پیشینهای از تاریخ انجمن زرتشتیان کرمان:
به موجب نوشتههایی که برایمان به یادگار مانده و به آنها دسترسی پیدا کردهایم درمییابیم که:
1ـ پایه و بنیاد انجمن یا پنچایت کرمان در سال 1225 یزدگردی برابر 1235خورشیدی، در کرمان گذاشته شد و بنیان گزار آن مانکجی لیمجی هاتریا بود.
2ـ در زمان کیخسروجی پور تیرانداز کوچه بیوکی (کیخسرو خانصاحب، که بعدها در کرمان به دست گروهی از زرتشتیان متعصب کشته شد.) دومین نماینده اعزامی از سوی پارسیان هند در سال 1261 یزدگردی برابر1271 خورشیدی به نام انجمن ناصری زرتشتیان کرمان دوره کاری خود را از نو آغاز نمود.
3ـ در زمان مظفرالدین شاه (1316هجری) مجددا فعالیت آن مورد تایید قرار گرفت.
4ـ پس از قاجارها کلمه «ناصری» که مربوط به ناصرالدین شاه بود، از عنوان انجمن حذف گردید.
5ـ انجمن کنونی ادامه دهنده انجمنهای دوران پیشین بوده و همچنین عهدهدار امور زرتشتیان کرمان است.
چگونگی و گزارشی از تاریخ انجمن زرتشتیان کرمان
پیشینههای موجود گواهی میدهد که بر اثر اقدامات «انجمن بهبود حال زرتشتیان» و پارسیان در بمبیی، نخستین سفیر آنان به نام «مانکجی لیمجی هاتریا» ــ که اجدادش در زمان صفویه از ایران رهسپار هند شده بودند، و به «مانکجی صاحب» شهرت یافت و او را به اختصار «صاحب» مینامیدند ــ در 31 مارس 1854 میلادی (برابر 1223 یزدگردی و 1233 خورشیدی) از راه بوشهر و شیراز و یزد به کرمان وارد شدند.
در نامه روز خورداد و فروردین ماه 1224 یزدگردی برابر1234 خورشیدی پنچایت یزد، آمده: «صاحب»، روز وهمن و اسفندماه قدیم 1224 یزدگردی برابر 1234 خورشیدی وارد یزد شده است. (صفحه 617 کتاب «فرزانگان زرتشتی»)
در زیر نامه، نام و امضای 12 تن اعضای پنچایت یزد به چشم میخورد که نشان میدهد، در آن هنگام اعضای پنچایت یزد نیز مانند پنچایت کرمان 12 تن بودهاند: دستور نامدار بن کیخسروـ موبد کیخسرو موبد بهمن ـ رستم ابن دینیار ـ دینیار بامس ـ فولاد ابن رستم ـ بهرام مهربان ـ خداداد زال ـ جمشید بمان ـ خرسند فرود ـ ماونداد خسروـ بمان اورمزدیارـ نامدار شاهویر.
توقف مانکجی در یزد یکسال و دو ماه طول کشید که اقدامات زیادی در بهبود حال زرتشتیان انجام داد که یکی از آن ها همان ایجاد پنچایت بود.
مانکجی و پنچایت کرمان
مانکجی از یزد روانه کرمان شد، بیشتر اعیان و اشراف کرمان با ایشان دیدار کرده و کمال عزت و احترام را به جا آوردند و از ایشان سپاسگزاری و تشکر کردند که ظلم و جورها را که از سوی اشرار و الواط به طایفه زرتشتی میشد، رفع نمودند و زرتشتیان را آسوده و مرفهالحال نمودند. این در سال 1235 خورشیدی برابر 1225 یزدگردی بود (صفحه 624 فرزانگان زرتشتی). به راهنمایی صاحب، پنچایت کرمان پا گرفت که نام هفت تن آنان را که در سفر دوم مانکجی بدان اشاره خواهیم نمود، برای ما باقی مانده است.
