امروز دین ایزد و آذرماه ۳۷۵۹ زرتشتی، پنجشنبه 18 آذرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 9 دسامبر ۲۰۲۱ میلاد
۱۸ آذرماه، یاد روز هفتادوهفتمین سالگرد درگذشت میراز حسن رُشدیه، از پیشگامان نهضت فرهنگی و بنیادگذار آموزش نوین ایران است.
میرزاحسن تبریزی نامور به رشدیه، نخستین بنیادگذار مدارس نوین در تبریز و دومین مدرسه در تهران پس از دارالفنون بود که او را پدر فرهنگ نوین ایران نامیدهاند.
میرزا حسن رشدیه از پیشگامان نهضت فرهنگی ایران پس از گذراندن دوره دو ساله تربیت معلم در بیروت، با تلاش فراوان نخستین دبستان ایران را برای اموختن و نوشتن به روش آسان در ایران در سال ۱۲۶۶ خورشیدی بنیاد نهاد. سپس با وجود مخالفتها و مقاومتهایی كه همواره سد راه پیشروان تفكرات جدید است، مدارس دیگری در تبریز و تهران گشود. در سالیان بعد هواداران آموزش نوین در قم، مشهد، باكو، اهواز و اردبیل مدارس دیگری را به نام رشدیه بنیاد گذاشتند.
رشدیه به هنگام پایهگذاری نخستین مدرسه ایران در ایروان گفته بود: «خدمت بزرگ من تاسیس مدرسه در ایران نیست، خدمت ذیقیمت من ایجاد الفبای صوتی است كه راه آموزش را سهل و آسان كرده و نوآموزان بیگناه را از آن كورهراهها و عذابها خلاص كرده و با این اصول است كه كودنترین كودكان در شصت روز نوشتن و خواندن را میآموزند». اقدامات رشدیه با تاكیدی كه وی بر جنبههای عاطفی و اجتماعی آموزش و پرورش و استفاده از روشهای سازندهی تدریس داشت، نظام آموزشی سنتی ایران را دچار تحول كرد.
میرزا حسن رشدیه زاده ۱۳ تیر ۱۲۳۰ تبریز، پس از گذراندن مقدمات در زادگاهش تصميم گرفت برای ادامه تحصيل به نجف برود اما باخواندن مقالهای در روزنامه ثريا که شمار ايرانيان باسواد را از هر هزار نفر ده نفر نوشته بود، از سفر به نجف چشم پوشيد و رهسپار بيروت شد و در دارالمعلمين آنجا به فراگرفتن شيوههای نوين آموزش پرداخت. در سال ۱۲۶۱ با هدف بنیادگذاری مدرسه به شيوه نوين، از مدارس جديد استانبول بازديد کرد و در همانجا الفبای صوتی را برای جايگزينی با روش قديمی آموزش در مدارس جديد ابداع کرد.
در سال ۱۲۶۲ نخستين مدرسه به سبک نو را برای کودکان مسلمان قفقاز بنیاد کرد و درسال ۱۲۶۶ نخستين مدرسه نوين ايران را در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه و بهدنبال آن پنج مدرسه ديگری که در تبريز و مشهد بنیاد کرد، با کارشکنیها و دسيسههای تاريکانديشان پیدرپی بسته شد. رشديه با فروش املاکش و با اجازه علمای نجف، مسجد شيخالاسلام تبريز را به مدرسه تبديل کرد و در کلاسها ميز، نيمکت و تخته سياه گذاشت و به تدريس باروش نوین کوشید. اين مدرسه نيز باهجوم گروهی بیخرد بسته شد و حتا يکی از شاگردان جانش را از دست داد و رشديه نيز زخمی و مجبور به ترک میهن شد. وقتی ميرزاعلیامينالدوله که سياستمداری روشن بين بود به واليگری آذربايجان رسید، رشديه را به تبريز فراخواند و با ايمان به پايمردی و ميهن دوستی او، مدرسه بزرگی در تبريز باز کرد. رشديه در اين مدرسه به ۶۰ دانش آموز کلاه و لباس يکسان پوشاند و به آموزش آنها پرداخت اما با برکناری امين الدوله، دوباره مدرسه رشديه مورد يورش قرار گرفته و به آتش کشيده شد.
رشديه افزون بر فعاليتهای آموزشی و بنا نهادن آموزش نوين در ايران، روزنامههايی بهنام «مکتب» و «طهران» منتشر میکرد. از او ۲۷ جلد اثر بهجا مانده است که از ميان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: بدايهالتعليم، هدايه التعليم، نهايهالتعليم، تحفهالصبيان، صد درس، تنبيهالغافلين، ارشادالطالبين و …
ميرزاحسن رشديه در اواخر عمر برای در امان ماندن از دشمنی مخالفان به قم رفت و سرانجام در 18 آذر ۱۳۲۳ خورشیدی در ۹۳ سالگی در قم دیده از جهان فروبست. در ۹۳ سالگی درگذشت. وی در قبرستان نو قم جایی که میزبان مشاهیر، علما و بزرگان است به خاک سپرده شد.
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود:
«مرا در محلی بهخاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود».
«دین» واژهای پارسی و به چم (:معنی) وجدان، بینش و نگرش درونی است که از سوی اهورامزدا در نهاد هر انسان جای داده شده تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه درست و راست را یافته و در آن گام بردارد.
دین، نام روز بیستوچهارم از هر ماه در گاهشمار زرتشتی است و نگهبانی روز بیستوچهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است. دین نام ایزدی از ایزدان آیین زرتشتی، نگهبان خامه هست. در این روز فرزند به درس و آموزگار سپرند.
ابوریحان بیرونی در پهرست نامهای روزهای ایرانی نام این روز را «دین» و در سغدی هم «دین» و در خوارزمی نیز «دین» یاد کرده است. دین که از واژهی دئنا گرفته شده به چم سروش كه همان وجدان آمده است.
نگرشی درونی که از سوی اهورامزدا در نهاد هر آدمی مىباشد، تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه راست و درست را یافته و در آن گام بردارد.
در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا بارها واژهِ «دئنا» آمده كه هشت بار مىشود. دین در گاتها به چمهای گوناگون کیش، و آیین و سروش و … معنا شده است.
فردوسی پیرامون این ایزد میسراید:
«همه مردمی باید آیین تو /
همه رادی و راستی دین تو»
مسعود سعد پیرامون آن میسراید:
«دینروز ای روی تو آکفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین».