آذرگان جشنی در پیوند با آذر یا آتش، این برترین آخشیج (عناصر) چهارگانه است. آذرگان نیز در شمار جشنهایی است كه آیینهای آن با بزرگداشت جایگاه آتش این فروزهی نیک اهورایی، همآهنگی دارد. جشن آذرگان، جشن فروغ و روشنی آتش، جشن پرتو مهر و گرما فرخنده باد.
«آذرگان»، از جشنهای ماهانهی ایرانیان است. نُهمین روز از آذرماه در گاهشمار اوستایی که نام روز و ماه یکی میشود یعنی روز آذر از ماه آذر، برابر با سوم آذرماه سالنمای رسمی کشور، روزیست که ایرانیان، کهنجشن آذرگـــــان را در آن برپا میدارند. این جشن، برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است؛ از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام ماه برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته و پرشگون میداشتند و جشنی در آن میآراستند.
درود و ستایش و نیایش باد بر تو ای آذر آفریده نیک اهورامزدا، فروزان باش در این خانه تا دیر زمان، فروزان باش.
در اوستا «آتَر/ آتَرش» و در فارسی امروز «آذر / آتش» است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست. آتش میان ایرانیان از دیرباز از سپندینگی، پاکی و ورجاوندی ویژهای برخوردار بوده است و برپایهی یک باور آنرا جانشین خورشید روی زمین میدانستند. از اینرو در اوستا سرودههایی دربارهی ستایش آتش و خورشید بهچشم میخورد. آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. فروغ و روشنایى نمادی از فروزهی راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نیایش به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد آفریدگار است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
سوم آذرماه، جشن نیک و فرخنده آذرگان بر همهی ایرانیان و فرهنگدوستان فرخنده باد. سالنمای راستی، نخستین ناشر سالنمای زرتشتیان ایران، «آذرگان»، آذر جشن را به ایرانیان و جهانیان شادباش میگوید. در شادروز آذر و آذرماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، نماوای «آتش نیایش» با آوای موبد فرهنگ فلاحتی از آتشکده کرمان آرام دلها باد. شکوه این آیین فرخنده افزوده باد. با امید به آن که نور و گرمای آتش عشق، شور و راستی در جان و جهانمان روشن باشد. تنتان تندرست، خردتان دانا و پویا، روزگار به کام.
از ویژگیهای جشنهای ایرانی پیوند ناگسستنی با آتش است. حتا اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما فروزهای کوچک سپندینگی بیشتر به آن میبخشد. آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میروند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند، سرود نیایش میخوانند، بدینسان فروغ و روشنایی را گرامی میدارند. به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برگرفته و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد. هنگامی که به خانه میرسیدند با آن اخگر آتش زمستانی را افروخته تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما برکنار و به زنهار بمانند.
آذر به چم (معنی) آتش است. که در اوستا آتر آمده است. آذر یکی از بزرگترین ایزدان و فرشته نگهبان آتش است. از آنجا که آتش بهترین و سریعترین آخشیج (:عنصر) پاککننده و گرمابخش است، از زمانهای کهن شایستهی ارج نهادن بوده است. زرتشتیان در جشن آذرگان، نهمین روز ماه آتر برابر سوم آذرماه خورشیدی مانند دیگر جشنها با لباس آراسته و تمیز به آدریانها میروند و با خواندن آتش نیایش (بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی میپردازند. آتشکدههای بزرگ دوران باستان آتشکده آذرگشسب (ارتشیان و شاهان) ، آتشکده آذرفرنبغ (آتش روحانیان) و آتشکده آذربرزین مهر (آتش تولیدکنندگان و برزگران) بوده است. در باورهای ایران باستان ۵ گونه آتش وجود داشته، نخست آتش بهرام که در آتشکدهها نگهداری میشود. دوم آتشی که در بدن جانداران و آدمی است و به حرارت غریزی نامیده شده، سوم در چوبها و رستنیها چهارم در ابرها و پنجم آتشی که در عرش جاویدان و اهورامزدا است.