سفر دوم مانکجی به کرمان و تکمیل پنچایت کرمان
مانکجی در سال1235 یزدگردی از بمبیی و از راه بندرعباس و رودبار و جیرفت و بم به کرمان آمد و در تاریخ دی به آذر و خوردادماه 1235 یزدگردی زرتشتیان شهر و اعضای پنچایت (انجمن) را دعوت و در مورد امور زرتشتیان و وظایف همگان با آنها صحبت کرد، که خلاصه آن این است: «میدانید که در هر ملتی رسم است ریش سفیدی و بزرگتری داشته باشد که سرپرستی طایفه بکند، بزرگتری و دانشمندی لازم است. نه آن که امر به جهت خودپسندی آن شخص باشد، بلکه برای خدمت جماعت محل خود است. چنانکه چوپان برای نگهداری گوسفندان مقرر میشود. بر افراد طایفه واجب است که بزرگتر خود را محترم بدارند و برای اندکی ناراحتی یا ضرر زبان به ناسزا نگشایند و اگر رنجش و کدورتی در میان آید ندیده انگارند و صبر و حوصله به خرج دهند و همچنین بر بزرگان واجب است که برای فقیری و ضعیفی و زعیمی(زارع) و شالبانی، از مال خود صرف نظر کنند و نگذارند ضرر به آنها وارد شود و خسارت را بر آن بینوایان روا ندارند، زیرا یک صد تومان آن بزرگ با یک دینار آن فقیر برابر است.
اما بزرگان نیز باید دستی و بیسبب به خود ضرر نزنند، بلکه اگر از جد دینی به دردمندی صدمه وارد آید، آن را دفع کنند و نگذارند جددین به بینوا و ضعیف فشار وارد آورد. آن را رفع کند و نگذارید جددین به بینوا و ضعیف فشار وارد آورد. ناتوان را دستگیری کنید و در راه ترقی دین بکوشند که باعث خشنودی خدا و پیغمبر باشد.
در هر جماعتی پنچایت و انجمنی هست، اعضای پنچایت باید اول این فکرها را بکنند و اگر قوت انجام این کارها را در خود میبینند، عضو پنچایت گردند و پای در عمل خیر بگذارند که در خدمت خدا و میان خلق عالم نام شان باقی بماند و تحصیل آخرت بشود و کسانی نام شان باقی میماند که زیادتر برای جماعت زحمت کشیده و از کیسه خود خرج کلی و بیشتر نموده و در راه دین که عقیده درست داشته و بی ریا و از ته دل برای گروه کوشش نمایند.
اشاره به پنچایت ده سال پیش
همان کرت (دفعه) ده سال پیش که اینجا آمدم و پنچایت تشکیل یافت و شما برادران عضو آن گشتید، بسیار ممنونم که به درستی و راستی امورات وقفی و کارهای دینی و گهنبار و غیره را هر یک به جای خود به انجام رسانیدهاید و بسیار ممنونم. نه این که زبانی میگویم، بلکه در دفتر پنچایت بمبیی نام شما برادران را نوشته و خرجهایی را که کرده و زحمتهایی را که کشیدهاید نوشتهاند. حاصل دنیا هم همین است که اسم شخص به نیکویی بلند و تحصیل آخرت شود. اگر صدهزار تومان از شخص باقی بماند حاصلی ندارد به جز همین نام نیکو که در میان خلایق برده شود. خداوند عالم را سپاس گویید که این سعادت را به شما داده است.
حال چون اتفاق الهی شد که باز هم دیگر را دیدیم خدا را شکر میگوییم و از زحمتهایی که دادم مرا خواهید بخشید.
عرض اولم در این مجلس این است که از 12 تن اعضای پنچایت، 7 تن باقیماندهاید حالا زحمتافزا میشود که پنچ تن دیگر شخص معقول و درست دیگر را با خود هم دست نمایید که تازه 12 تن بشوید. شما برادران به ترتیب ذیل 7 تن هستید:
1ـ دستور جهانگیر مرحوم دستور رستم 2ـ ملا بهروز ملا اسکندر 3ـ ملا گشتاسب دینیار 4ـ ملا اورمزدیار خسرو 5ـ ملا دینیار اورمزدیار 6ـ ملا ظهراب گشتاسب 7ـ استاد آدرباد اورمزدیار.
الحال اینجانب پنج تن دیگر را به این ترتیب معین مینماییم که با شما برادران هم دست شوند: 1ـ ملا خسرو مرحوم فولاد 2ـ ملا رشید شهریار مهربان شهریار 3ـ ملا بهمن جمشید 4ـ استاد سهراب خداداد بهمن 5ـ ملاخداداد خسرو صندل.
و از شما برادران پنچایت توقع دارم کسانی را که نام بردم با خود عضو پنچایت سازید و ایشان هم این زحمت را قبول نمایند.
عرض دیگر این که دستور جهانگیر را سرنشین پنچایت قرار دهید و ملا گشتاسب دینیار که تا حالا زحمت تحویلداری کشیده، همین طور به آن کار برقرار باشد و یک نفر منشی، که همه مراسلات و اسناد را بنویسد، لازم است و این زحمت را تا به حال ملا بهروز اسکندر کشیده و بهتر است آینده هم با او باشد.
