جشن آتش جشن شادی جشن نور
گاه آتشبازی و شام سرور
آتش زرتشت و نورایزدی
پرتوی از بارگاه سرمدی
از اهورایی که شادی آفرید
در پناهش مهر و نیکی شد پدید
رمز آتش پاکی و روشنگری
سرخی و گرما و شادی پروری
یادگاری از کهن آیین ما
روزگاران خوش و شیرین ما
آری امشب جشن سور و آتش است
جشن رقص شعلههای سرکش است
هموطن ای یار هم پیمان من
زنده کن این جشن و آیین کهن
خیز و از آتش تو سرخی وام گیر
کام دل از گردش ایام گیر
باید امشب از غم و زردی گذشت
همچو شاخی در بهاران سبز گشت
کم کمک چاووشی شاد بهار
دامن افشان میرسد از کوهسار
چشم تا بر هم زنی عید آمده
روز خوب جشن جمشید آمده
فروهرها میهمانت میشوند
همنشین مهربانت میشوند
ای درخت سرفراز آریا
ای به درد مام میهن آشنا
هر کجای این جهان داری سرا
گوش کن با جان و دل پند مرا
ما همه از یک تبار و ریشهایم
پیروان نیکی اندیشهایم
مهد ایران ریشه و ما شاخهسار
بهر ماندن ریشه باید استوار
ور نه در توفانسرای روزگار
شاخهساران را نمیماند قرار
لیک اگر روزی من و تو ما شویم
جنگلی سبز و گشن میپروریم
مهر میهن در سرشت و جان ما
تا ابد پاینده باد ایران ما
هفدهم اسفند هزار و سیصد و هشتاد و هشت
یک پاسخ
بسیار زيبا و پرمحتوا . آفرين و سپاس از چکامه سرای فرهنگ ايران، بانو ارژنگی