با درود به فروهر پاک پیامبر آریایی اشوزرتشت اسپنتمان و دیگر موبدان و مردمان خردمندی که توانستند پشت در پشت کتاب و آیینهای این کیش اهورایی را در دشوارترین شرایط تاریخ جهانی، این چنین پاک و دستنخورده نگاهبانی کنند و به فرزندان و مردمان امروز برسانند و از شاخه شاخه شدن این کیش اهورایی جلوگیری کنند.
پیامبر ما زرتشتیان؛ اشوزرتشت نزدیک به ۴۰۰۰ هزار سال پیش پیامهایی به جهانیان داد که بیاندازه و بسیار علمی و انسان ساز بود. از اینرو، نه تنها آنتیتزهای گوناگون نتوانست این «تز» را شکست دهد بلکه این اندیشه توانست بر روی بسیاری از اندیشههای انسان ساز تاثیر ژرف بگذارد.
مایهی سربلندی و سرافرازی ما ایرانیان است که چگونه این پیامبر بزرگ در آن روزگار بسیار توانست این همه حقیقتهای انکارناپذیر و راستین دست یابد با اینکه ما در سدهای زندگی میکنیم تا این اندازه علم و دانش پیشرفت کرده است و در روزگار نانوتکنولوژی هستیم، این اندیشهها با دانشهای تازه است. این اندیشهها با دانشهای روز در گسترهی دین تازه، نو دست نخورده و به روز است که هر انسان اندیشمندی را به شگفتی وا میدارد از این رو اوستاشناسان او را «بنیانگذار حکمت نخستین» و دانشمندان او را «آموزگار اخلاق مدرن» مینامند.
امروزه ما پژوهشگران میتوانیم با سربلندی و بر پایهی واپسین دانشهای روز بگوییم که اندیشهی اشوزرتشت ویژهی یک قوم، فرقه و نژاد نیست و اندیشهای است که توانایی جهانی شدن دارد و همهی جهانیان از هر مذهب و عقیده میتوانند اندیشههای انسانسازی کنند و با نگه داشتن مرام خود زرتشتی زندگی کنند.
هنوز هم انسان سدهی 21 میلادی پس از گذشت بیش از یک و نیم میلیون سال که از پیدایش انسان بر روی زمین میگذرد، میبیند که پیروان هر مکتب، مذهب، فرقه، قوم و نژاد که بیش از هزار سال است این چهار واژهی راست، دروغ، نیک و بد را از دید خود بازگو و تبلیغ میکنند. این ناهمسوییها، سبب این همه اختلاف عقیده و در بسیاری از جاها سبب رخوردهایی فیزیکی و جنگهایی خانمانسوز میشوند.
همانگونه که میدانید همه مردم جهان با چهار واژه بنیادین بر چالش هستند و نمیتوانند دریابند که به راستی چه اندیشههایی در جهان «راست» است و کدام و گفتار و کرداری «نیک و ارزشمند» است و کدام یک «بد و ضد ارزش»؟
اینک اندیشههای اشوزرتشت که انجمن مغان زمانه به 9 پایهی (اصل) دین زرتشتی چکیده کرده است و چکیدهوار در نگارهی فروهر این نماد ایرانی با درونمایه والا کشیده شده است بر پایهی معیارهای دقیق علمی پژوهش می کنیم تا ببینیم چه اندازه این اندیشهها توانسته است که راست و دروغ و نیک و بد را از یکدیگر به گونهای علمی جدا کرده و نیکترینها را به جهانیان پیشنهاد کند.
1- باور اهورامزدا (توحید)
خدای یکتا و بیهمتا (توحید) که هستی بخش (اهورا)، ابردانا (مزدا) است که همه چیز را نیازمند به یکدیگر آفریده است. انسان را که آفریده به نیروی ادراک یا «بئو» داده است که بتواند به قانون طبیعت پی ببرد و با آزادی بر پایهی خرد دانا و پویا راست را از دروغ و بر پایه دین یا وجدان هوشیار و بیدار، نیک را از بد جدا کرده و نیکترینها را برگزیند. باید بدانیم که «انگره من» تنها در منش یا «من» انسان است و به هیچ روی نمود بیرونی ندارد.