اقدامات مانکجی و توصیههای او به پنچایت درباره مدارس آن روز کرمان:
عرض دیگر اینکه سالی شصت تومان برای مصارف کرمان معین شده و چیزی بر آن نمیتوان اضافه کرد. بنابراین دو مدرسه در شهر یکی در پای آتش ورهرام و معلم آن هم دستور رستم، ولد دستور جهانگیر باشد، با سالی 24 تومان مواجب و دیگری در محله پرموتن و ملا شاهرخ (ارباب کیخسرو شاهرخ)، پسر ملا اسکندر معلم آنجا باشد و او هم سالی 24 تومان مواجب بگیرد، و یک مدرسه هم در قناتغسان پای آتش آدریان آنجا و موبد جهانگیر موبد مرزبان، سالی 12 تومان مواجب به معلمی آنجا برقرار شود.
عرض دیگر اینکه ده دوازده بچه بینوا یا توانگر را همراه من کنید تا به تهران برده وسه سال در آنجا درس بخوانند و عالم شوند و بعد هر کار خود میخواهند بکنند و اگر هم میخواهند معلمی بکنند، من به آنها مواجب میدهم. (صفحات 29ـ327 تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان)
در صفحه 638 فرزانگان زرتشتی نوشته رشید شهمردان، آمده: فرزانه مانکجی صاحب برای تعلیم و تربیت جماعت زرتشتی که همه عامی و بیسواد و جاهل بودند، در سال 1235 یزدگردی چند کودکان را از کرمان و یزد با خود به تهران برد و در آنجا دبستان شبانهروزی زرتشتیان را بنیاد نهاد و آموزگارانی چند بگماشت و به تعلیم و تربیت آنها پرداخت و مرتبا مبلغی به عنوان کارمزد کودکان برای والدین آنها از طرف خود میفرستاد تا به بهانه بینوایی و لزوم کارکردن و مزد آوردن کودکان برای معیشت، مانع تعلیم آنها نشوند.
نام نامبردگان زیر از کسانیاند که در آن هنگام با مانکجی بودند و از کرمان به یزد برده شده و همراه مانکجی به تهران رفتند، چنین است:
1ـ میرزا افلاطون اسکندر کرمانی 2ـ کیخسرو رستم کرمانی 3ـ دینیار رستم خدابنده کرمانی 4ـ موبد رستم موبد جهانبخش کرمانی 5ـ مهربان رستم کرمانی، که نام برخی مانند کیخسرو رستم خدابنده کرمانی را در دفتر گزارش دو سالانه (86ـ1276 یزدگردی)، دوره اول انجمن زرتشتیان، ضمن اعانه دهندگان میبینیم.
چون سخن از فرهنگ و مدرسه است این قسمت را از کتاب یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ برای تکمیل سخن میآورد:
«تنها مکتبخانهای که در کودکی ما در کرمان بود، مکتبخانه ملا مرزبان پسر سهراب (ظهراب) عموی پدرم دایر داشت که 20 نفر پسر و دختر زرتشتی داشت که من و برادرم دو سال آنجا به تحصیل پرداختیم. کودکان به فراخور سنی و استعداد خودشان چیزی یاد میگرفتند، زیرا او (ملا مرزبان) چندان توجهی نداشت و بچهها میبایستی از یکدیگر یاد بگیرند. اغلب نیز بایستی بچه ها پهلوی دست بنا، گچ و خشت حاضر و کمک کنند ـ روی پوست بر زمین بنشینند و گاهی چیزی تحصیل نمایند (صفحه 31 یادداشتهای ارباب کیخسرو).
