لوگو امرداد
نقاشی‌های دوره رنسانس بررسی شد (3)

غربی‌ها در درازای تاریخ همواره خود را با ایرانی‌ها برابر می‌دانستند!

نخستین نشست از نشست‌های ماهیانه دانشگاه هنر با نام «هنر سیاسی و سیاست هنر» در دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر دانشگاه هنر بهانه‌ای شد تا بیشتر پای سخن محمدرضا ابوالقاسمی بنشینیم.
محمدرضا ابوالقاسمی، استاد دانشگاه هنر با لایه‌نگاری نگارگری دوره رنسانس که بخشی وابسته به تاریخ ایران می‌شد، نشان داد نگارگری تاریخی نمی‌تواند تاریخ راستین را به بیننده نشان دهد.
بازنمایی تاریخ ایرانیان در نگارگری باختر پس از رنسانس بسیار دیده می‌شود. یکی دیگر از صحنه‌هایی که مورد توجه هنرمندان رنسانسی بوده، درگیری اسکندر و داریوش سوم است. هنرمندان برپایه کتاب هردوت و یا شناختی که از تمدن و فرهنگ ایران داشته‌اند، تابلوهایی را پدید آورده‌اند.

نبرد اسکندر و داریوش سوم
نبرد اسکندر و داریوش سوم ، نگارگر ناشناس

محمدرضا ابوالقاسمی استاد دانشگاه هنر یکی از تابلوهایی که در ایران بسیار دیده شده و حتا روی پوشینه‌های کتاب‌های تاریخی به چاپ رسیده‌اند را مورد بررسی قرار داد: « از نخستین نگاره‌های برجای مانده از دیوارنگاره‌ موزاییکی نشان‌دهنده درگیری بین اسکندر و داریوش سوم هخامنشی در سال 333 پیش از میلاد است. هنگامی که ریزبینانه به نگاره داریوش می‌نگریم او نگران و سراسیمه دستش را به سوی اسکندر دراز کرده و با هراس به وی نگاه می‌کند که همگی نشان از تنش سیاسی و فرهنگی باختر و خاور را بازنمایی می‌کند.»

نگاره داریوش سوم که آشفته دستش را به سوی اسکندر دراز کرده‌است و باشلقی که بر سر دارد
نگاره داریوش سوم که آشفته دستش را به سوی اسکندر دراز کرده‌است و باشلقی که بر سر دارد

وی از ریزبینی‌های نگارگران در کشیدن شخصیت‌های ایرانی گفت: «یکی از نکته قابل توجه کلاهی به نام «باشلق» بر سر داریوش است زیرا پادشاهان هخامنشی هنگام کارزار  برای راحتی باشلق بر سر می‌گذاشتند و نگارگر بنا به نوشته‌های هرودت این ویژگی را نیز نشان داده‌است.
آریان نیکومدیایی، تاریخ‌نگار یونانی سده نخست میلادی می‌گوید  پادشاهان ایرانی همیشه از چاپلوسی (Sycophancy) اطرافیانش ضربه می‌خوردند و از واقعیت جدا می‌شدند. به‌همین‌روی داریوش سوم به رای اطرافیانش توان اسکندر را دست‌کم گرفت و دو سال با اسکندر جنگیداسکندر چندین بار با ایرانیان وارد کارزار می‌شود، در کارزار نخست که داریوش نبود سه تا از سردارانش در شمال ترکیه امروزی تا مرز کشتن اسکندر پیش می‌روند ولی کلاهخود سخت اسکندر از فرو رفتن شمشیر پیش‌گیری می‌کند و یکی از نیزه‌اندازان سیاه‌پوستش نجات می‌دهد و سه سردار داریوش کشته می‌شوند. در درگیری دوم بین داریوش و اسکندر در منطقه ایسوس، جنوب اسکندرون بین سوریه و ترکیه رخ داد و شکست تاریخی ایرانیان 333 سال پیش از میلاد روی می‌دهد؛ داریوش می‌گریزد و پس از دو سال در موسل یا اِربیل امروزی با هم روبه‌رو می‌شوند و آن‌جا نیز شکست خورده، به سوی اکباتان می‌گریزد؛ سرانجام به دست پارتیان کشته می‌شود و پادشاهی هخامنشیان به پایان می‌رسد.
این ماجرا برپایه تاریخ‌نگارانی چون هرودت در باختر بارها کشیده شده‌است. یکی از نامدارترین دست‌آفریده‌هایی که از رنسانس (1660 میلادی) به یادگار مانده، اثر «شارل لوبرن»، نگارگر درباری «لویی چهاردهم» یکی از نامدارترین وزیر درباری و هنرمند تاریخ مدرن جهان هم به شمار می‌آید.»

