چندی پیش گسترهی کوهستانی اورامانات، یا آنگونه که کُردها میگویند: هورامان، ثبت جهانی شد. از میان همهی ویژگیهایی که اورامان را به این پایگاه رسانده است، یکی هم دشت لالههای واژگون آن در چکاد (:قلهی) «شاهو» است. شاهو گنجی مالامال از گلهای رنگارنگ و خوشبو و گسترهای دلانگیز از زیباترین آفریدههای زیستبوم ایرانِ ماست!
بلندترین چکادی که در استان کرمانشاه میشناسیم، شاهو نام دارد. این کوه، در شمال خاوری شهر کُردنشین پاوه سر به آسمان افراشته است. پاوهایها به زبان کُردی اورامی سخن میگویند و مردمانی مهربان، تلاشگر و خونگرماند. شاهوی آنها نیز پوشش گیاهیای دارد که سبب نازش پاوهایها و سرمایهای برای آن دیار شمرده میشود.
شاهو بخشی از رشتهکوه زاگرس است. کوهیست که دو استان کرمانشاه و کردستان را از هم جدا میسازد. بلندای آن 3000 متر است و نزدیکترین آبادی به آن روستای شمشیر است. رود سیروان در نزدیکی شاهو راه میسپارد؛ همان رودی که اورامانات را دوبخشی میسازد و با گذر از راهی پِرپیچوخم، زمین را سیراب و بالنده میکند. آنچه سبب آبادی و سرسبزی پاوه میشود و از آنجا پهنه ای دلخواه برای گردشگران و زیستبومدوستان میسازد، یکی همین رود جاری سیروان است.
از شهر کرمانشاه تا پاوه، جادهای در نهایت زیبایی، اما کوهستانی و خَموپیچدار را باید سپری کرد. آنگاه میتوان قامت رسای شاهو را دید و نازش مردمان پاوه و روانسر و جوانرود را به این کوه آیینی، دریافت. کُردها به «بسیار بزرگ» شاهو میگویند. شاهو نامی برای پسران نیز هست و برخی از مردان کُرد به این نام خوانده میشوند. این همه بهسبب ارج و حرمتی است که کوه شاهو در نزد مردم آن دیار دارد.
اشاره کردیم که پوشش گیاهی شاهو فراوان است. بهراستی هم دهها گونه گلوگیاه در آنجا یافتنی است؛ مانند: گیاه خوشبوی چنور، بومادران که کُردها به آن بوژانه میگویند، وَرکمَر، بَرزه ڵنگ، آویشن کوهی، پیاز، تره، کنگر، پیچک، قارچ، هالهکوک، گیاهی مانند ریواس به نام گنور و از همه مهمتر لالههای واژگون که در زبان کُردی «هلالهبرم» گفته میشود. برخی از این گیاهان، ویژگیهای دارویی و درمانی دارند.
دشت لالههای واژگون شاهو، در کنار رود خروشان سیروان، از تماشاییهای آنجاست. پارهای از دلپذیری زیستبوم ایران را بیگمان در آنجا باید دید. افسوس که در اینجا نیز مانند همهی دشتهای گلوگیاه ایران، آسیبهای انسانی در کار است و گردشگرانی هستند که لالهها را از ریشه جدا میکنند و خواسته و ناخواسته دست به ویرانی آن میزنند. گفتهاند که شماری از همان گردشگران، با کندن لالهها، آنها را دستهدسته میسازند تا شیشهی خودروی خود را گلآذین بسازند و عکسهای سلفی بگیرند! راستی، آنها میدانند که با این کار ناروا و خودخواهانه چه بلایی بر سر دشتهای لالهای سرزمینشان میآورند و چهگونه آیندگان (فرزندان خود) را از دیدن آن همه زیبایی و جلوهگری محروم میسازند؟ آنها میدانند که لالهی واژگون در فرهنگ ایرانی نماد استواری و پایداری است؟ میدانند که با کندن و ویران ساختن لالهها، گویی پایداری زیستبوم ایران را نابود میکنند؟ خوب است این را هم بدانیم که برای آن که بذر لالههای واژگون به گلدهی برسد، شش سال زمان نیاز است. کندن آنها سبب میشود که گاهی رویش دوبارهی آنها برای همیشه به پایان برسد و هیچگاه به مرحلهی گلدهی نرسند. خوشبختانه خرید و فروش لالههای واژگون ممنوع است و پیگرد قانونی دارد. به هر روی، سالیانی است که جادهای برای دسترسی آسان به دشت لالههای شاهو کشیده شده است تا آن گسترهی کوهستانی کمتر لگدکوب و پایمال گردشگران و روندگان شود.
لالههای واژگون شاهو نیز مانند هرجای دیگر ایران، در روزهای پایانی فروردینماه نمایان میشوند و فرشی از رنگهای سرخ و نارنجی و زرد پهن میکنند. با پایان خردادماه، آنها نیز تا بهاری دیگر روی پنهان میکنند!
*با بهرهجویی از تارنماهای: روزنامهی پیام ما؛ پایگاه خبری سلام پاوه و همشهریآنلاین.