در جای دیگر آورده: در این موقع انجمن خیریه پارسیان بمبئی خزانه مخصوص ایران (پرشیان آمیلوراسیون فوند) را به مدیریت مدرسه زرتشتیان کرمان از قرار سالی 150 روپیه که مطابق 360 ریال میباشد، ماموریت دادند. چه که حقوق معلمین در کرمان از قرار سالی 7 الی 15 تومان (در آن هنگام گندم خرواری 3 تومان ـ روغن گوسفند یک من دو ریال) بود. (همان جا، صفحه 37)
در جای دیگر: به هر صورت هیچ آرام نداشته از یک طرف مشغول تاسیسات مدارس شدم، چنان که در ابتدای ورود من فقط یک مکتب خانه در محله شهر داشتند، عبارت از فقط یک اتاق خشت گلی بدون کاهگل و بی فرش و صندلی و حتی مستراح حسابی نداشت و در میان حیاط آن تودههای خاک مخروبه بود، گذشته از آنکه آن آباد شد، نیز به تاسیس سه باب مدرسه دخترانه که در کرمان اولین مرتبه بود یکی در قبه سبز یکی در بیرون دروازه ناصریه و دیگری به تشویق خودم مرحوم جمشید جهانگیر در محله شهر و یک مدرسه پسرانه دیگر در محله پرسوتن و یک مدرسه در قنات غسان شش فرسنگی و دیگری در اسمعیلآباد جوپار شش فرسخ دایر و به تمام سرکشی نموده بر همه مدیریت داشتیم هم تعلیم میدادم و خوب پیشرفتی نمودند و به اینها قانع نبوده، در سال دهم بودنم در کرمان به کمک جماعت مدرسه بزرگ ملی در بیرون دروازه ناصریه ساخته شد که زمین آن را مرحوم ارباب شهریار خدابخش از اراضی باغ مرحوم ارباب گشتاسب دینیار کرم نمود و این مدرسه را هم با اسلوبی خوب که هنوز وجود دارد و دبیرستان ملی زرتشتیان (ایرانشهر) است تمام کردم و از کرمان رفتم؛ تمام کردن این مدرسه نیز کار آسانی نبود ( صفحات 41 و 42 یادداشتهای ارباب کیخسرو)
از نامه شادروان شهریار راوری برای مدارس کرمان و انجمن و دفتر راپورت
نوشتن دفتر خلاصه مذاکرات انجمن کرمان پیش از آن با روانشاد ملامرزبان بوده که بعدها با تصویب اردشیرجی به عهده ارباب کیخسرو واگذار میشود، و او از تاریخ 27 ذیقعده 1313ه.ق برابر با مانترسپند و آذرماه 1265 یزدگردی، دفتر خلاصه مذاکرات را مینوشت که به خط آن مرحوم است و تا تاریخ 27 شوال 1322 ه.ق خلاصه مذاکرات را مرقوم و در آخر صفحه این جمله را مرقوم میفرماید: «تمام مطالبی که در این دفتر انجمن کرمان تا تاریخ 27 شوال 1322ه.ق که حقیر کیخسرو شاهرخ از خدمت مرخص میشود و به قلم حقیر نگارش یافته است به امانت خود قسم که در کمال صحت و بدون نقطه کم و کاست میباشد، ایزد یار و مددکار همه باد ـ کیخسرو شاهرخ ـ امضاء به انگلیسی».
خلاصه، تقریبا در مدت ده سال توقف مرحوم ارباب کیخسرو در کرمان (پس از بازگشت از مسافرت بمبئی) همواره وقت ایشان صرف اصلاح امور جماعتی شد و به اقتضای اوضاع و احوال با موافقت انجمن و افراد برای ایجاد دبستان در قنات غسان و جوپار زحماتی متحمل شدند و به علاوه مکتبخانه محله شهر را به «دبیرستان کیانی» موسوم و با نظم و ترتیب دایر فرمودند و با آنکه در آن روزها علاقه چندانی به تحصیل دخترها نداشتند، در سه محله زرتشتینشین سه مدرسه دخترانه تاسیس نمودند: 1) محله شهر؛ دبستان دخترانه جمشیدی 2) دهشنی دبستان مازدیسنی در محله قبه سبز 3) مدرسه دخترانه زرتشتیان خارج دروازه ناصریه و در سال 1321 ه.ق برای ساختمان دبیرستان جدید در خارج دروازه ناصریه روی اراضی دولاب مرحوم ارباب گشتاسب با کوشش خستگی ناپذیر مبلغی از افراد به طریق اعانه دریافت و ساختمان آن را شروع و تا موقع حرکت فقط نازک کاری باقی مانده بود که در سال 1324 ه.ق رسما افتتاح یافت (از نامه راوری صفحه58 و 59).