تابلو زاری کردن مادر داریوش سوم و افتادن به پای اسکندر و درخواست آمرزش به هنرمندی شارل لوبرن و به سفارش لویی چهاردهم برای کاخ ورسای کشیده شده‌استتابلو زاری کردن مادر داریوش سوم و افتادن به پای اسکندر و درخواست آمرزش به هنرمندی شارل لوبرن و به سفارش لویی چهاردهم برای کاخ ورسای کشیده شده‌است

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «هرودت نوشته‌است که داریوش پس از شکست، خانواده را در میدان جنگ رها کرده و می‌گریزد و آنان به اسیری اسکندر درمی‌آیند. مادر داریوش «ملکه چیسَگمبیش» (سیس گامیس)، همسر  داریوش «استاتیرا»، پسر پنج ساله و دو دختر وی به اسیری اسکندر درمی‌آیند؛ اسکندر دو دختر وی را به همسری برمی‌گزیند و نه سال پس از آن گشایش کامل ایران رخ می‌دهد.»
این صحنه بارها به دست هنرمندان نگارگر رنسانس کشیده شده‌است و مادر و خانواده داریوش به پای اسکندر افتاده و اسکندر نیز در حالی‌که دستش را به سوی دوستش «هفایستیون» دراز کرده‌است. ابوالقاسمی افزود: « اسکندر همراه با دوست خود «هفایستیون» کشیده می‌شود و مادر اسکندر به اشتباه پای هفایستیون افتاده و درخواست آمرزش دارد. هفایستیون با دست به اسکندر اشاره و می‌گوید من اسکندر نیستم بلکه این مرد زرین‌پوش است و اسکندر در این هنگام می‌گوید «او نیز اسکندر است». وی با این کار خواسته بزرگواری خود را در برابر دوست گرمابه و گلستانش نشان دهد. این صحنه بارها و بارها در تاریخ یونان تکرار شده و در تاریخ هنر باختر نیز بیشتر در سده 16 و 17 میلادی، به چشم می‌خورد و پس از دوره‌ای هم به فراموشی سپرده می‌شود.»
ابوالقاسمی از چرایی بهره‌گیری گسترده از صحنه درگیری داریوش و اسکندر گفت: «انگیزه‌ی گسترش این صحنه در این دو سده  به درگیری اروپا و عثمانی‌ها بازمی‌گردد ولی چرا صحنه درگیری اسکندر و داریوش! زیرا داریوش گشاینده‌ی بزرگ بابل نیز بود و مسیر تمدن بشر به انگیزه گشایش‌های وی دگرگون شده‌است.»

اثر پائولو ورونزا (Paolo_Veronese)، یکی از آثار سده شانزدهم، خاندان داریوش با پوشش و چهره اروپایی سده شانزدهم کشیده شده‌اند.
اثر پائولو ورونزا (Paolo_Veronese)، یکی از آثار سده شانزدهم، خاندان داریوش با پوشش و چهره اروپایی سده شانزدهم کشیده شده‌اند.

نبرد ایسوس به هنرمندی آلدولفه
نبرد ایسوس به هنرمندی آلدولفه

هنرمند نگارگر دیگری به‌نام «آلدولفه» نبرد ایسوس را به یک مانیفست ایدئولوژی و نگاه سیاسی زمانه خودش دگرگون کرده‌است و پر از نمادهای شگفت‌انگیزی برای نشان دادن درگیری سیاسی که آن‌ هنگامه اروپا بین خاور و باختر وجود داشت.
تابلو دربرگیرنده همه تاریخ جهان است. بالا آمدن خورشید نشان از برآمدن خورشید باختریان است. ماه نماد عثمانی‌ها و مسلمانان که در حال پایین آمدن و خارج شدن از تابلو است. برج بابل نمادی از تمدن کهن بین‌النهرین، دریای سرخ نماد منطقه مقدس و تاریخ مسیحیت و قبری که از نمای بالا کشیده شده است.»

پیامی به زبان لاتین که انگار از آسمان به زمین فرود آمده‌است و هیچ پیوندی با تابلو ندارد!
پیامی به زبان لاتین که انگار از آسمان به زمین فرود آمده‌است و هیچ پیوندی با تابلو ندارد!

