لوگو امرداد
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری موزه‌ی ملی برگزار کرد:

کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت

نشست تخصصی «کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت»؛ در پرتو اسناد و مدارک باستان‌شناسی، از سوی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری موزه‌ی ملی،  پسین یکشنبه 7 آبان‌ماه 1402 خورشیدی، با  سخنرانی دکتر ژاله آموزگار، دکتر حکمت‌اله ملا صالحی، دکتر شاهرخ رزمجو، دکتر کامیار عبدی، دکتر مهرداد ملک‌زاده،  دکتر علی موسوی و دکتر احمدرضا قائم‌مقامی در تالار همایش‌های موزه‌ی ملی ایران برگزار شد.

دکتر جبرئیل نوکنده فرنشین(:رییس) موزه‌ی ملی ایران در آغاز نشست با خوش‌آمدگویی و اشاره به اینکه موزه‌ی ملی، خانه‌ی فرهنگ و تمدنی بزرگ و کهن به نام ایران است که سال‌های سال آثارش مورد پژوهش و استناد پژوهشگران داخلی و خارجی‌ای بوده است که گوش جان به روایت‌های صادقانه‌ی این آثار سپرده‌اند و آن‌ها را برای ما بازگو کرده‌اند، گفت: این پژوهشگران، همچنین بزرگ‌زنان و بزرگ‌مردان اندیشمندی از این سرزمین را به ما معرفی کردند که هر کدام در برهه‌ای از تاریخ شکوفایی آفریدند، چنان‌که آوازه‌ی برخی از این چهره‌ها در سراسر جهان به‌گونه‌ای فراگیر شده که به اعتراف بسیاری از صاحب‌نامان خارجی منشا تفکر و حتا تغییر نگرش آن‌ها شده‌اند.

وی افزود: به دلیل غنای فرهنگی  شاید گزافه نباشد اگر بگوییم هر روز می‌تواند روز پرداختن به یکی از چهره‌های تاریخ کهن و حتی چهره‌های معاصر کشورمان باشد. امروز 7 آبان، بهانه‌ای زیبا برای پرداختن به شخصیت کورش بزرگ است. دور هم گرد آمده‌ایم تا از او مستند و پژوهشگرانه سخن بگوییم. در این نشست کارشناسان و پژوهشگرانی سخنرانی می‌کنند که هر یک سال‌های بسیاری از زندگی خود را درباره‌ی دوران طلایی تاریخ کهن ایران، یعنی دوران هخامنشی و کورش بزرگ پژوهش کرده‌اند.

نوکنده در پایان گفت: آگاهی‌های بسیاری درباره‌ی شخصیت کورش بزرگ در دسترس است. برای نمونه در کتاب «شاه جهان؛ زندگانی کورش بزرگ» نوشته‌ی مت واترز، که به تازگی از سوی دکتر کامران عبدی ترجمه شده است، تصویری از فرمانروایی باهوش، نوع‌دوست، دادگستر و کارآمد از کورش را می‌بینیم. امروز پژوهشگران و کارشناسان قرار است با روایت همین منابع درباره‌ی این شخصیت تاریخی سخن بگویند.

همچنین مصطفی ده‌پهلوان، رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در نشست «کوروش هخامنشی؛ از افسانه تا واقعیت»، گفت: ایرانِ فرهنگی محدود به حدود سرزمین کنونی ایران نیست و پژوهشگاه میراث ‌فرهنگی و گردشگری می‌کوشد فرصت بهتری برای پرداختن به حوزه‌های فرهنگی و تمدنی فراهم آورد. همچنین، بر آن است برپایه‌ی ماموریت و رسالت خود منطبق بر اهداف و برنامه‌ها، سلسله نشست‌های تخصصی برای پرداختن به امور تاریخی و فرهنگی کشور برگزار کند. نشست «کوروش هخامنشی؛ از افسانه تا واقعیت» هم در راستای این رویکرد تازه برگزار شده است.

رییس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری در ادامه با استناد به مدارک و اسناد تاریخی و پژوهش‌های باستان‌شناسی، گفت: هفتم آبان‌ماه، به گواه اسناد تاریخی سال‌روز ورود کوروش، نخستین شهریار هخامنشی بدون هرگونه جنگ و خونریزی به بابل است. کورش خدای یکتا را پرستش می‌کرد، به باورهای دینی ساکنان بابل احترام گذاشت و به‌ویژه یکتاپرستانی را که بر دین و سنت پیامیر اولوالعزم، موسی کلیم‌الله (ع) بودند، رهایی بخشید.

