آیین رونمایی کتاب «سفرنامه تاجیکستان، سمرقند و بخارا به نویسندگی نادره بدیعی در چهلوششمین نشست از نشستهای دنبالهدار رویدادهای فرهنگی و کتابخانهای اکو با همیاری انجمن دوستی ایران و تاجیکستان در سازمان فرهنگی اکو برگزار شد.
علیاشرف مجتهد شبستری نخستین سفیر ایران در تاجیکستان و فرنشین پیشین انجمن دوستی ایران و تاجیکستان در آغاز سخنانش از جایگاه بالای سفیران برای پیوند دوستی بین کشورها سخن گفت: «از شانسی که ما این روزها آوردیم سفیری است که از سوی تاجیکستان برای ما فرستاده شدهاست. دکتر زاهدوف یکی از سرافرازان (:مفاخر) برجسته دانشگاهی، دیپلماتیک و فرهنگی تاجیکستان هستند وی پیشتر فرنشین دانشگاه خنجد و قایممقام وزیر امور خارجه تاجیکستان است.
از روزی که وی به ایران آمدهاست همه کنشهایش برای پیوند دوستی بیشتر ایران و تاجیکستان است. نقش سفیر در این کار بسیار ارزنده است و میتواند حتا گزارشها و رویدادهای ناشایست را به گونهی و در روزی بنویسد و بفرستد تا برآیند سویی بین کشور پدید نیاید.»
شبستری در ادامه سخنانش از شیفتگی تاجیکان به بزرگان ایرانزمین گفت: «به یاد دارم روزهای آغازین کارم دوستانمان از تاجیکستان که هنوز هواپیمایی برای سفر به ایران وجود نداشت با قطار خود را به تهران رسانده بودند و در هتل «استقلال» که جای گرفتند با پای پیاده در پی یافتن تندیس فردوسی شهر را زیرپا گذاشته بودند و سرانجام در میدان فردوسی آن را یافته و دیدار کرده بودند.»
پیوند بین ایران و تاجیکستان اشتراکات نیست بلکه یگانگی است
بدیعی در سفرنامهاش به جدایی کشور تاجیکستان و ایران با یک پنجره آهنین اشاره کرده است شبستری از این جمله بهره گرفته و گفت:: «اگر روزگاری پنجره آهنین بین این دو کشور وجود داشت ولی دلها یکی بود؛ همچنانکه در نوشتههای جمالزاده میخوانید نزدیک به 60 سال پیش نامه یا کتابی از آن سو رسیده و مینویسد ما با اینها خویشاوند هستیم؛ بازگویی که این روزها از سوی رهبری ایران هنگام دیدار با رییسجمهور تاجیکستان بیان کردند.
پیوندی که بین ما و تاجیکستان وجود دارد بهتر است اشتراکات نام نبریم و یگانی بخوانیم زیرا فرهنگ ما با تاجیکستان یگانه است و روزگار بزرگان برجسته چنین باوری را نیز میرسانند برای نمونه کمال خجندی در تبریز ماندگار شد و از این سو هم سیدعلی همدانی به کشمیر هند رفت.
بده بستان فرهنگی از دیرباز وجود داشت ولی در دورهای به انگیزههایی از بین رفت و باید بپذیریم در 70 سال گذشته در روزگار شوروی دگرگونیهایی پدید آمد ولی پس از خودگردانی تاجیکستان دوباره این پیوند پدید آمد و آنچیزی که امروز بسیار نیازمند هستیم شناخت بیشتر یکدیگر است.»
خط سیریلیک را آن خود بدانیم
نخستین سفیر ایران و تاجیکستان باور دارد برای آشنایی این دو کشور با یکدیگر، بهتر است خط سیریلیک را آن خود بدانیم همانگونه که آنان از خط نیاکانی پاسداری میکنند. بیگمان در تاجیکستان با وجود مسایل بسیار بالای مالی و دیگر سختیها برگرداندن زبان فارسی به این سادگیها نباشد ولی کارهای بسیاری حتا در مکتبها صورت گرفتهاست.
