نخستین نشست از نشستهای ماهیانه دانشگاه هنر با نام «هنر سیاسی و سیاست هنر» در دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر دانشگاه هنر بهانهای شد تا بیشتر پای سخن محمدرضا ابوالقاسمی بنشینیم.
داستان سه مغ یکی از پربسامدترین داستانها در نگارگری مسیحی در دوره رنسانس بهشمار میآمد و دهه به دهه موضوعات نوتری را نگارگران بهره گرفته و دگرگونیهایی در صحنه انجام دادهاند.
تابلو قافله مغان به هنرمندی بنوتزو گاتزولی 1459
گنجاندن چهره سفارشدهنده در تابلوهای تاریخی
محمدرضا ابوالقاسمی استاد دانشگاه هنر یکی از دیوارنگارههای کمتر شناخته شده از بنوتزو گاتزولی با نام «قافله مغان» را مورد بررسی قرار داد: « در آیین نگارگری باختر پدیدهای بهنام «بازسازی رویدادهای تاریخی بهگونه زنده» مانند تعزیه در ایران، وجود دارد و مسیحیان روزی از سال بسیاری از رویدادهای مسیحیت را بهگونه جشنواره و اجراهای زنده نمایش میدهند. داستان قافله مغان اینگونه است که سه مغ پیشکشهایی را برای زاده شدن مسیح به اورشلیم میبرند تا به مریم مسیح پیشکش کنند. گاتزولی از این رویداد برای کشیدن تابلو خود بهره گرفتهاست.
چهره لورنزو مدیچی که در تابلو گنجانده شدهاست. وی از سفارشدهندگان تابلو و یکی از برجستهترین حاکمان فلورانس طی رنسانس ایتالیا بود که با نام لورنزوی باشکوه نیز شناخته میشود
کوزیمو، جووانی و پیرو از دیگربرادران مدیچی که با کلاههای سرخ رنگ دیده میشوند
چهره نگارگر، بنوتزو گاتزولی که در میانه تابلو به چشم میخورد با کلاهی سرخ رنگ که نامش را روی آن یادداشت کردهاست
ولی هنگامی که به تابلو ریزبین میشویم خاندان مدیچی، سفارشدهنده این پرده برای کاخشان، بهجای سه مغ کشیده شدهاند. نگارگر بدون هیچ واهمهای پایبند تاریخِ رویداد نبوده و چهرههای روزگار خود را جایگزین یک رخداد تاریخی کردهاست. خاندان مدیچی به عنوان کسانی که قدرت و سکولار منطقه را در دست داشتند وارد یکی از داستانهای آغازین مسیحیت شدهاند که نشان از پشتیبانی آنان از مسیحیت است.
البته بسیاری از نگارگران دوره رنسانس چهره خود را در دستآفریده خود ماندگار میکردند چهره گاتزولی نیز در بین کاروان دیده میشود.»
دو شخصیت ناشناخته که یکی با سربندهای مسیحیت ارتودکس و دیگری از مسلمانان عثمانی است
گنجاندن چهرههایی که هیچ وابستگی با مسیحیت نداشتهاند
وی افزود: «نکته شگفتانگیز این پرده دو شخصیت ناشناخته است که یکی با سربندهای مسیحیت ارتودکس و دیگری از مسلمانان عثمانی است! سده شانزدهم میلادی گشایشهای (تصرفات) عثمانیان در اروپا بالا گرفته و به پشت دروازه وین رسیده بودند. اگر نیروهای پاپ از جنوب برای کمک به اتریش نمیرسید و وین به دست عثمانیان گشوده میشد (:فتح میکردند) به گمان بسیار مسیر تاریخ جهان و اروپا دیگرگونه میشد. به همین انگیزه بین عثمانیها و مسیحیان بده بستانهای دیپلماسی و سیاسی وجود داشت. در کاخ خانواده مدیچی تاجران، پولداران و نمایندگان پادشاهی عثمانی رفتوآمد بالایی داشتند و وی میبایستی بهگونهای نشان میداد که پذیرای آنان است و چنین نگارگری به «باجگیری نگارهای» شناخته میشود.
