در روزگار کنونی بسیاری از دشمنان و بداندیشان این سرزمین اهورایی خواستار آن هستند که اگر بیشتر میان گروهها، قومها و دینهای ایرانزمین جدایی بیفتد، بسیار آسانتر میتوان از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» بهره ببرند و از آن برای «بردهداری نوین» خود، سود برند. بردهداری نوین اینگونه برداشت میشود؛ بهرهبرداری از مردمان دیگر کشورها با کمینه بها، چه در گسترهی منابع انسانی و و چه در گسترهی منابع طبیعی. در روزگار کنونی دشمنان این سرزمین در پی جداییافکنی میان مردمان هستند، جداییای که سرلوحهی سیاستمداران خاورزمینیان(:غربیان) شده است. چرا که آنان جهانی نمیاندیشند و در پی آن هستند که کشور و مردمان خود و بهویژه گروهی برگزیده، نامور به سرمایهداران، کشورها و مردمانی را که از دانش و پیشرفت در فنآوری به هر شوندی(:دلیلی) دور ماندهاند استثمار و استعمارِ کنند و از این رهگذر خود در آسایش(که برای همگان روشن است، این آسایش پابرجا نیست) زندگی کنند. دور از آنکه اهورامزدا، این دانای بزرگ هستیبخش، آرمان خود را در پدید آوردن چنین سامانهای، چیزی دیگر میداند و میشناساند و صد افسوس آنکه مردمان کنونی، از این آرمان بسیار دور ماندهاند و بیتفاوت شدهاند.یکی از برداشتها و پرسمانهایی که بسیاری از ایرانیان در جاهای گوناگون با آن روبهرو شدهاند و هنوز هم با آن درگیر هستند، «کم ارزشی آموزش و پرورش در ایران باستان» و….
آنچه در بالا آمده بخشی از نوشتاری بلند با عنوان «جایگاه ارزشمند آموزش و پرورش و دبیری در ایران باستان» است که در هفتهنامهی امرداد شمارهی 362 چاپ شده است.