در پایین صورتجلسه، مانکجی 5 تن دیگر را برای پنچایت کرمان معرفی نمود. امضای نامبردگان در زیر آمده است که یاد و تذکر نامشان برای روانشادی آنان و خرسندی بازماندگانشان در صورت شناخت بایسته میداند، بشود که دیگران نیز از ما یاد نمایند:
1ـ دستور جهانگیر ابن انوشهروان دستور رستم 2ـ بهروز اسکندر 3ـ گشتاسب دینیار شهریار 4ـ اورمزدیار خسرو نامدار 5ـ آدرباد اورمزدیار 6ـ خسرو فولاد رشید مهربان 7ـ دهموبد رستم مهربان 8ـ کریمداد دینیار 9ـ بهروز اورمزدیار خسرو 10ـ مهراب برخوردار بیژن 11ـ داراب ولد خداداد بهمن 12ـ خسرو مهربان ظهراب خداداد 13ـ جمشید ابن دستور جهانگیر موبد رستم جهانگیر 14ـ مرزبان ظهراب اردشیر رشید 15ـ رشید جهانبخش (صفحه 328 تاریخ زرتشتیان و پهلوی) در جلسات بعدی نیز مطالبی درباره فرهنگ، گهنبار، سدرهپوشی و سالار و حمل کنندگان گهن (گهن پیچ) و آتشسوز و کمک و گردآوری اعانه گفته شد که هر کس به اندازه خود مبلغی کمک کرد.
تا اینجا دانسته شد که در کرمان در سال 1225 یزدگردی پایه پنچایت با تعیین 12 تن به وسیله مانکجی گذاشته شد و در سفر بعدی هم مجددا 5 تن به جای 5 تنی که به هر عنوان از پنچایت خارج شده بودند، تعیین و جایگزین شدند. مانکجی صاحب پس از 2 ماه راهی یزد و از آنجا برای پیگیری کارهای جماعت به تهران میرود.
بازسازی در مهر محله شهر
به موجب سنگ نبشتهای که هم اکنون در صفه شرقی شاهورهرام ایزد کرمان نصب شده است و پیش از این در آتش ورهرام محله شهر بوده و پس از انتقال آتش به محل کنونی در کوی دبیرستان زرتشتیان (ایرانشهر)، به شاه ورهرام ایزد آورده شده است، سخن از بازسازی در مهر میشود که تاریخ بازسازی و نصب سنگ بدین شرح است:
«انجام یافت در روز پنجشنبه و ورهرام ایزد از اردیبهشت ماه قدیم 1228 یزدگردی برابر با ششم ماه ربیع الاول 1275 هجری هم برابر با 14 ماه اکتبر 1858 عیسوی به خط کمترین وهدین بهروزابن اسکندر بن گشتاسب کرمانی».
در بند پنجم سنگ نبشته آمده:
«برای گردهم آمدن و همداستان شدن کسان پنچایت و انجمن زرتشتی گروه و آراستن بزم نوسیره در هر سکه دین زرتشتی.»
به طوری که در بند پنجم دیده میشود، توصیه در برگزاری انجمن و گردهمآیی میشود. لازم به یادآوری است؛ درمهر قدیمی که در بالا به تجدید بنای آن اشاره شد، در زمان شاه عباس صفوی (1014 یزدگردی برابر 1054 هجری) به وسیله دستور رستم پور بندار پور مهرگان در محله شهر کرمان ساخته شده بود و من در زمان کودکی سالن نوساز و جای آتش یا مقرب و مدرسه جنب آن و دری که به خانه دستور کیخسرو باز میشد را دیده بودم که اکنون به کلی مخروبه است.
سخن را از سالهای 1225 و 1325 یزدگردی به یکباره به سال 1300 هجری برده، ببینم مانکجی در نامه مورخه سوم شهر ربیع الثانی 1300 هجری چه مینویسید. نامه تقریبا در 9 صفحه بزرگ و در 12 بند است که موارد زیادی که با تاریخ زرتشتیان و اوضاع و احوال روز و پنچایت و در مهر و دیگر مسایل جماعتی در ارتباط است، نوشته شده است. که جا دارد از آن جداگانه و در تاریخ زرتشتیان کرمان یاد گردد. در اینجا فقط به ذکر نکاتی چند میپردازم.
نامه به عنوان میرزا بهرام ابن مرحوم ملا گشتاسب و ملا مرزبان ابن ملا سهراب کلانتر است. در مقدمه اشاره مینماید: اینجانب نمیداند که چند نفر از ریش سفیدان به پنچایتی معین شدهاند چون وقتی که اینجانب در کرمان قرار پنچایت را داده بود همه را میشناخت، ولی اکثری از آنها برحمت حق پیوستند و بعضی پیر و گوشهنشین شدند و اکنون آن کسانی که هستند بهدرستی نمیشناسند؛ چون در آن زمان هر کس متولد شده حال از بخشش حضرت ذواجلال باید بحد رشد رسیده صاحب اسم و رسم و قابل پنچایتی شده باشد. بدین جهت زحمت میدهد که از خاص و عام داخله و خارجه بهدینان از رعیت و تجارت و خورد و بزرگ و پیرو و برنا کلا را در یکجا جمع نموده این مراسله را به آواز بلند خوانده گوشزد انجمن نمایند و سواد آن را هر کس بخواهد داده اصل را در دفتر پنچایت ثبت نمایند.