استاد دانشگاه هنر بیشتر توضیح داد: «در نگاه ریزبینانه دو ارابه وجود دارد که یکی اسکندر در حال یورش بردن و دیگری داریوش در حال گریز است. سربازان داریوش با تن‌پوش‌های عثمانی کشیده شده‌اند؛ هنرمند کوشیده درگیری با عثمانیان را در قالب یک رویداد تاریخی شکست در این صحنه بگنجاند.
نکته دیگر پیامی است که به لاتین نوشته شده‌ و انگار از آسمان آمده‌است «با صد هزار پیاده نظام و دوازده هزار سواره نظام در نهایت شکست خورد و وادار شد با هزار سواره بگریزد؛ خانواده و مادرش به اسیری اسکندر درآمد و….». نگارگر با ترکیب شگفتی رویدادهای تاریخی را کنار هم گنجانده و کشیده‌است.»
تاریخ‌نگاران باختر از انگیزه‌های دیگر پربسامد بودن داستان داریوش و شکستش از اسکندر در نگارگری باختر را توانمند نشان دادن باختریان دانسته‌اند. زیرا برای ساختن هویت باید دشمنی توانمندتر داشت. برای باختریان در تمدن مدرن باختر که در حال شکل‌گیری بود چه چیزی بهتر از تمدن درخشان ایران باستان بود.
ماریا بروسیوس در کتاب ایران باستان رویه 109 گفته است «تاریخ این جنگ‌ها را فاتحان، یعنی یونانیان، نوشته‌اند. اینان با نوشتن این تاریخ نه تنها مفهوم دیگری را آفریدند، بلکه یک هویت جمعی هم به‌نام «هلن‌ها» به‌وجود آوردند و با متمایز ساختن ایران به عنوان مظهر بربریت، و از نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم به عنوان دشمن مطلق، بیش از پیش به تضاد یونانی‌ها در برابر بربرها دامن زدند. جنگ‌های 490 و 480 به تدریج نماد تاریخی جنگ آزادی و استبداد و غرب و شرق شد.»
ابوالقاسمی در این باره بیشتر توضیح داد و گفت: «شکی نداریم که ایرانی‌ها سده‌ها نقش دیگری یونانیان را بازی می‌کردند و به‌انگیزه ورود مفاهیم یونانی به باختر، می‌توان گفت امروز هم «دیگری» هم‌چنان هستند. باختری‌ها هیچگاه خود را با چینی‌ها، هندی‌‌ها، شرق دور، افریقایی‌ها برابری نداده‌اند ولی به‌گمان بسیار به انگیزه توانمندی شاهنشاهی‌های دیرپای ایرانی، شاید به انگیزه ریشه‌های هندواروپایی یک‌سان و یا یونانی‌ها همیشه ایران را به‌گونه‌ای آیینه‌ی خودشان می‌دانستند؛ درگیری بین ایران و شکست‌دادن ایرانیان را برای نشان دادن توانایی بالا خود ارج می‌نهادند. به‌همین‌روی در هنگامه‌ای که سیاست جهان‌گستر باختر روبه گسترش بود و باختر از پوسته اروپایی‌اش خارج می‌شد و استبدادگری را آغاز می‌کرد بنابراین چه چیزی بهتر از قرار دادن ایرانی‌ها در برابر خودشان بود.»
ابوالقاسمی در پایان سخنان این بخش درباره واژه «بربر» گفت بربر کسی است که نمی‌تواند یونانی سخن بگوید و افزود: «باختری‌ها چهره‌ای که از ایرانیان عرضه می‌کنند کلیشه‌ای می‌شود که حتا تا «فسلسفه تاریخ هگل» هم گسترش می‌یابد و هگل چیرگی یونانیان در این جنگ‌ها را بیانگر چیرگی اخلاقی و عقلانی «افراد» دولت‌شهر یونانی بر «توده‌ی» ناآزاد آسیایی می‌دانست. بنابراین پیروزی یونانیان بر ایرانیان نماد چیرگی «جهان آزاد» بر شرق دربند بود و این اندیشه تا به امروز هم‌چنان ادامه دارد.»
با توجه به سخنان بالا بایستی با آگاهی و دانش بایسته تابلوهای نقاشی باختریان را بررسی کرد و نمی‌توان آن‌ها را در نگاه نخست به عنوان نقاشی تاریخی مورد پژوهش قرار داد.
در گزارش بعدی خواهیم دید که چگونه از مرگ کورش و تاریخ ساختگی برای توانمند نشان دادن خود، بهره‌های سیاسی گرفته‌اند.

منطقه‌ای که درگیری بین داریوش سوم و اسکندر رخ داد و جنگ ایسوس نام گرفت
منطقه‌ای که درگیری بین داریوش سوم و اسکندر رخ داد و جنگ ایسوس نام گرفت

تابلو دیگری از فرانچسکو فونته‌باسو (Francesco_Fontebasso)
تابلو دیگری از فرانچسکو فونته‌باسو (Francesco_Fontebasso)

0114

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06