کاخ کاپاچوئلو، یکی از کاخهای ییلاقی مدیچی در تابلو
کاخ کاپاچوئلو، یکی از کاخهای ییلاقی مدیچی که تا امروز برجای ماندهاست
این ماجرا به هنگامهای بازمیگردد که مسیحیت ارتدوکس برای کلیسای کاتولیک دشواریهایی پدید میآورد، بنابراین آنان بهناچار بایستی باجی به ارتدوکسها میدادند، اگر نگاره انتهایی تابلو را با فرتوری (:عکس) که امروز از کاخ کاپاچوئلو، یکی از کاخهای ییلاقی مدیچی، برابری دهیم، متوجه میشویم کاروان از این کاخ به سوی شهر میروند و انگار نقطه آغازین حرکت مغان از این کاخ بودهاست.»
تابلو پرستش مغان به هنرمندی جوتو (Giotto)1337
پرستش مغان به هنرمندی جنتیله دا فابریانو، 1343 در این تابلو پوششها دگرگون شدهاست
ابوالقاسمی اثر دیگری به نام «پرستش مغان» را مورد بررسی قرار داد و گفت: «ماجرای سه مغ یکی از پربسامدترین داستانها در نگارگری مسیحی بهشمار میآمد ولی با گذشت دهه به دهه موضوعات نوتری را نگارگران بهره گرفته و دگرگونیهایی در صحنه انجام دادهاند.
تابلو پرستش مغان، به هنرمندی ساندرو بوتیچلی، 1476؛ سه مغ پیشکشهایشان را دادهاند و چهار برادر مدیچی در تابلو آشکارا دیده میشوند مردی که با ردای سرخ رنگ نیمخیز شده، مردی با تنپوش قهوهای رنگ که پای عیسا را گرفتهاست، مردی با ردای بنفش و کلاهی بر سر ایستاده و مرد جوانتری که در سوی چپ با تنپوشی سرخ رنگ ایستادهاست وچهره فیلسوف شناخته شده دوره رنسانس «پیکو دلا میراندولا»با کلاهی سرخ رنگ نیز جزو شخصیتهای کشیده شدهاست. یوسف همسر مریم شبیه افلاطون بالاتر از همه ایستاده است.
در دستآفریده «پرستش مغان»، آفریده «بوتیچلی» نگارگر شناخته شده دوره رنسانس، سه مغ نزد مریم مسیح رسیدهاند و پیشکشهایشان را به مریم دادهاند. در لایهبرداری متوجه میشویم برادران «مدیچی» پیشکشها را در دست دارند و چهره سفارشدهنده نیز در تابلو دیده میشود. شخص سفارش دهنده نیاز داشته با خاندان مدیچی بده بستان مالی داشته باشد و برای خوشنود کردن آنان چنین تابلویی را به بوتیچلی سفارش میدهد و از وی درخواست میکند برادران مدیچی را برازنده بکشد. چهره فیلسوف شناخته شده دوره رنسانس «پیکو دلا میراندولا» نیز جزو شخصیتهای کشیده شدهاست.
از سوی دیگر نیایشگاه ویران رومی است در کنار آغل یا خرابهای که مسیح زاده میشود، کشیده شده و نشان از چیرگی مسیحیان بر جهان پاگانیستی و شرکآلود رومی است.»
چهره بوتچیلی در تابلو نیز به چشم میخورد
این استاد از چهرههای دیگری که در داستان مریم مقدس گنجانده شدهاند گفت: «برپایه داستانهای انجیل شخصیت یوسف نجار است که مریم را به همسری برمیگزیند سپس وادار میشوند اورشلیم را ترک کرده و به مصر روند. چهره یوسف در صحنه زایش مسیح بیشتر خوابآلود و توجهی به رویدادهای پیرامونش ندارد. انگار درخواستی شده و وی بهناچار پذیرفتهاست.
چهره بوتیچلی هم مانند عکاسی که دوربین را روی اتوماتیک گذاشته و واپسین دم خودش را به درون قاب رساندهاست. وی با یک نگاه خودپسندانهای ایستاده و جزو شخصیتهایی است که به بیننده مینگرد.»