مجتهدی از شیفتگی نادره بدیعی به تاجیکستان گفت: « این نکته چشمگیر است هنگامی که بانو بدیعی حتا در چین هم بوده شیفتگی خود را به سمرقند و بخارا و دلنگرانیش نسبت به زبان و فرهنگ ایرانی را آشکار کردهاست. بدیعی 27 سال پیش که در پکن میزیست شیفتگیش به بخارا را در سرودهی بسیار زیبا «دل به بخارا» نشان دادهاست:
مرا به مدرسهای در بخارا ببرید
مرا با شعر سمرقند تنها بگذارید
رهایم کنید
تا به گردن گوهر آذین بدخشان بیاویزم
و بر پرنیان آمو
راهپوی بستر تاریخ گردم
از سیحون تا کارون
مرکزیتی که مرا به سوی خود میکشد…»
بخش ارزشمند شناسهی ملی ما زبان فارسی است
شبستری سخنانی از بزرگان درباره ارزش زبان گفت: «زنده یاد محمدجان شکوری بخارایی، ادیب و نویسنده بزرگ تاجیکستان میگوید زبان نشانهی اساسی هستی ملت است و هایدگر نیز میگوید زبان خانهی هستی است. احمدشاه مسعود یکی از سرداران افغانستان میگوید ما برای بقای زبان فارسی میجنگیم.
بخش ارزشمند شناسه (:هویت) ملی ما زبان فارسی است که با وجود خشونتها، زبان فارسی را پاسداری کردهایم و چهره آن در هویت ایرانی پایدارتر شده است.
زبان فارسی ویژه یک تبار در ایران نیست زبانی بودهاست که مردمان ایران زمین بهعنوان یک ابزار برای پیوند همگان و یک درفش ملی بهره میبردهاند.
زبان فارسی پیش از اسلام رگههایش پاسداری شده و در روزگار اسلامی نیز ادامه یافتهاست بههمینروی زبان ابزاری است که ما را دستکم به هزار و پانصد سال پیش پیوند میدهد.
در سده سوم مهی با روی کار آمدن طاهریان، صفاریان و سامانیان و گزینش حکومت ملی، زبان پارسی به عنوان زبان ملی پایهگذاری شد و در سده چهارم با چکامههای رودکی و فردوسی جایگاه آن استوار شد.
زبان و ادبیات فارسی نشاندهنده چیستی و شناسه ما، همواره انگیزه یکپارچگی ما بوده است و سدهها بار فرهنگی و ملی این سرزمین را به دوش کشیدهاست.
زبان فارسی به مانند نخ تسبیح انگیزهای برای پیوند کیشها (:مذاهب) و تبارهای گوناگون بودهاست. بسیاری باور دارند بیشتر شاهنامههای تودگانه (:عامیانه) در کشور ما زبان کردی است ولی اگر به سیاهه ادبا و چکامهسرایان نیک بنگریم؛ درمییابیم شمار بالایی از آنها نیز از سرزمین آدربایجان بودهاند.
نباید از احتمال تعارضاتی که بین زبان ملی با زبان بومی وجود دارد، ناآگاه باشیم و همچنانکه زبان مادری کشور بسیار مورد توجه این سرزمین است، مورد سواستفاده بسیاری در خارج از کشور قرار گرفته و بیگمان چالشهای بسیاری پدید آوردهاست. شوربختانه دشمنان نیز متوجه ارزش زبان فارسی شدهاند و بههمینروی چالشهای نافرجامی برای پایین آوردن جایگاه زبان فارسی انجام میدهند.»
رسانههای ملی و مطبوعات بایستی درپاسداری زبان ملی کوشاتر باشند
وی در بخش دیگری نکاتی را برای پاسداری بهتر از زبان فارسی به رسانههای ملی یادآور شد: «نکته دیگری که بایستی با شوربختی بگویم این است که در چند دهه اخیر برخی پابستگی (:تقید) در به کارگیری درست واژگان ندارند که انگیزهای برای سستی زبان فارسی را فراهم میکنند.
کسانی که برای ویرانی یا وارون آن پایداری و پاسداری این میراث فرهنگی تاثیرگذار هستند رسانه ملی و مطبوعات است که باید از بهکار بردن واژههایی که آسیب میرساند، دوری کنند.»
نزدیک به دویست کرسی زبان فارسی در خارج از کشور!