ده‌پهلوان افزود: اینان سال‌ها بود در چنگال ستم شاهان خونریز آشور به اسارت و بردگی رفته بودند، چه خوش‌تر از این که اجازه یافتند به بیت‌الحم برگردند و در بیت‌المقدس خدای سبحان را آزادنه پرستش کنند؟ نقوش برجسته کاخ‌های نینوا را بنگرید تا ببینید پهنه ظلم، ستم، غارت و تاراج شاهان آشور تا به کجا بود.

رییس پژوهشگاه میراث ‌فرهنگی و گردشگری ادامه داد: به سبب وارد نشدن صاحب‌نظران و متخصصان باستان‌شناس، مورخ، زبان‌شناس و دیگر اندیشمندان حوزه علوم‌انسانی به این موضوع و پرهیز نهادهای مسوول از پذیرش مسوولیت خود، افراد ناآگاه و بی‌اطلاع فرصت یافتند تا با پرده‌دری، دروغ‌گویی و باطل‌گویی موضوع را به گونه‌ای دیگر معرفی کنند.

ده‌پهلوان در پایان گفت: تنها بایسته است سخنان استادان محترم و دارای آگاهی و دانش را شنوا باشید تا متوجه موضوع شوید. بر اثر نبود همین آگاهی‌های تاریخی است که برای کوروش وصیت‌نامه‌ها نوشتند و از زبان او سخن‌ها گفته‌اند. از این‌گونه دروغ‌ها زیاد گفته‌اند و به خورد جامعه داده‌اند.

متن سخنرانی کارشناسان این نشست در پست‌های آینده به آگاهی خوانندگان خواهد رسید.

ژاله آموزگار در نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت: کوروش بزرگ، نماد و هویت تاریخی ماست

شاهرخ رزمجو در نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت: کوروش بزرگ، تاریخ را دگرگون کرد

کامیار عبدی در نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت: برای شناخت کوروش باید همه‌ی سندهای تاریخی را بررسی کرد

علی موسوی در نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت: باغ پاسارگاد کهن‌ترین و الگوی باغ‌های ایرانی است

حکمت‌الله ملاصالحی در نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت: کورش، سرآغاز حرکت تاریخی ایرانیان است

 

0 17

تالار همایش موزه ملی ایران

2 46

3 46

4 42

دکتر نوروز رجبی، مجری همایش

5 42

56 6

دکتر جبرئیل نوکنده فرنشین(:رییس) موزه‌ی ملی ایران

7 41

8 36

دکتر مصطفی دِه‌پهلوان، فرنشین پژوهشگاه میراث فرهنگی

9 32

10 34

نمایش بخشی از فیلم سرزمین پدری ساخته امامی

11 34

12 34

دکتر ژاله آموزگار

13 30

14 29

15 30

دبیران پنل بخش نخست: دکتر دِه‌پهلوان و دکتر ملک‌زاده

16 28

17 23

دکتر شاهرخ رزمجو

18 22

دیوار بابل در تپه جمجمه جنوب شهر بابل جاییکه لوح کورش بزرگ یافته شد

47 5

 گِل‌نبشته‌های (نامه های اداری) دوران هخامنشیان

44 8

پخش تصویر نخستین ایرانشناسانی که استوانه کورش بزرگ را خواندند

19 23

ورود روامدارانه‌ی کورش بزرگ به شهر بابل

20 23

21 23

22 22

گل‌نبشته‌های متفاوت دیگر در بابل

23 21

نگاره‌ی سنگی نبونئید پادشاه بابل که پس از شکست از کورش بزرگ به شهر کرمان تبعید میشود

24 19

پیشگویی ظهور کورش بزرگ

46 7

پیش‌بینی و محاسبه زمان کسوف و خسوف در دوران هخامنشیان

25 18

26 16

دکتر کامیار عبدی

27 16

نگاره‌ای از سلیمان نبی

28 16

تصویری از فیلم ده فرمان

29 14

30 12

خیابان کورش در اورشلیم

31 12

48 5

50 6

57 4

نگاره‌ای از فتح و غارت شومرون به دست سارگن دوم 720 پیش از میلاد

32 13

33 13

دبیران نشست بخش دوم: دکتر نوکنده و دکتر علی‌بیگی

34 12

سخنرانی برخط (:آنلاین) دکتر علی موسوی از کالیفرنیا

35 9

سنگ‌نگاره انسان بالدار

36 8

قدیمی‌ترین عکس آرامگاه کورش بزرگ، 1887 میلادی

37 9

38 8

تصویر برج زندان سلیمان در پاسارگاد شیراز و تصویر بازسازی شده‌ی آن

39 7

عکس از رستمی، عکاس میراث فرهنگی 1348 40 7

دکتر مهرداد ملک‌زاه

42 7

41 7

پخش کلیپ سخنرانی دکتر ملاصالحی

43 8

دکتر احمدرضا قائم‌مقامی

55 7

فرتورها از همایون مهرزاد است.

2393

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

32 پاسخ

  1. کوروش کبیر واقعیتی انکار ناپذیر است و افتخار هر ایرانی واقعی

    1. ایران و ایرانی یعنی کوروش بزرگ

      و کوروش بزرگ یعنی ایران و ایرانی

      …🍁🌹🍃

  2. کورش بزرگی .هخامنش .پارس .ایران زمین .این نامها این تمدن به خاطر بزرگی این پادشاه شناخته میشن .و بعضی از افراد داخل و یا شاید خارج سعی در تخریب این بزرگ مرد میکنن ننگ بر کسانی که این خیانت را میکنند

  3. به یاری اهورمزدا…. هفت آبان ماه روز پدر تاریخ ایران یعنی کوروش بزرگ را به همه ایرانیان آزاده و آریایی نژاد تبریک می گویم و به نظرم کوروش کبیر همان گشتاسب شاه ، شاه آرمانی دینی ما ایرانیان هست.

  4. درود به شرفتون
    ما ایرانیان به داشتن چنین شخصیتی افتخار می کنیم ولی افسوس از کوروش بزرگ فقط نام خشک و خالی بر جای مانده است
    و کسی قدمی برای احیای این بزرگوار نمیکند
    و فیلمی بزرگ و در خور ایشان نمیسازد تا به دنیا و ملت خودمان شناسانده شود

  5. کوروش بزرگ ، شاه بزرگی که سخن از انسانیت زد

    روحت در پناه یزدان توانا باشید

    یاد و نامت همیشه در قلب ایران جاودان است

  6. کوروش استو رای تکرار نشدنی و افتخار هر ایرانی اصیل و آزاده‌ای

  7. یاد کوروش بزرگ گرامیباد

    و راه کوروش بزرگ پُر رهرو باد

    🌹🌹🍃🍃🍁🍃🍂🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏👍🏻👍👍👍👍👍👍

  8. افسانه ای در کار نیست حقیقت عریانه درود بر کوروش بزرگ افتخار ایران و جهان

  9. کوروش فقط یکی از بزرگان این سرزمینه ما قبل از او هم پادشاهان بزرگی داشتیم که در دادگری و انسانیت کم از او نبوده آمد

  10. با احترام . کوروش و پادشاهان دیگر در ادوارمختلف تاریخ بنا به مناسبات اجتماعی آن روزگار و امکانات موجود حکومت کردند . اطلاعات و خبر رسانیها به اقسا نقاط کشور چه زمانی را می طلب یده حال که تلویزیون ، موبایل و … نگاه می کنید دنیای بزرگ به یک دهکده تبدیل شده چرا دولتمردان و حاکمان نمی توانند مشکلات کشور و مردم را برطرف کنند

  11. درود
    به گمانم گزینش نام همایش به درستی انجام نشد.
    چرا افسانه؟؟؟
    کوروش، آرامگاه، دودمان شاهنشاهی هخامنشی، سنگ نگاره ها و مهم تر از همه منشور او گواهی است بر واقعیت زندگی و پادشاهی او.
    چرا نوشتند از افسانه تا واقعیت؟؟؟؟

    افسوس!