2- باور به پیامبری اشوزرتشت (نبوت)
آن چنان که در بندهایی چند از گاتها دیده میشود، اشوزرتشت پس از هم پرسگی با اهورامزدا به حقیقتهای بیمانندی پِی برده است که جز اینکه ایشان پیامبر بودهاند، نمیتوانستند به وسیلهی دیگری به این همه حقیقت ها پِی ببرند. این چهار واژهی کلیدی راست نیک و دروغ و نیک و بد را این چنین خردمندانه از یکدیگر جدا کرده و بسیار استادانه ما انسانها را به «اشویی» یعنی بهرهگیری از راستی در راستای برپاکردن نیکی فراخواند. دانش امروز نیز به راست بودن این اندیشهها در استاندارد کردن اصول اخلاق و آن هم اخلاق انسانی که در پی نهادینه کردن انسانیت و اخلاق نیکو در جهان است و باور دارد از این روست که نمیتوان اصلی به اصول اخلاقی او افزود.
3- باور به جهان مینوی (معاد)
اشوزرتشت کهنترین انسانی است که پِی برد، جهان از دو بخش گیتی و مینو ساخته شده است. گیتی که «کمی» است و بخش پیدا، ماده، فیزیک، محسوس و ملموس هستی را شامل میشود. بخش مینو که بخش ناپیدا غیرماده، محسوس ولی ناملموس، متافیزیک ( نه به معنی فراتر از فیزیک که به معنای جدایی از فیزیک) جهان هستی را در بر میگیرد که سنجشی «کیفی» دارد.
انسان نیز از دو بخش «تن» که گیتوی است و روان که مینوی است، پدید آمده است. انسان باید به گونهای در تراز خرد دانا و وجدان بیدار زندگی کند که هم گیتی را داشته باشد و هم مینو را و نه اینکه تنها به مینو توجه کند و گیتی را به فراموشی بسپارد و یا وارون آن.
4- باور به حاکم بودن قانون «اشا» و دو گوهر همزاد؛
اهورامزدا که دادگرترین است، بر پایه قانونی که جهان شمول و همواره یکسان است، همهی ذرههای هستی را به یکدیگر میچسباند، به گونهای که هیچ ذرهای را یارای بیرون رفتن از این قانون همیشگی نیست. عارفان این واژه را به واژهی «عشق» دگرگون کردند که بر پایه دو گوهر همزاد که یکی را «سپنتهمینو» و دیگری را «انگرهمینو» نامیده شده است، بهکار میبرند، به گونهای که از «کنش و واکنش»، «جاذبه و دافعه»، «فعل و انفعال» این دو گوهر همزاد؛ حرکت رویش، زایش و پویش (تکامل) پدید میآید و از این رو است که رخدادهای جهان را میتوان پیشبینی کرد.
5- باور به برابری حقوق انسانها از هر جنس، رنگ، نژاد و عقیده
اشوزرتشت این اصل که چون خداوند، انسان را آفرید، به او حقوق و حقوقی سرشتی و خدادادی بخشید تا هر کس بتواند با آزادی کامل بیاندیشد، را یافت. انسان در هنگام سخن گفتن و رفتار کردن و اندازهای آزادی داشته باشد که به آزادی دیگران زیان نرساند و دست کم برای گزینش جای زندگانی، برگزیدن پیشه، گزینش همسر به عقیده، آزادی کامل داشته، از حقوق شهروندی بیبهره نشود.
6- باور به هفت پایهی عرفان زرتشتی
انسان بهشوند برخورداری از دو توانمندی «خرد» و «وجدان» بتواند با خودشناسی و طبیعت شناسی به خداشناسی رسیده، با گذرانیدن شش پایهای که امشاسپندان نامیده میشود؛ 1- هومن (نیکمنشی) 2-اردیبهشت (بهترین راستی) 3- شهریور (شهریاری بر خویش و چیرگی بر نفس) 4- سپندارمزد (مهر و فروتنی) 5- خورداد (دانشاندوزی تا مرز رسایی) 6- امرداد (جاودانگی و بی مرگی» به فرزانگی و فرهیختگی برسد و به گام هفتم سپنته منی»، رسیده و بتواند خداگونه به جایی برسد که به گفته فرزانگان، اندیشمندان و عارفان «بجز خدا نبیند».
7- باور به داد و دهش
«دادودهش» بخششی است که با داد همراه باشد و گدا پروری نکند. به گونهای «اشوداد» اموال منقول و وقف اموال غیرمنقول در راه ساختن و پرداختن که کارهای مردمی (:امورعامالمنفعه) که آرمانش پیشرفت و آبادانی جهان و گستراندن راستیها و نیکیها در میان جهانیان باشد.
