اصل موضوع بر میگرده به حدود 140 سال پیش ، ناصرالدین سلطان قدر قدرت یک باغبان زرتشتی داشت به نام خداداد. فکرش را بکنید اوضاع مسلمانان اون روزها چطور بود که اوضاع خداداد چه شکلی باشه همسر خداداد به دست اشرار کشته شده بود، اون هم درست بیخ گوش شاه ، ناصرالدین هم از ماجرا باخبر شده بود چهارشنبه چهارم رجب 1301 قمری شاه در باغ قدم میزد به خداداد رسید با تمسخر به خداداد گفت: چرا زنت را شب بیرون فرستادی تا کشته شود. خداداد پاسخ داد: من تصور میکردم در مملکت شما شب و روز نیست و ما خوابیدیم و شما بیدارید، به این اطمینان فرستادم.
در واقع این داستان تقابلی میان قدرتمندترین و ضعیفترین شخصیتهای بیش از یکسده پیش این مملکت است. داستان مردی که بجای خوشامدگویی مردانه حرف خود را زد و ثبت در تاریخ شد.
روزها و شبها و سالها از آن ماجرا گذشت تا چند روز پیش جای همگی خالی به اتفاق مادر زن و باجناق عزیز شب رفته بودیم باغچه تا دور از هیاهوی شهری دمی بیاساییم. مثل همیشه به جای آب، هوا از توی لوله بیرون میآمد و البته اگر جانب انصاف را رعایت کنم چند قطره آب هم گاهی از توی لوله پرت میشد و دور و ورش را خیس میکرد. صبح که رفتم نون بخرم دیدم دریچهی کنتور آب باز شده و کنتور آب باغچه ما سرقت شده. گویا سارق سحرخیز تر از من بوده و بقول بزرگمهر، کامرواتر. ( کنتور آب قبلا داخل حیاط بود اما مثل همه همسایهها و هم کوچهایها چند سال پیش ما را نیز مجبور کردند تا کنتور را به بیرون منتقل کنیم)
دردسرتون ندم ، تماس با 110 و تنظیم صورتجلسه و بگیر و ببند و مراجعه مجدد به کلانتری و ارجاع به سازمان آب. عجب وضعی بود ظاهرا کنتور دزدی رسم شده و چند نفر دیگه هم توی سر زنان مثل من دنبال این موضوع بودند خلاصه پرونده را تا اونجا پیش بردم که یک فیش چند صد هزار تومانی برای تهیه کنتور صادر شد و با کمال تعجب یک فیش چند صد هزار تومانی دیگه برای هدر رفت آب! با صدور این فیش بود که آمپر همه مال باختگان چسبید به ته و داد و بیداد که کدوم هدر رفت؟ اصلا آب توی لولهها بوده که هدر بره؟ اما کو گوش شنوا، بالا برو اطاق شیشهای صحبت کن، پایین برو امور فنی صحبت کن بیا بالا پیش رییس برو پایین پیش کارمند و ….. کلی منت یک تخفیفی برامون قایل شدن و فیش جدید دادند دستمون که بروید و حرف اضافه نزنید که بخشش ملوکانه شامل حالتون شده.
وقتی با سبیل آویزون داشتیم میرفتیم که فیشها را پرداخت کنیم بغل دستی من گفت آقا میدونی چیه سارق اصلی اونی نبود که کنتور را دزدید، سارق اصلی اینها هستند. اون بیچاره همش چند ده هزار تومن شاید گیرش بیاد شایدم گیرش نیاد اما اینها چند صد هزار تومان از این سرقت گیرشون آمده. اون یکی دنبال حرف را گرفت و گفت اصلا میدونی چیه اون سارقه برای اینا کار میکنه و همه راضی از چسب رازی.
دیدم اینا خیلی دارن افراط میکنند و داره کار به جاهای باریک میکشه ، کم کم سرعت گرفتم و همینطور که داشتم به حوادث پیش آمده فکر میکردم ازشون دور شدم. چند روز از اون ماجرا میگذره اما هنوز هم نمیفهمم که چرا هزینه هدر رفت آب را من باید بدم و متوجه نیستم اگر برادران غیور نیروی انتظامی از من و شما مستقیما به واسطه مالیاتی که میپردازیم یا بصورت غیرمستقیم از پول نفتی که متعلق بیتالمال هست حقوق میگیرند تا از بیتالمال صیانت کنند چرا نباید هدر رفت آب از بودجه نیروی انتظامی پرداخت بشه.