  12. بزرگواران سوال مستند تاریخ نگاران و پژوهشگران تاریخی بی تعصب را جواب بدید . چرا کسی که در شمال ایران کشته شد و طبق رسوم تمام پادشاهان هخامنشی جسد تکه‌تکه شد. چرا باید سر از شیراز در بیاره؟ بیش از هزار کیلومتر راه؟ در حالی که هیچ سند تاریخی مستندی ذر این خصوص جابه جایی نداریم و اصلا قبری برای هیچ پادشاه هخامنشی نداریم. لطفا پاسخ دهید

    1. شما به پاسارگاد سفر کرده اید؟مقبره های شاهان هخامنشی در تخت جمشید را مشاهده کرده اید؟دوست عزیز شما از اقوام ایرانی هستید که ظاهرا تحت تاثیر آن گروهی که به خاطر نداشتن هویت سعی در جعل و هویت سازی نامشروع و جنگ با تمدن باستانی و تاریخ ایران که جهانیان و به ویژه فرهیختگان همه کشورها بر وجود این تاریخ و تمدن نه تنها تاکید دارند بلکه در بخش مربوط به کورش بزرگ همگی به وجود چنین شخصیتی در کارنامه انسان و انسانیت افتخار میکنند.

  13. سلام اما در هیچ کتاب تاریخی فارسی از اوچیزی نمی‌بینیم مگر در کتب تاریخی انگلیسی.

  14. سپاس از نشست بسیار مفید و عالی .سپاس از عزیزان دست اندر کار.
    من ساکن شیراز هستم و شکر خدا تونستم بصورت آنلاین از مطالب مفید ارایه شده در نشست بهره کامل ببرم.امید که تداوم داشته باشد .
    پیروز و سربلند باشید
    جاوید ایران🙏🏻❤️

  15. درود بر ایران سرزمین بزرگان سرزمین دلیران سرزمین پادشاهی درود بر مردم ایران زمین درود بر ملت ایرانی زنده باد همیشه ایران🌹

  16. آقا کوروش واقعیت داشته و کسی نمی تواند آن را افسانه بگوید
    اما بر اساس شواهد تاریخی این سنگ قبر کوروش نیست
    ۱ زمان هخامنشیان این گونه بزرگان را خاک نمی کردند
    ۲در جای دیگر و با فاصله خیلی زیاد در روسیه فوت شد که تاریخ هردوت هم است
    ۳ این قطعه معروف به مشهد مادر سلیمان بوده و حدود ۸۰ سال پیش یک سیاست مدار انگلیسی می گوید قبر کوروش است

  17. سلام دوستان

    همانطور که دو روز پیش در باب نام «شهرِ سوخته» در پای این سرتیتر «رونمایی از مادر بازی‌های باستانی جهان در ایران» نوشتم. حقیقت مطلق تاریخ در دل واژه ها نهفته است.
    آیا همه حقیقت یک امری را می توان در واژه ای مربوط به آن یافت؟ خیر.
    ولی آنچه یافته می شود؛ حقیقت مطلق است. و این ویژه ی دانش واژه هاست. مثال: نام کوروش = کُورو ش = زینده روی کوه. این فراز آریایی مادی است و به همین خاطر کوه آن «ها»ی ملفوظ ندارد. در زبان های آریایی مادی «ها»ی ملفوظ نیست. و همین، ناآشنایان به این قاعده ی کهن ایرانی را گمراه می سازد. مثال: کوهی در استان اردبیل است به نام «سیاکو»(تالشی) = کوهِ سیاه(برگردان به فارسی دری). ولی چون باشنده ی بعدی منطقه نتوانسته راز و معنی آن را دریابد، پس دیرتر کوهی دیگر(داغ – ترکی آذربایجانی) بدان افزوده. همینک در استان اردبیل به سیاکُو = کوهِ سیاه، می کویند سیاکوداغ، که اگر به فارسی برگردانیم می شود، کوهِ سیاه کوه.

    برگردیم به اصل سخن: باقی موضوعات در باب کوروش بحثی دیگر است؛ ولی در باب وجود داشتن فردی به نام کوروش، نام او ما را یاری می کند.

    واژه ی تالشی(آریایی مادی) کوروش، عبارت است از کورو + ش. که حرف ش آخر می تواند اَشکالی کوناگون داشته باشد. مثل ج در یوشیج(یوشج)1، ف در رَف. پ، ف، ب، در گَپ، گَف، گَب(سخن). یا ش در تجریش(محله ای در تهران). یا حرف ر در پیر و …

    گَ = دهان. گَب = زینده در دهان. چنانکه یوشیج زینده در یوش است. و کوروش زینده روی کوه.