در بندهای سوم و چهارم نیز توجه به تشکیل پنچایت و امور مینمایند که مطالب در دفتر پنچایت نوشته شده و امضاء گردد. در بند بعد اشاره مینماید که من اکنون 29 سال است در ایرانم، متاسفانه بین شماها نفاق و چند دستگی دیده میشود. در بند هشتم نیز تاکید بر انجمنی نمودن نموده و نوشته که چند تن امین و دیندار را برای پنچایت معین نمایید. در بند ده نامه اشاره مینماید که در سفر دوم که اینجانب به کرمان بود، پولی از برادران سخاوت شعار آنجا بوجه امدادی توجیه نموده قرار گذارده بود که آن پول را با وجه موضوعی بر سر آسیاب شش که هر ساله عاید میشود جمع کرده ملک بخرند و مال الاجاره آن ملک را با وجه موضوعی عاید و همه ساله سر آسیاب در هر اتفاقی که بجهته بهدین فقیر بی بضاعت بی کس میافتد درحقش کمک و رعایت شود در این باب هم مکرر مینوشت که چه کردند و چه نمودند. حساب دخل و خرجش را معین نموده بفرستند. مهذا خواهش دارد که این وجه نزد هر کس بوده باشد پنچایت که معین میشود صورتحساب را از ایشان پس گرفته برای اینجانب ارسال دارند، چون این قرار را وقتی را که داده نوشته و در آن صحیح و مهر پنچایت آن زمان را از ایشان گرفته و صورت سواد آن را در کتابچه اکابر صاحبان چاپ نموده بود و چند نسخه از آن کتابچه برای مرحوم ملا بهروز ابن اسکندر منجم فرستاد و از قراین متجاوز از چهار هزار تومان باید تابحال اصلا فرعا جمع شده باشد. این وجه مال ملت است باید کوچک و بزرگ و زن و مرد از خاص و عام همگی اطلاع داشته باشد و احیانا اگر آن کتابچه را کسی ندارند و نمیدانند اطلاع دهند تا اینجانب بجهته برادران ارسال نماید. صورت از 19 تا 25 و در صفحه 43 و 46 ثبت است. در بند 11 درباره تعمیر عمارت آتش ورهرام و خریدن خانههای اطراف آن به دستور رستم توصیههایی نموده است. در بند 12 اشاره مینمایند که ملا بهروز ابن مرحوم هرمزدیار مقروض شده و از چشم هم نابینا شده و همه او را دیدهاید و احدی کمک و همراهی باو ننموده است. قدری از بینچه سرآسیاب شش که مخصوص فقرا طایفه زرتشتی تخفیف و برقرار گردیده ثلثی آن را که از جانب دیوان اعلی از مالیات ملک وقفی پدری او موضوع داشتهاند بعضی برادران فارسیان آن را هم نمیتوانند ببینند و به هر کس میگویند که ملا بهروز دارنده و غنی است نباید در حق او تخفیف برقرار کرد. در آن حالت دل سوخته غم اندوخته او چه خواهد گفت آنکه هر چه او راست در حق مدعیان و معاندان او ارزانی و رایگان باد تا قدر او را دانسته بر جزیی خواسته حسرت نخورند و افسوس نبرند محض خیرخواهی فقره فوق را اظهار نمود که اگر از نافهمی یا مغروری مال و جوانی چنین حرکاتی نموده باشند حتی المقدور به هر بهانه مواظب حال فقرا باشند که از آن خشنودی خالق و موجب درازی و ترقی و عزت و نعمت خواهد شد دیگر مختارند چنان که گفتهاند: هر چه کنی بخود کنی گر همه نیک و بد کنی. احوالات را با هر گونه مهمات اطلاع دهند و بنویسند تحریر الی سیم شهر ربیع الثانی 1300 هجری و در بند یازده اشاره بوجه موضوعی و سر آسیاب شش شد.
