دستهای کوچک و بیگناهش را دراز میکند و با پافشاری از رهگذران پول و خوراکی میخواهد. گاه پاکت فال یا بستهای آدامس همراهش است و از دیگران میخواهد از او خرید کنند. با دستمالی شیشهی خودروهایی را که در راهبندان ایستادهاند پاک میکند و آرزو دارد در ازای کاری که کرده است پولی کف دستش گذاشته شود. گاهی دور از چشمان ما، در کارگاههای تولیدی بهسختی سرگرم کار میشود و بهرهی بسیار ناچیزی از کار خود میبرد. او «کودک کار» است و خودش هم نمیداند چرا باید بهجای مدرسهرفتن و بازی با همسالان، کار کند و رنج روزگار را بر دوش بکِشد.
پاییز با مهرش از راه رسیده است. فصل آغاز مدرسه و شور و شادمانیهای کودکانه. در خیابانهای تهران راه میروم. از چهارراهها میگذرم، پشت چراغ قرمزها میایستم و در شتاب و هیاهوی بیدرنگ شهر چشمم دنبال کودکانیست که از قافلهی کودکی جاماندهاند و بیگذر عمر همچون بزرگسالان بار زندگی را بردوش میکشند.
آیا به مدرسه میروند؟ اگر میروند چه زمانی به درس و مشقشان میرسند؟ کسی به وضعیت آموزششان رسیدگی میکند؟ اصلا به آیندهای روشن چشم دارند؟
کاش شهر از قهقههی کودکانهشان پر بود و از رنجهایشان خالی.
به سراغشان رفتم.
چند سالته؟ مدرسه میری؟ چرا کار میکنی؟ دوست داری چکاره بشی؟
مرتضی: 11 سالمه. مدرسه نمیرم، مدرسه رو دوست ندارم. اما سواد دارم. پدرم بیماره، کار نمیکنه.
سارا: از همین اول بگم دوست دارم نقاش معروفی بشم یا معلم نقاشی. مدرسه میرم بعدش میآم کار میکنم. نوشتافزار خارجی و قشنگ دوست دارم اما نمیتونم داشته باشم. 11 سالمه. من و برادرم هر دو کار میکنیم تا خرج مامان و خواهر و برادرای کوچیکترمون رو بدیم.
حسام: برای کمک به خانوادهم کار میکنم، پایین شهر زندگی میکنیم. مدرسه میرم با کیف و کفش پارسال، فوتبال هم بازی میکنم. گاهی از خستگی به درسام نمیرسم ولی درسم بد نیست. 14 سالمه و آیفون 14 دلم میخواد (با خندهی دلچسب کودکانه) …
برپایهی تعریفی جامعهشناختی، به کودکانی «کودکِ کار» گفته میشود که درگیر کارهای اقتصادی و درآمدزایی هستند و بهناگزیر از آموزش و درسآموزی بازمیمانند. کودک کار از بهرهمندیهای اجتماعی برای بالندگی و رشد خود برخوردار نیست و نیرو و توان اندک او برای بهرهکشی صاحبان کار هزینه میشود. این رده از کودکان، از خانوادههای تنگدست و دارای نابهنجاریهای اجتماعی هستند که بهسبب دشواریهای مالی ناگزیر به کارهای توانفرسایی میشوند که به روان و تَن آنها آسیبهای بسیار میزند. کودکان کار با مفهومهایی چون امنیت خانوادگی، آسایش، درسخواندن و بازی با کودکان همسال، بیگانهاند.
آنچه در بالا آمده است گزارشیست با عنوان «کودکان بیمهر، کودکان بیلبخند»، از نگار جمشیدنژاد که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این گزارش را در رویهی دوم (رویداد) شمارهی 475 امرداد بخوانید.
«امرداد» شمارهی 475 از دوشنبه، 10 مهرماه، 1402 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان خواهد بود.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
فروش اینترنتی فایل پیدیاف شمارهی 475 هفتهنامه امرداد
فروش اینترنتی نسخهی چاپی شمارهی 475 امرداد
اشتراک ایمیلی هفتهنامهی امرداد