    این نام مستعار به ما می گوید که پرورش دهندگان آن کودک که قرار بود کشته شود؛ برایش آن نام را انتخاب کردند تا شناخته نشود. کوروش = او که روی کوه می زید؛ زینده روی کوه. که می تواند کوروج، کوروژ، کوروز، کوروغ هم باشد. مثل غ در خورنغ، که می تواند خورنش، و خورنژ و … هم باشد. خورنغ = زینده در خور؛ جایی که آفتاب بطور ویژه در آن می تابد.

    این موضوعات را من در وبگاه و هم در نظرگاه وبگاه خود، بسط می دهم. دوستان علاقه مند می توانند آنجا بیشتر بخوانند.

    زیر نویس 1 – چرا یوشیج را یوشج نوشتم؟
    زیرا اصل همان یوشج است. ج یوشج نقش «ی» نسبت را دارد. یعنی فرد یا یوشی است و یا یوشج، یا تهرانی است یا تهرانج. پس وقتی بجای یوشج می نویسیم یوشیج، هم یوشی را بکار برده ایم و هم یوشج را.

    پرسش: آیا نیمای بزرگ ما، آن فراز را غلط نوشته اند؟ به نظر من آن اشتباه در گویش مردمی رواج یافته و آن بزرگ تاریخ نیز از بیان مردم پیروی کرده. در همه ی زبان های جهان گاهی فرازی غلط یا کمی سست و یا کشدار تلفظ می شود و همان جا می افتد؛ که در جهان هَزاربَرِ زبان، امری ست عادی.

    کوتاه: کوروش = زینده روی کوه. این جمله ای تالشی ست که به نام فرد بدل شده. چنانکه «اَ هُورا مَزدا» جمله ای ست تالشی که اینک هموطنان عزیز زرتشتی و غیر زرتشتی آن را بجای نام خدا بکار می برند. آن جمله نام خدا نیست؛ در وصف بزرگی خداست. چنانکه «اَ شا» = او می تواند؛ او تواناست، جمله ای ست تالشی. چنانکه زَرتَشت(تالشی) = تشتِ زرین(برگردان به فارسی) = آفتاب، نام یا لقب پیامبر ایرانی شده.

    پیوسته پیروز و شاد باشید

  18. در پی منگفتی که ساعتی پیش ارسال کردم و هنوز منتشر نشده، باید نکته ای بیفزایم.

    حال پرسش پیش می آید که اگر معنی «اَشا» یا «اَشُو»*= او می تواند؛ او تواناست، می باشد، پس آنچه در وصف این جمله در کتاب ها و … نوشته شده غلط است.
    خیر، درست است. آن نوشته ها معنی غیر مستقیم و شرح و توصیف است؛ و اِشکال اساسی ندارد. چنانکه اکثر واژه های واژه نامه های معتبر جهان دارای معنی غیر مستقیم اند. و این امری ست معمول و جا افتاده در ایران و جهان. تنها اِشکال آن شرح و توصیفات این است که معنی ریشه ای اَشا = اَ شا = او می تواند؛ او تواناست، را با خود ندارند.

    بُندار(مصدر): شاشتِن = توانستن.
    صرف بندار: شام، شای، شا = می تواند – سوم شخص مفرد.

    و با این حسابِ کهن ایرانی، شاهِ ارثی نداریم. زیرا شاه یعنی تواناترین فرد جامعه، که دانش، خرد و کاریزمای خاص خود دارد.

    آیا این حکمی مطلق است؟ خیر. اگر دختر یا پسر شا = شاه، همان ویژگی ها(برتری ها) را داشت، طبیعی ست که می تواند ملکه یا شاه گردد. ولی اگر نداشت، حتی اگر تاج بر سرش نهند، دیگر شاه نیست. به همین خاطر بسیارانی در میهن ما و جهان شاه شدند، که نبودند. ولی بهرام گور، کوروش کبیر و یعقوب لیث شاه واقعی اند.

    پس شاه ارثی چگونه مُد شده؟
    به احتمال بسیار قوی با کمک درباریان چاپلوس باند باز و سوءِ استفاده ی شاهزادگان آن سیستم غلط برقرار شده. ولی در اصل، خلاف معنی شاه = می تواند، را دارد. زیرا فرزند شاهی واقعی(توانا) می تواند فردی عادی و حتی ناقص باشد. و همین افراد هستند که در پیچ های لغزنده ی تاریخ جهان فاجعه آفرین گشته اند – این فراز آخر را گر نیک بگشایی خود قطور دفتری گردد.

