تیر انداختن آرش کمانگیر که یادآور پایمردی ایرانیان در حفظ مرزهاست در جشن تیرگان گرامی داشته میشود اما ردپای او در آثار ایرانی کجاست؟ شامگاهان راهجویانی كه میجستند آرش را به روی قلهها پیگیر/ باز گردیدند/ بینشان از پیكر آرش/ با كمان و تركشی بیتیر./آری/ آری، جان خود در تیر كرد آرش/كار صدها صدهزاران تیغه شمشیر كرد آرش…
آرش كمانگیر، سیاوش كسرایی
«آرش» نامی نیست كه به سادگی از جان و روان ایرانیان زدوده شود. او مرزهای ایرانی را حفظ كرد كه صدای سم ضربه اسبان سپاه بیگانه در درازنای تاریخ، خاك آن را لحظه ای به آرامش رها نكرده است.
جست و جوی ردپای آرش در آثار ایرانی شاید جست و جوی هویت ایرانی باشد.
دكتر فریدون جنیدی آرش را نماد ایران و ایرانی میداند و میگوید: «در زبان اوستایی آرش به صورت «ایرخش» ضبط شده كه گونه دیگر «ایرج» فارسی و به معنای ایران و ایرانی است.»
او با اشاره به اینكه در شاهنامه فردوسی اشاره مستقیمی به داستان آرش وجود ندارد میگوید: «آرش نماد ایرانیانی است كه پس از حمله تورانیان برخاستهاند و كشور خود را با كوشش و فداكاری از آنان بازگرفتهاند. این داستان در شاهنامه به منوچهر پسر ایرج بازمیگردد. داستان منوچهر اشاره به تیرههای ایرانی است كه پس از كشته شدن ایرج در كوهستان مانوش گرد هم آمدند و نیرویی را تشكیل دادند كه در برابر تورانیان ایستاد.»
جنیدی درباره كوهستان مانوش میگوید: «از مانوش در متون پس از اسلام خبری نیست اما در كتاب «بندهشن» از این كوهستان یاد شده و جایگاه آن البرز مركزی و كوهستان پیرامون دماوند است كه با مكان تیر انداختن آرش همخوانی دارد.»
جام گرانبهای سیتها كه در نواحی ساحل دریای سیاه یافت شده و نقوش آن بر تقسیم سرزمینهای ایرانی میان 3 فرزند فریدون یعنی ایراج، سلم و تور دلالت میكند. او میگوید:«آنچه فریدون به ایرج میدهد یك كمان است و ایرانیان در كمانبری استاد بوده اند و نژاد مانوش با جنگافزار برتر كمان از فراز كوهستانهای البرز و دماوند، توارنیان را از خاك ایران میرانند. اما تورانیان زمانی به آن سوی مرزها رانده میشوند كه توان ایرانیان به پایان رسیده است و استوره آرش كمانگیر به صورتی كه میشناسیم در همین زمان نمایان میشود كه برای تعیین مرزها جان خود را در تیر میگذارد و آن را پرتاب میكند.»
جنیدی با اشاره به تیر روز از ماه تیر یا سیزدهم تیر كه به جشن تیرگان نامبردار است میگوید: «مشهور است كه آرش در این روز تیر خود را رها میكند و ایزد باد 10 روز آن را با خود می برد و سرانجام در كنار رود جیحون فرود میآید. زرتشتیان در روز تیرگان نخ هفت رنگی را دور دست خود می بندند و آرزوی باران میكنند كه در آیین ایرانی بهترین آرزوهاست. آنها این نخ را تا 23 تیر ماه كه روز ایزد باد است دور دست خود نگه می دارند و در آن روز آن را به دست باد می دهند.»
او می گوید: «تیر وابسته به ستاره تیشتر یا ایزد باران است كه در گذر زمان به «تیر» تبدیل شده است. افسانه تیر با تیراندازی ایرانیان جمع شده و به صورت تیراندازی آرش كمانگیر درآمده است.»
او درباره منابع پس از اسلام كه در آنها به داستان آرش اشاره شده است میگوید: «در تاریخ طبری زمانی كه از تیراندازی بهرام چوبینه یاد میشود، به سه تیراندازی بزرگ ایرانیان اشاره میشود: تیری كه آرش پرتاب كرد، تیری كه رستم به اشكبوس پرتاب كرد و سوم تیر بهرام چوبینه.»
دكتر قدمعلی سرامی اما درباره منابعی که در آنها به آرش اشاره شده است میگوید: «در پایان داستان اسکندر و آغاز دوره اشکانی در شاهنامه فردوسی در دو بیت به نام آرش اشاره میشود اما داستان آرش کمانگیر را دربرندارد.»
اما آنچه ما از داستان آرش میدانیم از کجا آمده است؟ دکتر سرامی می گوید: «در «آثارالباقیه عن القرون الخالیه» ابوریحان بیرونی به داستان آرش اشاره شده است و در «مجمل التواریخ» هم اشاراتی به این داستان وجود دارد که آرش تیری را پرتاب میکند و تمام نیروی خود را همراه آن میکند و آن تیر سه شبانه روز تا بلخ میرود و در مرز بلخ بر تنه درخت گردویی فرو میرود و مرز میان ایران و توران را مشخص می کند.»
او می گوید: «داستان آرش، داستان باززایی جهان و تعیین مرز است که با باززایی پس از قحطی همراه می شود و با پایان خشکسالی زندگی نویی آغاز می شود.»
در میان معاصران سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی و مهرداد اوستا آثاری درباره آرش کمانگیر دارند اما روایت های آنان با یکدیگر متفاوت است. سرامی درباره این تفاوت می گوید: «شاعران یا نویسندگان گاهی امر باستانی را می گیرند و خود را مقید می کنند به اینکه کارشان با اصل برابر باشد. مهرداد اوستا تلاش کرده است کاملا به اصل داستان آرش کمانگیر پایبند باشد اما کسرایی با توجه به گرایشهای چپ خود تلاش کرده است یک استوره خلقی از داستان آرش کمانگیر بسازد. بیضایی که یک نویسنده ملی است داستان آرش کمانگیر را نیز مانند بسیاری دیگر از آثار کهن دستمایه خلق آثار جدید قرار داده و آن را دگرگون کرده است. بنابراین ریشه این تفاوت ها مربوط به سلیقه آفرینندههای بعدی داستان است که دست به باززایی داستانهای کهن میزنند.»
او درباره جدیدترین منبع درباره آرش کمانگیر میگوید: «در کتاب «روان انسانی در حماسههای ایرانی» نوشته آرش اکبری مفاخر که به تازگی در انتشارات ترفند منتشر شده است مقاله مفصلی درباره آرش کمانگیر به چاپ رسیده که در آن به تمامی منابع و مآخذ آرش شناسی اشاره شده است.»
اوستا یا شاهنامه، آثار الباقیه یا مجمل التواریخ، فرقی نمیکند. ردپای آرش را بر بلندای دماوند میتوان جست. بی گمان هنوز رد قدم هایش باقی است.
این نوشتار در شماره 135 امرداد در سال 1385 به چاپ رسیده است.