سالنمای راستی: دورواج ۸۸۹۳۸۸۱۲-۰۲۱ پیامگیر ۸۸۷۳۱۹۴۹-۰۲۱
2 پاسخ
درود و سپاس به موبد فرهنگ فلاحتی و همه دست اندرکاران آماده کردن نماوا و برنامه شناساندن جشن آذرگان
آخشیج = آخشیگ
هَنجار = هَنگار
( واتِ جیم دَر گُزَشته گاف بوده اَست )
!!خُجَسته : خُ – جَسته = هو – جَسته ، هُجَسته !!
رَسم : واژه ای پارسی ست که به اَرَبی دَرآمَده وَ اَز آن دَر زَبانِ اَرَبی واژه هایِ : مَراسِم ، تَرسیم ، رَسّام ، رُسوم… را بَرساخته اَند . این واژه ای اَز بُن یا سِتاکِ رِشت یا ریس دَر رِشتَن وَ ریسیدَن بَرگِرفته شُده اَست ؛ مانَندِ ریسه که گونه ای خَنده یِ دُنباله دار وَ رِشته که نَخ یا خازه یا خَمیز یا خَمیری دِراز شُده اَست به آیین هایی گُفته می گَردَد که مانَندِ ریس یا رِشته هَمواره بَرگُزار می گَردَد یا دُنباله دار هَستَند یا سَرگُزَشتی دِراز دارَند ، رَوَندِ دِگَرِشی :
ریس < رِس < رَس – م = میم پَسوَندِ نامساز مِسلِ : رَزم ، بَزم ، گَرم ، سَرم( سَرما) ، شَرم ، چَرم ، نَرم ... می تَوان به هَمین چِهرِ رَسم به کار بُرد وَ هَتا اَز آن کارواژه بَرساخت : رَسمیدَن ، رَسماندَن
جَشن = گَشن
وَرجاوَند = وَرگاوَند
جا ، جاه = گا ، گاه ، گان
اَمّا = اَبی ، وَلی ، وَلیک
سَریع تَرین = سُراب تَرین ، سُراتَرین ، شِتاب تَرین ، شِتاوتَرین ، شِتاتَرین
وُجود داشته = هَستی داشته ، بود وُ باش داشته ، بوده
تولید کُنَندِگان = فَرآوَران ، فَرآوَرَندِگان ، زایَندِگان ، زاداران ، فَرزاداران ، فَرزایَندِگان ، زادوارِگان
لِباس : واژه یِ کوتاه شُده یِ پارسیِ کَلباس اَست که هَمریشه با clothes اِنگِلیسی وَ Kleid آلمانی می باشَد ، رَخت ، جامه ، تَنپوش ، جانبَر
روحانیان = مینَویان ، مینتاران ، مانتاران ، دین بُدان ، فَرارَوان شِناسان ، وَخش شِناسان ( وَحی اَز وَخشِ پارسی سِتانده شُده) ، ( فَرارَوان = مینو ، رُوان ، اوروَن ، روح اَز رَیَحَ به مینه یِ باد)
بَدَن : شایَد ایرانی – اوروپایی باشَد چون با body اِنگلیسی هَمانَند اَست ، تَن ، پِیکَر ، پِیکَرپ ، کَرپ ، corp اِنگِلیسی ، Korper آلمانی ( قُربان = کَرپان )
حَرارَت = هیرَندِگی ( حَرّ = هیر = آتَش ، گَرما )
غَریزی = گَریزه یا گُریزه : گَر یا گُر = آتَش ، مانَندِ
گُر گِرِفتَنِ آتَش ، آگُر = آتَش به کُردی
– ایز = پَسوَندِ نامساز : مَویز( مو – ایز )
غَریزه = آتَشِ دَرون
عَرش : واژه یِ پارسی وَ اَرَبییده یِ : اَرگ ، اَرک ، می تَوان به چِهرِ اَرش اَز آن بَهره بُرد.