شاید در میان آثار ادبیات داستانی ایران کمتر رُمانی را بتوان سراغ گرفت که آوازه و شهرتش به پای کتاب «دایی جان ناپلئون» برسد و در میان مردم خوانندگان بیشماری پیدا کند. این کتاب آیینهی تمام نمایی از زندگی ایرانیان است که با زبانی طنزآمیز و دلنشین و نثری گیرا و شیرین نوشته شده است. هنوز هم با آنکه بیش از 50 سال از انتشار این کتاب میگذرد از پُرخوانندهترین رُمانهای فارسی است. اکنون خبر درگذشت ایرج پزشکزاد، نویسنده «دایی جان ناپلئون»، خبر نخست فرهنگی امروز خبرگزاریهای ایران شده است. پزشکزاد پس از 94 سال زندگی، دیروز در آمریکا چشم از جهان فرو بست.
در سال 1349 بود که رُمان «دایی جان ناپلئون» منتشر شد. نویسندهی آن حقوقدانی به نام ایرج پزشکزاد بود که در وزارت خارجهی آن زمان، کارمند اداری بود. پیش از آن، نوشتههای پراکنده و کتاب طنزآمیزی به نام «ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید» از پزشکزاد منتشر شده بود و در میان جامعهی کتابخوان ایران، کموبیش شناخته شده بود. هرچند روشنفکران ایرانی او را جدی نمیگرفتند، بدانسبب که در آن زمان کتاب و نوشتهای خریدار داشت که رنگ و روی سیاسی داشته باشد!
اما انتشار «دایی جان ناپلئون» رویدادی نبود که بتوان آن را پشت گوش انداخت و نادیده گرفت. به یکباره کتاب در میان مردم راه باز کرد و همهجا سخن از آن بود. طنز سرشار کتاب و نگاه نویسندهاش به جامعهی ایرانی، شاهکاری آفریده بود که کمتر همانندی داشت. از آن زمان به اینسو، دایی جان ناپلئون لقب همهی کسانی شد که در هر رویدادی کاسهای زیر نیم کاسه میبینند و آن را به دسیسههای پنهانی بیگانگان پیوند میدهند. سخن همیشگی دایی جان ناپلئون، شخصیت اصلی رُمان، چنین بود که: «کار، کارِ انگلیسی هاست!… همان گرگهای حیلهگر… همان انگلیسا… این نقشهی انگلیساست!». او که دچار وهم و خیال وسواسگونه و بیماریزا شده بود و در فکرهای دور و دراز و وهمانگیز خود بهسر میبُرد و در هر رویدادی دست انگلیسیها را در کار میدید. از اینرو پیرامونیانش، پنهانی دایی جان ناپلئون را مسخره میکردند و به رفتار او میخندیدند.
چهرهی دیگر رُمان پزشکزاد، مش قاسم بود که هر چه از او میپرسیدند چهار انگشتش را نشان میداد و میگفت: «دروغ چرا؟ تا قبر آ، آ، آ، آ»! او نماد انسانهای ساده دل و زود باور بود و افزونبر این دایی جان ناپلئون را قهرمان خود میدانست و همراه همیشگی خیالپردازیهای او میشد.
شهرت دایی جان ناپلئون به جایی رسید که کارگردان پُرآوازهی سینمای ایران، ناصر تقوایی، در سال 1355 مجموعهی تلویزیونی از آن ساخت. این مجموعه پُربینندهترین برنامهی تلویزیون آن سالها بود و هنوز هم هواخواهان بسیاری دارد. تا بدان اندازه که کمتر کسی را میتوان یافت که این مجموعه را ندیده باشد.
با اینهمه، روشنفکران و نویسندگان جدی ادبیات معاصر ایران، بهای چندانی به رُمان «دایی جان ناپلئون» ندادند و این اثر را به سبب پردهدریهای زبانی و طنزی که هرگز عمق نمیگیرد و همه چیز در سطح و رویهی داستان میگذرد، درخور ارزش نمیشناختند. آنها باور داشتند که این کتاب، «طنزی سخیف و نازل» است. اینکه داوری آنها دربارهی رُمان پزشکزاد تا چه اندازه درست است؟ سخنی است که باید باریکبینانهتر به آن نگریست.
اکنون خبر درگذشت ایرج پزشکزاد، یاد رُمان «دایی جان ناپلئون» و دیگر آثار او را زنده کرده است. خبرگزاری ایسنا، با انتشار این خبر، نوشتهای از تارنمای انتشارات فرهنگ معاصر (ناشر برخی کتابهای پزشکزاد) را انتشار داده است که در کنار خبر تلخ مرگ پزشکزاد، گویا و خواندنی است. فرهنگ معاصر در یادداشتی کوتاه نوشته است:
«عالیجناب پزشکزاد عزیز
در سوگ شما که تلخترینها در شیرینی کلامتان شربتی میشد تا بیمرثیهخوانی علاج درد کند، شرم داریم که به ماتم بنشینیم؛ که این طریق شما نبود و ما از شما آموختیم که زندگی را ستایش کنیم، رنجها را به استهزا بگیریم و به جای تسلیم ماتم شدن با سلاح شادمانی به جنگ سیاهی برویم. دلتنگی نبودنتان را چون سرو استوار قامتتان بر ادبیات ایرانزمین ارج مینهیم تا جنگلی شود سرشار از شادمانی، عشق به زندگی و فرهنگ این مرز و بوم.
سفر به سلامت؛
سلام ما را به هفتهزارسالگان برسانید.
انتشارات فرهنگ معاصر ناشر رسمی آثار زندهنام ایرج پزشکزاد».
از ایرج پزشکزاد چندین کتاب خواندنی چاپ شده است. او از شیفتگان سعدی بود و کتاب «طنز فاخر سعدی» را دربارهی این سخنور نامدار فرهنگ ایران نوشت.
یاد ایرج پزشکزاد مانا و سبز و روانش شاد