در اینجا لازم است باز به عقب برگشته و به جلسه روز رشن ایزد تیرماه 1335 یزدگردی برگردیم:
باز یک هفته بعد در جلسه روز رشن ایزد و تیرماه در پای آتش ورهرام کرمان، مانکجی صاحب اظهار داشت: «برای بهدینان کرمان چند کار لازمست که به انجام برسد: از آن جمله است تعیین دو نفر سالار مرد و دو نفر سالار زن و 16 نفر گهن پیچ و یک نفر آتش سوز که سالیانه مواجب بگیرند و هر وقت اتفاق افتاد دیگر عذر نیاورند»
سوای این بین زرتشتیان کرمان فقیر و بی بضاعت و شل و کور بسیارند که به نان روزانه خود محتاجند، باید به آنها کمک شود. خوبست امروز هر کس بقدر توانایی خود کمک بنماید تا از وجوه گردآوری شده املاکی خریده و منافع آن به مصارف مذکور در بالا برسد و تتمه آن نیز آب و آش ضعیفان و بینوایان جماعت گردد»
در آن مجلس طبق صورت ذیل اعانه جمعآوری شده که از ذکر ریز آن خودداری میشود، فقط اضافه مینماید؛ بزرگترین را دینیار اورمزدیار داده که 300 ریال است و کمترین رقم را 7 تن دادهاند که هر کدام پنج ریال و شغل یکی شان قاصدی (اسفندیار سیاوخش قاصد) بوده است که سر جمع آن میشود 5/1487 ریال آنروز، که پولی بوده است قابل و میتوانستند ملکی بخرند. سالها بعد کیخسروجی که به کرمان میآمد بوضع پول موضوعی سرآسیاب شش رسیدگی و در دفتر مربوطه مشروحا گزارش آن را میدهد که خلاصه آن چنین است:
در باب تخفیف سرآسیاب شش من توابع کرمان
1ـ در زمان محمد شاه قاجار مرحوم ملا بهرام دینیار برای آسودگی و رفاهیت قاطبه فقرای زرتشتی بدربار آمد و فرمان تخفیف مبلغ 61 تومان از بابت مالیت سر آسیاب را اخذ مینماید
2ـ در اوایل ناصرالدین شاه تخفیف مزبور قطع میشود.
3ـ مرحوم ملا رستم فولاد برای خدمت به فقرا از همکیشان خود بدست یاری ملابهرام دینیار در تاریخ شهر رجب سنه 1276 مشرف و مجددا فرمان تایید 61 تومان تخفیف مزبور را برای فقرا طایفه زرتشتی را برقرار مینمایند.
4ـ مانکجی در روز رشن ایزد و امرداد ماه قدیم 1235 یزدگردی مطابق شهر شعبان، در آتش ورهرام در حضور ریش سفیدان و بهدینان طایفه زرتشتی که به حساب 61 تومان وجه موضوعی رسیدگی مینمایند مبلغ 50 تومان باقی ولدان مرحوم رستم میشود. لذا مانکجی از همان تاریخ اشخاص زیر را متولی قرار میدهد: ملا گشتاسب دینیار، ملا رستم دستور جهانگیر، ملا دینیار هرمزدیار، ملا بهروز اسکندر، ملا سهراب گشتاسب، ملا خسرو فولاد، ملا بهمن رستم، ملا بهمن جمشید، ملا هرمزد یا خسرو بندار، ملا رشید مهربان که سابقا با مرحوم رستم فولاد و بعد از آن بدست ولدان آن مرحوم بوده بکف کفایت پنچایت واگذار مینماید که همه ساله وجه مزبور را به مصارف فقرا و غیره برسانند و رتق و فتق امورات با پنچایت باشد و پنجاه تومان تتمه سنوات سابقه را هم تسلیم عالیجنابان ملا گشتاسب مرحوم دینیار و ملا دینیار مرحوم هرمزدیار مینماید و آن عالیجنابان هم از وجه مزبور پنج من بذر از تهماسب آباد خریداری مینمایند که مداخل آن هم همه ساله به مصرف فقرا برسانند.
5ـ بعد از 7 سال که پنچایت رتق و فتق امورات مینمایند، تخفیف سابق الذکر از دیوان اعلی مقطوع میشود و مدت سه سال به حالت مقطوعی بوده در سنه 1296 عالیجنابان و ملاکیخسرو گشتاسب و ملا بهمن رستم فولاد بدربار رفته موافق سابقه فرمان برقراری تخفیف مزبور صادر که به مصرف فقرا زرتشتی برسد.
6ـ اینجانب کیخسروجی در تاریخ غره شعبان 1309 هجری وارد کرمان شد و به حساب رسیدگی امورات را مختل و نافرجام دید. وسیله ملاگشتاسب دینیار و ملا بهمن خسرو شاه و ملامرزبان سهراب که آگاهی داشتنی بدقت رسیدگی شد.