  19. * هم «اَشا» و هم «اَشُو» درست است. اَشا تلفظ تالشی ماسالی(جنوبی) و اصل است. ولی اَشُو هم غلط نیست، زیرا تالش شمالی آ را او و اَ را آ تلفظ می کند. به همین خاطر اَستررو(جنوبی) به تالشی شمالی شده آستارا.
    اَستررو یعنی جاده ی دشوار گذر که استر(پهلوی) = قاطر(ترکی) می تواند از آن بگذرد.

  20. و نکته ای از قلم افتاده – اَ = او(تالشی ماسالی – جنوبی)؛ که اگر به تالشی شمالی تلفظ شود، می شود آ. این ویژگی در بعضی زبان ها مانند تالشی شمالی(گویش شمالی زبان تالشی)، و زبان ترکی آذربایجانی همینک دیده می شود. به همین خاطر سَبَلان، در ترکی آذربایجانی ساوالان تلفظ می شود. اینگونه تلفظ ها گرچه غیر عادی و خارج از قاعده است؛ ولی غلط نیست. زیرا وقتی تالش شمالی و فرد آذربایجانی می گوید «آ»، منظورش همان «اَ»ی جنوبی است.

  21. و نکته ای دیگر
    در باب جمله ی «آ هُورا مَزدا»(شمالی) = «اَ هُورَ مَزدَ»(ماسالی – جنوبی)، باید توضیحات مفصلی نوشته شود که جایش اینجا نیست. در سد(100) واژه ی پنجم، آن فراز بسیار کهن را شکافته، روشنگری می کنم.
    و هم ده واژه ای را که خام منتشر کرده ام، خواهم شکافت.

  22. و امری مهم در ارتباط با مثال هایی که می آورم. از جمله نوشتم: «اَشا تلفظ تالشی ماسالی(جنوبی) و اصل است.»

    آیا در آن نوشته ی من سَمتگیری ناسیونالیستی وجود دارد؟ خیر. آن نظر علمی و تحقیقی است. فرق گویش ماسالی زبان تالشی با گویش های دیگر و زبان های دیگر این است که صاف، دقیق و بی اضافات است.

    بگذار مثالی بزنم تا فقط انشا ننوشته باشم: در پهلوی واژه هایی ست به شکل «وَخش» و «وَخشوَر»، که متأسفانه در واژه نامه های حتی معتبر فارسی به فارسی «وَخشوَر» را «وَخشُور» می نویسند که تلفظی کاملن غلط است. خوشبختانه همانجا می نویسند، وَخشوَر(پهلوی)، و این هم آن تلفظ غلط امروزی را رو می کند و هم شکل اصیل آن را به ما می نماید.

    اینک به وَخش(پهلوی) و شکل شسته رفته ی تالشی آن می پردازم و بعد بر می گردم به حضور آن در فرهنگ زرتشتی.

    وَخش(پهلوی) = شعله، روشنایی، آتش. وَش(ماسالی) = شعله، روشنایی، آتش.

    فَرَوَش(ماسالی) = روشنای فرِ ایزدی. البته متأسفانه حتی در واژه نامه های معتبر فارسی به فارسی، جلوی فَرَوَش و فَرَوَر(فروهر – غلط مصطلح) یک معنی نوشته شده؛ در حالی که فَرَوَر(ماسالی) = آورنده ی فرِ ایزدی. ولی فَرَوَش(ماسالی) = روشنای فَرِ ایزدی، شعله ی فرِ ایزدی، آتش فرِ ایزدی.

    توضیح لازم: در پهلوی گاه حروفی بکار می رود که در معنی تأثیری ندارد. از جمله ی آن حروف یکی ک آخر واژه هاست؛ مثل ک در آیینَک. و گاه آن حرف به شکل خ می آید. این ویژگی گاه در تالشی نیز هست، ولی به ندرک یافت می شود.