8- باور به سپند بودن چهار آخشیج آب و خاک و آتش
خویش کاری انسان در پاک نگاهداشتن زیستبوم (:محیط زیست)، که کمتر از ۵۰ سال نیست که جهانیان به سپند بودن این چهار آخشیج و بایستگی پاک نگاه داشتن آنها پی بردهاند و سازمان ملل با بنیاد نهادن سازمانهای حقوقی و بهداشتی زیستبوم در جهان تلاش میکند که با گذاردن قانون و به زور مدنیت و فشار و جریمه، پاک نگهداشتن این چهار آخشیج را در جامعه، اجباری کند و با بهرهگیری از انرژی پاک، از آلودگی بیشتر آن جلوگیری کند.
9- باور به فَرَشکَرد
براین باور که به هیچروی و بهانهای «هدف وسیله را توجیه نمیکند» و فرشکرد یا تازه و نو کردن جهان باید به روشی باشد که اندیشهی نیک، گفتار و کردار نیک در جهان همراه باشد. این باور برآن است که به انسانها بیاموزد که چگونه «فروغ را بر پایهی اصول به روش مثبت و سازنده بهروز رسانی کرد». نور را به نبرد با تاریکی برد و با بردن دانش، جهل و نادانی را از جهان ریشهکن کرد و با درآمدزایی و بازرسی (:کنترل) بهینهی آن، ناداری و فقر و نابرابری را از جهان برانداخت.
بر این پایه است که اگر بدون جزماندیشی و تعصب آموزشهای اشوزرتشت را بر پایهی واپسین اصول علمی به چالش بکشیم، پِی میبریم که در گسترهی دانش دین که کارش «وجدانپروری از راه خردورزی» است و بزرگترین آرمان آن، پدید آوردن فضای یکتایی در میان جهانیان و انسانسازی است این یک اندیشه جهانی است که به هی قوم، نژاد و فرقهی ویژهای وابسته و پیوسته نیست. بهاندازهای کشف راستیها در پیریزی انسانیت و اخلاق نیکو در اندیشهی اشوزرتشت به گونهای علمی، کارشناسی و بهروز است که هیچ اصل دیگری را نمیتوان به دامنهی آن افزود.
آموزشهای اشوزرتشت چنان از «ایدئولوژی محوری» و انسان محوری» بهدور و «انسانیت محور» است که جهانیان میتوانند به عنوان یک اندیشهی «فرامدرنیسم» از آن بهرهمند شوند و هر کس از هر جنس، نژاد و عقیده که باشد میتواند با داشتن مرام، آیین و دین خود به این باورها نیز باور من باشد و در زندگانی به کار بندد. انسان با این روش به فرزانهترین فرهیختهترین جای گاه انسانی که اشوزرتشت آن را «سپنته منی» و دیگر باور آن را «انسان کامل» می نماید مینامند، دست می یابد. از این رو است که گفته شده، «زرتشتی، به بودن است و ادعا» و اگر هر کس، به این این اصول پایبند باشد و آنها را به کار بندد، زرتشتی است و هر زرتشتیزاده که به این اصول علمی و انسان ساز پایبند نباشد و آن را به کار نبندد هرچند به نما و به ظاهر زرتشتی است زرتشتی راستین شناخته نمیشود.
* فرنشین انجمن موبدان تهران
یک پاسخ
با سپاس فراوان از جناب اقای موبد دکتر خورشیدیان استاد فرهیخته و عزیزم و همچنین درود بیکرااان بر روان پاک و مطهر اشوزرتشت اسپتمان که اگر ذره ای انسانیت در وجودم هست مدیون این پیام اور راستین اهورایی هستم.در راستای سخنان ارزشمندتان باید عرض کنم همان گونه که شما فرمودید این دین پر افتخار و ارزشمندمان ایدئولوژی محور است و همین ایدئولوژی محور بودن ان باعث این همه زیبایی شده از پیروان راستین و نازنین و شریف این دین بهی بگیرید که در هر کجا این کره خاکی هستند جز خوشنامی و افتخار و شرافت چیزی نیافریدند تا زنده نگاه داشتن فرهنگ غنیی کشوری که اگر زرتشتیان نبودند شوربختانه به جرات میتوان گفت که چیزی تا بحال از ان باقی نمیماند. کدام دین و ائین در جهان اینگونه عمل کرداند؟ کدام دینی در جهان پیروانش اینگونه عمل کرده؟ سرتاسر این دین اهورایی و خدایی افتخار محض است دینی که انسانیت و شرف را به تنهایییی زنده نگاه داشته که با عمل کردن به اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک اشوزرتشت عزیزمان دنیا گلستان خواهد شد و از فقر فلاک و بدبختی و جنگ و خونریزی و ظلم به دور. طول و تفصیل و جزئیات هم نمیخواهد تماااام.