7ـ لذا پس از رسیدگی و دادن تخفیفهای لازمه و حساب مخارج، مبلغ 150 تومان از ملا بهمن رستم فولاد اخذ و به صلاح ریش سفیدان بتوسط اکابر صاحبان هند به بانک دولتی سپرده شد که سود آنرا همه ساله مزید بر مواجب سابقه معلمین کرمان نموده روانه فرمایند این هم یک نوع از اعانت فقرا و ضعفاء طایفه زرتشتی محسوب میشود.
8ـ ده سال پیش قرار گذارده بودند که ده تومان بدستور رستم ابن مرحوم دستور جهانگیر داده شود و هشت تومان و سه زار محض استحقاق به ملا بهروزهرمزدیار(همان کسی که مانکجی او را مستحق دانسته بود) بدهند و ملا بهروز به عنوان طلب از ملا رستم تمامی 18 تومان و سه زار را خود میبرد.
9ـ چون اینجانب وکیل و امین اکابر هندوستان بودم منهم رتق و فتق این امر خیر را از هذالسنه سوی ییل 1309 به عهده جنابان فضایل مآبان دستور رستم این مرحوم دستور جهانگیر ـ ملا گشتاسب ابن مرحوم دینیار ـ ملا کیخسرو کاووس ـ میرزا بهرام ابن گشتاسب ـ ملا شهریار ابن مرحوم خدابخش شهریار ـ ملا بهمن خسرو شاه ـ ملا بهمن ابن مرحوم رستم فولاد ـ ملا مرزبان سهراب ـ ملا رستم سیاوخش دهموبد ـ ملا خدابخش نوشیروان و ملا سروشیار فولاد ـ ملا رستم خسرو واگذار نمود که 61 تومان وجه موضوعی را از قرار تقسیم ذیل به مصارف رسانیده و همه ساله به مهر و امضاء خود صورت حساب برای داعی روانه دار الخلافه نمایند. این 12 تن اولین اعضاء انجمن ناصری اند که وسیله کیخسرو جی فرمان آن را از ناصرالدین شاه گرفته شده بود.
1ـ مخارج گنهبار به اسم مرحوم بهرام دینیار و رستم فولاد خوانده شود.
2ـ در همان روز گهنبار، کرباس و چادر زنانه خریده و به فقرای مستحق پنچایت به اطلاع و امضا یکدیگر رسانند.
3ـ برای بام اندود و مخارج آتشکده کرمان به دستور رستم ابن مرحوم دستور جهانگیر داده شود که به مصرف برساند.
4ـ چون دستور رستم بن مرحوم دستور جهانگیر در کارهای ملتی طایفه همیشه اقدام کرده و میکند و بعضی اوقات هم از کارهای شخصی خود باز میماند به جهت حق الزحمه مشارالیه هست.
5ـ از آنجایی که برای اطفال مدارس کتب لازم است هر ساله کتب لازمه خریداری کرده و از بمبئی به اطفال مستحق فقیر مجانا بدهند.
6ـ در وجه ملا بهروز ابن مرحوم هرمزدیار مادام که مستحق است عاید دارند.
7ـ همه ساله باید اضافه مواجبی که از بمبئی برای معلمین میآید پنچایت باید به آنها برساند.
8ـ از بابت مخارج جزئی که همه ساله رخ میدهد و بسته به این و چه موضوعی است.(جمع 610 ریال)
امضاء
به تاریخ بیستم شهر رمضان 1309 داعی فاک و کیخسروجی امین و وکیل موقوفات هندوستان
و 8 تن از 12 تن بالا
از خاطرات ارباب کیخسرو
اکنون به یادداشتهای شادروان کیخسرو شاهرخ مراجعه و ببینیم زیر عنوان بالا درباره انجمن چه نوشته است و چنانچه قبلا آمد نامبرده پس از بازگشت از هند امور مدارس کرمان را اداره و همچنین دفتر راپورت انجمن کرمان را او مینوشته و مقامات بعدیاش نیز او را در جریان انجمنها و کارهای انجمنی قرار میداده، بنابراین نوشتهها و نظریاتش ما را در آگاهی به تاریخچه انجمنها و بالطبع انجمن زرتشتیان کرمان یاری خواهد نمود.
«در زمان نمایندگی مرحوم کیخسروجی خان صاحب تیرانداز کوچه بیوکی که از تحصیل کردگان فاضل بوده و از سوی انجمن خیریه پارسیان به سمت نمایندگی به ایران فرستاده شده بود. در تهران و یزد و کرمان و تهران هر یک 12 تن.
- 1756
- بدون نظر