خردمند اگر با غم و بیكس است خرد غمگسار و كس او، بس است
بود مرده هركس كه نادان بود كه بیدانشی مردن جان بود
جهان آن نیرزد بر پرخرد كه دانایی از بهر او غم خورد
چنان زی كه مور از تو نبود به درد نه بر كس نشیند ز تو باد و گرد
همان خواه، بیگانه و خویش را كه خواهی روان و تن خویش را
تو ای دانشی، چند نالی ز چرخ كه ایزد بدی دادت از چرخ برخ
چو از تو بود كژی و بیرهی گناه از چه بر چرخ گردان نهی
ز یزدان شمر نیك و بدها درست كه گردون یكی ناتوان همچو توست
كسی كش روان شد به دانش جوان گرش تن بمیرد، نمیرد روان
كند كاهلی مرد را دل نژند در دانش و روزی آرد به بند
تو را چون نباشد غم كار خویش غم تو ندارد كسی از تو بیش
به از گنج دانش، به گیتی كجاست كرا گنج دانش بود، پادشاست
نه سیر آید از گنج دانش كسی نه كم گردد ار زو ببخشی بسی
دل از دیری كار غمگین مدار تو نیكی طلب كن نه زودی ز كار
بدی گرچه كردن توان با كسی چو نیكی كنی بهتر آید بسی
كسی كو نترسد ز یزدان پاك مر او را ز سوگند و پیمان چه باك
2 پاسخ
دبیر هستم.جهت درک حقایق رفتارهای ایرانیان باستان،هیچ سند زنده ی جز زرتشتیان امروزی ندیدم.به بررسی آثاز بزرگان دینی زرتشتی و کتاب های بی غرضی از نویسندگان میهنی پرداختم و قتی برای همکاران و دانش آموزانم در این مورد حرف می زنم.آرامش را در وجودشان درک می کنم.از اصل مطلب خارج شدم به یاد اسدی توسی و گرامی داشت روان همه ی زرتشتیان یک ماراتن ۴۲کیلومتری را انجام خواهم داد.با سپاس
درودها…جانا سخن از زبان ما می گویید..من هم سر کلاس وقتی از ایران و پیشینه آن میـگوییم غرق در بهت و سکوت می شویم انگار کلید گنج ادبیات و تاریخمان زنگ خورده است و نیاز به زنگاری نو ست..پایدار باشی