مگر آب توی لوله و پشت کنتور که هدر رفته ( به خدا اصلا آبی نبوده که هدر بره) مال بیتالمال نیست و ضرر به بیتالمال نرسیده پس چرا نباید اونها که مسوول حراست از بیتالمال هستند پاسخگو باشند.
توجه کنید آبی که سازمان آب مدعی هدر رفتنش هست، پشت کنتور قرار داره و هدر رفتن اون حکم هدر رفتن آبی را دارد که بر اثر هر گونه شکستگی دیگری در شبکه رخ میدهد. بدیهی است همانطور که مسوولیت لولههای بعد از کنتور با ماست لذا مسوولیت آبی که در لولههای بعد از کنتور وجود دارد نیز به عهده ماست و قاعدتا در صورت سرقت کنتور، آب از پشت محل قرار گیری کنتور جاری میگردد.
اگر هر چند وقت یکبار سارقین میان توی باغچه من و شما لابد از بیعرضگی خودمونه، لابد بلد نیستیم دیوارها را بلندتر از اینکه هست بالا ببریم لابد حقمونه که دوربین نصب نکردیم و اگر نصب هم کرده باشیم چهره ماسک زده سارقین را نمیتوانیم شناسایی کنیم، این قصور قطعا به جانب ماست که دوربینها قدرت دستگیری سارقین را در حال ارتکاب جرم ندارند تا آنها را تحویل قانون بدهند.
اما مطمئنا حراست از کابلها و لولهها و شبکههای زیر بنایی و مسوولیت حفاظت آن به عهدهی کسانی است که به امیدشان من و تو شبها با خیال آسوده میخوابیم.
ضعیفترین مردمان و بیپناهترینی که جز خداوند پناهی ندارد–خوشنامنشین
4 پاسخ
نتیجه گیری های سایر مالباختگان، همچین هم زیاده روی و بیراه بنظر نمیاد. درست بودند البته دردی را دوا نمیکردند و مال از دست رفته را باز نمی گردانند.
با درود ، شانس اوردی که کنتور اب را بردند . شوربختانه در روستاهای زرتشتی نشین یزد از تفت و مبارکه تا مریم اباد و از شریف اباد تا رحمت اباد به خانه ها میروند و همه اجناس و حتی سیم برق داخل لوله را میبرند و کسی جوابگو نیست ، همینکه دست و پایایت را نبسته اند برو ناشکری نکن …
راستی؟! من شگفت زده شدم! فکرنکنم در گذشته های ن چندان دور استان یزد، دزد داشته! دو سال پیش سفری ب شهر یزد داشتم دیدم راننده تاکسی ( چه بی مبالات و بی شعوری بود) یا پذیرش هتل و یا مناصب دولتی از استان های دیگه هستند . لابد آدم هایی از فرهنگ های دیگه آمدند ک دزدی براشون افتخاره! نیاکانشون تا صد سال پیش کارشون دزدی و حمله ب شهرها و غارت مردم بوده. حالا بازماندگان و تخم و ترکه شون این مدلی یا اینترنتی دزدی میکنند بعد میگن ما یه ریال از دولت بودجه نگرفتیم!! و خودمون شهرمون خرج کردیم!! خودمون پول و پله از خودمونه! و….
با دامادمون(شوی خواهرم) رفتیم که برای خونه باغ من، یک بخاری هيزمسوز بخریم برای روزهایی که زمستانها آنجا میرويم . از یک سمساری یک بخاری دست دو خريديم. یکسال بعد، معلوم شد این بخاری ازآنِ همسایه کهنسالِ دیوار به دیوار من است . شانس را ببین، اين همه خونه باغ در دشت فراهان، حالا باید بخاریه درست مال همسایه کناری من باشه! اون هم یه همسایه بداخلاق . این جناب همسایه سال پيش به جهت مرمت و گچکاریِ داخل خونه باغش، وسایل هاش را گذاشته بوده بیرون. پس از پایان مرمت، فردا صبحش که میآد وسایلا را بگذارد تو، می بینه که بخاریه نیستش.
خدا را شکر، من اینجاش شانس آوردم که دامادم در خريد بخاری همراهم بود و گرنه متهم میشدم به دزدی، حتی پیرمرد همسایه را بردیمش سمساری که درستی حرفمون ثابت بشه و حتی فرداش بخاری را رایگان دادم بهش ، دیدم اینجوری بهتره … بگذریم که تشکر که نکرد که هيچ ، یه جورایی شاکی هم بودش!!!! .