شبستری از آسیبهایی که به کرسیهای زبان فارسی در خارج از کشور وارد شده گفت: «آموزش زبان فارسی در خارج از کشور مساله بسیار مهمی است که بایستی مورد توجه بالایی قرار گیرد. میدانیم پس از انقلاب به انگیزه جنگ و تحریمها ما دیگر نتوانستیم به کرسیهای خارج از کشور رسیدگی درستی داشته باشیم.
خوشبختانه با تصویب سند راهبردی آموزشی و زبان فارسی در جهان و همچنین گشایش بنیاد سعدی وضع کرسیها در خارج از کشور رو به بهبود است اما بد نیست اشاره کنم نزدیک به دویست کرسی زبان فارسی در دانشگاههای گوناگون جهان داریم که گمان نمیکنم وزارت علوم به بیش از 50تای آن توان رسیدگی داشته باشد.
شوربختانه پس از آنکه استادی کنار میرود استاد دیگری جایگزین نمیشود و بههمینروی کرسیها بسته میشود.
پیشتر زبان فارسی پشتوانه استواری در آسیای میانه داشت و با وجود آسیبهای بسیاری که دید، کتابها سوزانده شد و بسیاری به انگیزه داشتن خط نیاکانی به سیبری رانده شدند (:تبعید شدند) اما مردمان این سرزمین به ویژه در تاجیکستان، سمرقند و بخارا رستمانه جنگیدند و با چنگ و دندان فرهنگ و زبان خود را پاسداری کردند مانند لایق شیرعی و صدرالدین عینی و….»
خردمندان و خردورزان پیشگام اندیشه و رواج بینشهای خردمندانه
نخستین سفیر ایران در تاجیکستان درباره حکیم بودن شاعران و خردمندان ایرانی در گذشته اشاره کرد و گفت: «بانو بدیعی در نوشتههایش نشان میدهد به سرزمین و تاریخ ایرانزمین آگاهی کامل دارد و در مقالهای به نام «شعر ایران شعر حکمت و آگاهی» نشان میدهد بسیاری از شاعران ایرانی حکیم، اندیشمند و خردمندان جهانی شناخته میشوند و نتیجه میگیرد از ژرفای سرودهها میتوان به نگرش شاعران ایرانزمین بر پراکندن تخم سخن، خرد و گسترش دانش، اندیشه، فلسفه و حکمت در سراسر ایران بزرگ تاریخی آگاه شد و دریافت چهسان این خردورزان خود پیشگام اندیشه و رواج بینشهای خردمندانه فرزانشی در میان ملت ایران بودهاند.
یکی از دلایلی که آن روزگاران فرهنگ ایران برترین فرهنگ بوده و حتا دیگر سرزمینها در پرتو فرهنگ ایرانی میزیستهاند همه خودآگاهی و خردآگاهی و پایبندی اندیشمندان ایرانی در بهبار آوردن سطح آگاهی و شعور ملی و آشنا بودن مردمان با خردمندی، حکمت، اندیشه و فرزانش و آنهم در کالبد شعر بودهاست.»
رودکی شهریار شعر میتواند ترمیمبخش جراحتهای جهان امروزی باشد
وی در بخش پایانی یادی از سخنان بانکیمون سال 1387 در بزرگداشت 1150مین سال رودکی در سازمان ملل کرد وگفت: «بانکیمون گفت رودکی با سادگی و شکوه کلام خویش پیشگام سنت بزرگ در بنیادگذاری ادبیات سنتی و کلاسیک فارسی و پیامآور خیر و عدالت است. رودگی در جهان امروز هم بایستی الهامبخش کوششهای جهانی برای مبارزه با اختلافات و پیشگیری از اختلافات مردمی و فرهنگی باشد. رودکی شعر خود را از جهان مجازی به جهان معاصر آورد و فلسفه نوین را به جامعه شناساند. به راستی که رودکی شهریار شعر میتواند ترمیمبخش جراحتهای جهان امروزی باشد.»
مجتهدی شبستری در پایان سخنانش برای بانو بدیعی دیرزیوی (:طول عمر)، تندرستی و روانی قلمش را آروز کرد.
2 پاسخ
بسیار سُخنان درست،ایدون باد،به امید پاسداری هر چه بیشتر از زبان شیرین و چکامه ای پارسی