امروز فرخ و پیروز روز خور ایزد سال 3760 زرتشتی، نخستین روز گهنبار چهره میدیوزم گاه، آدینه 10 اردیبهشتماه 1400 خورشیدی، 30 آوریل 2021 میلادی
محمدحسین بیوکزاده «رهی معیری»، از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانهسرایان و تصنیفسرایان نامی، دهم اردیبهشتماه 1288 در تهران چشم گشود. محمدحسن معیری متخلص به «رهی» به عنوان غزلپرداز و ترانهسرای بلندآوازه تاریخ ادبیات معاصر ایران زمین شناخته میشود.
به شوند چیرهدستی او در تلفیق گرایشهای کهن و برداشتهای ویژه خود از دنیای پیرامون، محبوبیت فراوانی کسب کرده است. او با پیروی از نامآورانی چون، سعدی، نظامی، حافظ و … توانایی خویش را در هر سبک و شیوه به اثبات رسانده است و سرودههای ملی میهنیاَش، وی را فردی ملیگرا، میشناساند. در روزگار معاصر رهی معیری، پیوند شعر و موسیقی بوده است. دانستن و شناختن علمی موسیقی همراه با صدای خـوش و سـازنـوازیِ او، امتیازات ویژهی «رهی» به شمار میآید. سرودها و ترانههای او از ماندگارترین آثار موسیقی ایران هستند. گرچه رهی در غزل، شاعری سنتی به شمار میآید اما نوآوریهایش به ویژه در اشعار طنز و ترانهها و تصنیفهای ماندگارش، نشانگر پیوند او به میهن و روزگار خود است. از ترانههای او میتوان «شد خزان»، «شب جدایی»، «کاروان»، «مرغ حق» و «جوانی» را نام برد. تصنیف پرآوازهی «شد خزان گلشن آشنایی»، بدیعزاده آن را در دستگاه همایون اجرا کرد. رهی در قطعات و مثنويهايش، ابتكار و بدعتگذاری را در آفرينش مضمون، آشكار میساخت و شايد ارزش آنها از غزلهايش بيشتر باشد. همچنين تشبيهات نو و تعبيرات تازه در اشعار او فراوان است. گرايش طبع رهی، بيشتر به شعر عاشقانه است. اُنس رهی با گل و انعكاس آن در اشعارش نشان از طبع زيباپسند او دارد. همچنين تنوع و رنگارنگی شعر او حاكی از ذوق لطيف و آفريننده اوست. مجموعه غزلهای او بهنام سايه عمر و تصنيفهایش با نام آزاده، منتشر شده است. در شعرهای فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه»، «شاه پریون»، «گوشهگیر» و «حق گو» استفاده میکرد. در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای بنیادگذار و برجسته آن بهشمار میرفت. رهی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت.
محمدحسن معیری «رهی»، دهم اردیبهشت ماه ۱۲۸۸ در تهران و در خاندانی بزرگ و اهل ادب و هنر چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (سپستر وزارت صنایع) گمارده شد. پس از بازنشستگی در کتابخانهی سلطنتی کار کرد. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. رهی افزون بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. وی در سالهای پایانی زندگی در برنامهی گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد. رهی سفرهایی به خارج از ایران داشت که از آن جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگربار در سال ۱۳۴۵، رفتن به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر وی بود. رهی معیری همسر نگزید و در بیست و چهارم آبان سال ۱۳۴۷ پس از رنجی درازمدت از بیماری سرطان معده زندگانی را در 59 سالگی بدرود گفت و در آرامگاه ظهیرالدوله شمیران آرام گرفت.
یاد ایام – رهی معیری
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شِکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
آغازین روز چهره میدیوزم گاه، نخستین گهنبار سال خجسته باد
گهنبار، آیین و جشنی است که از دیرباز در پهنهی ایران فرهنگی، بهپا داشته میشده، جشنی که نخستین بنپایه و مایهی آن گردهم آمدن، همافزایی، همازوری و شادی است. گهنبار میدیوزم گاه یا میانهی بهار، نخستین چهره از گهنبار است که در میان اردیبهشت (از روز خیر تا دیبمهر ایزد در گاهشمار زرتشتی) و به پاس آفرینش آسمان برگزار میشود. مجمر آتش و چراغ روغنی نماد این چهره در سفرهی گهنبار است.
خور یا هْوَر به چم (:معنی) خورشید، نام یازدهمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی است. آفتابخوانٓ خور، خوانًخور در گاتها به چـم خورشید آمده و اوستا هْوٓر آمده در پارسی خُور و هور یا خورشید مىگویند. هَورَخْشَئِتَو در پهلوى خْوَرَشتٓ در گاتها بدون شئت آمده است.
خراسان نیز از واژههای كهن و سرزمینهای خاوری بوده و به خورآسان مىخواندند به چم بر آینده و بالا رونده همان خورشید را گویند.
«ویس و رامین نو شتهی فخرالدین گرگانی»
بر آمدن گاه خورشید هركس سر آید
خراسان آن بود كز وی خور آید
خراسان پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را زو خور بر آید
خراسان هست معنی خور آبان
كجا زو خور بر آید سوی ایران
«سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش»
روز خور است ای به دو رخ همچو خور
تافت خور از چرخ فلک باده خور
باده خور و نیز مرا باده ده
افسوس احوال زمانه مخور
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
کودک به دبیرستان کن تا دبیر فرزانه بود
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (خور) روز، کودک به استاد ده / که گردد دبیری خردمند و به