌اش خلیل خان آسترکی بر بناهای پیشین آن ساخته شد، اشاره نمود. بنه‌وار از سال 924 تا سال 1203 هجری قمری مرکز حکومت بختیاری هفت‌لنگ و چهارلنگ قرار گرفته بود. از این‌روی به بنه‌وار هفت و چهار نیز شهرت دارد. در خصوص این مکان در کتب تاریخی چنین آمده است: “ از دودمان میرجهانگیر خان آسترکی بختیاری، آثار و ابنیه‌ی تاریخی معظمی در نقاط مختلف بختیاری به‌جامانده است که از آن جمله خرابه‌های سردشت نزدیک دزفول و بنه‌وار از توابع مسجد سلیمان در منطقه‌ی گرمسیر و همچنین در دیمه و چغاگرگ در سردسیر می‌باشد که گواه بارزی بر شوکت و جلال زیاد آن‌ها بوده است.

در پایان به تمام کسانی که چه در گذشته و چه در زمان حال، ناآگاهانه و بدون پژوهش و تحقیق سعی داشته و دارند که هویت بختیاری‌ها به‌طور خاص و لرها را به‌طور عام خدشه‌دار نمایند، باید عرض کنم که با این همه شواهد و قراین تاریخی، آداب و رسوم، زبان، فرهنگ، این قوم کهن آریایی‌الاصل و ایرانی‌الاصل هستند و این را هم باید اضافه نمود که بختیاری‌ها برخلاف سایر اقوام ایرانی با گذشت هزاران سال که کشور عزیزمان ایران مورد تهاجم بیگانگان در ادوار مختلف تاریخی قرار گرفت، توانسته‌اند بیشتر مظاهر نیک فرهنگی نیاکان خود را حفظ نمایند و بر آن می‌بالند.

 

 

برگرفته از:

بهرامی آسترکی، علی . بنه‌وار من ایل من (تاریخ هزارساله بختیاری)

بهرامی آسترکی، علی . شاهکار ایل بختیاری (تاریخ سیاسی بختیاری از ایلام تا زندیه، نقش بختیاریها در انقلاب مشروطیت ایران)

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-07-16