یک سیاهپوست در تابلو پرستش مغان
استاد دانشگاه هنر از انگیزه وجود شخصی سیاهپوست در آثار هنرمندان رنسانس گفت: «تابلو «پرستش مغان» یکبار «هانس مملینگ» سال 1480 میلادی، بار دیگر «دومنیکو گیرلاندایو» در سال 1487 میلادی و «دورِن» در سال 1505 و «الگرکو وکاریست از اِلدِر کشیده شده که دگرگونیهایی در این صحنه به چشم میخورد و یک شخصیت سیاهپوست نیز به صحنه افزوده میشود.
با بهرهگیری از دانش لایهبرداری که آثار را میکاویم انگیزه ورود سیاهپوش آشکار میشود. هنگامه درگیری بین مسیحیت و عثمانی، قسطنطنیه از دست مسیحیان خارج میشود و راه خاکی به سرزمینهای مقدس و فلسطین بسته میشود بههمینروی مسیحیان وادار شدند از راه آفریقا به این سرزمین دست یابند. بخشنامهای از پاپ آن دوره در آرشیو واتیکان موجود است، به همه نگارگران دستور میدهد از آن پس در صحنه زایش مسیح و آغاز شکلگیری مسیحیت یک شخصیت سیاهپوست بگنجانند و بهگونهای بیان شود که آفریقاییها از آغاز در مسیحیت پذیرفته شدهبودند و این شخص سیاهپوست بهنام کاسپار است.»
تابلو پرستش مغان (1564)با هنرمندی پیترو بروگل پدر
سیاهپوست کشیده شده در همه صحنهها، چهرهاش دیده نمیشود. ابوالقاسمی با اشاره به تابلو پرستش مغان (1564)با هنرمندی پیترو بروگل پدر دراینباره گفت: «سیاهپوستی که به صحنه نگاه نمیکند و انگار خود را جدای از همه رخدادها میداند!
در دست شخص سیاهپوست یک کشتی کشیده است! ترکان عثمانی در 1456 میلادی قسطنطنیه را گشودند بههمینروی رسیدن به اورشلیم تنها از دریا و به کمک کشور افریقا ممکن بود، نخستین گروه اروپاییان در 1494 از پرتغال به اتیوپی رفتند
بنا به روایتی در انجیل، صحنهای که مسیح دوباره ظاهر میشود و توماس قدیس مسیح را نمیشناسد بههمینروی میگوید تو دروغین هستی! ولی پس از دیدن پهلوی مسیح به وی باور میآورد. در بخش دیگری از انجیل آمده که مسیح به توماس میگوید تو مرا دیدی و ایمان آوردی ولی رحمت و برکت خداوند بر کسانی باد که مرا ندیده ایمان آوردند و وینچو اینگونه نشان میدهد که این سیاهپوست مسیح را ندیده به وی ایمان آوردهاست.»
هنرمندان دوره رنسانس از این داستان شناخته شده سهمغ در آغاز مسیحیت بهرهبرداری سیاسی کرده و حتا کلیسا نیز از آن برای آرمانهای خود بهره بردهاست و هیچ خویشکاری در امانتداری تاریخی آن نداشتهاند بههمینروی در هر دورهای هر چهره و صحنه دلخواه خود را در آن گنجاندهاند.
تابلو پرستش مغان به هنرمندی هانس مملینگ به سال 1480 میلادی و وجود یک چهره سیاهپوست که پیشکشی در دست دارد
پرستش مغان به هنرمندی دومنیکو گیرلاندایو سال 1487 میلادی
چهره دومنیکو گیرلاندایو که در بیشتر تابلوهایش به چشم میخورد
تابلو پرستش مغان به هنرمندی آلبرشت دورور
سیاهپوستی که به تابلوهای تاریخی افزوده شدهاست!
تابلو پرستش مغان به هنرمندی پیتر پل روبنس نقاش مشهور سبک باروک فلمانی در سدهٔ ۱۷ میلادی بود ولی وی نیز تعهد اخلاقی در کشیدن تابلو نداشته است
0114
2 پاسخ
با بهترین درودها ، شوربختانه نمیدانم این مطالب از چه موقع و چرا به زرتشتیان نسبت داده میشود ، در حالی که زرتشتیان فقط برای خداوند با دست های برافرشته نه با خم شدن و زانو زدن !! ان هم در برابر انسان پرستش میکنند .
خواهش میکنم که بزرگان دین ان را توضیح دهند .
تحلیلی بسیار عالی. ممنون.