    برگردیم به اصل سخن: چنانکه دیده می شود، بیان در گویش ماسالی زبان تالشی دقیق منطبق است با آنچه هموطنان زرتشتی بکار می برند. یعنی «وَش» را بکار می گیرند، نه «وَخش» را.
    در ضمن اسب رستم(روستن = پیلتن = بزرگتن) نیز در تالشی رَش است و نه رخش.

    چرا وَخشوَر(پهلوی) = وَشوَر(تالشی) را حتی در واژه نامه های معتبر فارسی به فارسی غلط یعنی وَخشُور می نویسند؟ نمی دانم. ولی از این دست بسیار است. به هر حال وَخشوَر = وَشوَر، درست است. این یکی از نام های زرتشت پیامبر است. البته به معنی پیامبر هم بکار می رود، که فقط زرتشت مورد نظر است.
    چرا؟
    زیرا فقط زرتشت است که وَشوَر = آورنده ی روشنایی، شعله یا آتش است.

    اینک برگردیم به شسته رفتگی تلفظ ماسالی که با تلفظ امروزین زرتشتیان همخوان است. تلفظ ماسالی زبان تالشی دقیق ترین و روشن ترین اَشکال را دارد. به همین خاطر مناسبترین است برای محققین.

    وشَ(ماسالی) = روشنایی، شعله، آتش. و وَر(ماسالی) = آوَر. پس، وَش آوَر = آورنده ی وَش = زرتشت.

    و یک موضوع بسیار جالب. وخش(پهلوی) = وَش(تالشی ماسالی) = روشنایی، در عربی معنی عکس دارد. آیا این دو واژه(ایرانی و عربی) یکی ست؟
    نمی دانم. خوب است عربی دانان حرفه ای مسلط به عربی در این باب نظر نهایی دهند.

    اگر آن دو(ایرانی و عربی) یک واژه باشد؛ به نظرم این همان داستان گَوُور است، که پیشتر اینجا نوشتم، که از نظر مسیحیان قفقاز شمالی معنی کافر می دهد، در حالی که در فرهنگ ایرانی گرچه گاه به همان معنی کافر یا سنگدل نیز اصطلاحن بکار می رود، ولی معنی اصلی ایرانی آن، پهلوان، دلیر و قدرتمند است. و به همین خاطر به قدرتمندترین گاو جهان که در هندوستان می زید، نیز گَوُور گفته اند. البته به غلط بعضی به آن گاو، گاومیش هندی، گویند؛ ولی در واقع از گاوگونه ها می باشد. زیرا گاومیش در هند نیز شکل همان گاومیش سنتی مشهور را دارد.

    حال برگردیم به متضاد بودن معنی وَخش در پهلوی و عربی – بگذار قضاوت با خوانندگان باشد؛ زیرا مرا آن توان نیست.

    وَخش عربی:

    وخش. [ وَ ] ( ع ص ، اِ ) هیچکاره و ردی از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). مردم فرومایه کمینه بی اعتبار. ( منتهی الارب ). فرومایگان. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است ، و تثنیه آن می آید و گاهی جمع آن اوخاش و وِخاش آید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

    وَخش ایرانی:

    وخش. [ وَ ] ( اِ ) ابتداء و آغاز. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آغاز و ابتداء. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || کشف و الهام. وحی. فرتاب. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). پرتو بزرگی که خدای تعالی بر دل پیغمبران تابد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به وخشور شود.

    «وَخشُور – پهلوی(وَخشوَر)، پیغمبر، پیمبر که فقط به زرتشت اطلاق می شود»(عمید ص 1187)

    پرسش: آیا وَشوَر = وَخشوَر، براستی به معنی پیغمبر است؟ پیمبر معنی غیر مستقیم است. معنی مستقیم وَشَ وَر(ماسالی) = وَشوَر(ماسالی – خلاصه) = وَخشوَر(پهلوی)، یعنی آورنده ی روشنایی، آورنده ی شعله و آتش.

    وَش = روشنایی، شعله، آتش. وَر = آوَرَندَه.
    بندار(مصدر – ماسالی): وَردِن = آوردن.

    برای من جالب است بدانم که خود مردم زرتشتی، کدام شکل را بکار می برند – «وَخشوَر»(پهلوی)، «وَشوَر»(تالشی) و یا شکل دِگر شده و غلط مصطلح آن یعنی «وَخشُور».

  23. در منگفت های من جای بُنداری(مصدری) خالی ست؛ بگذار آن را نیز ذکر کنم.
    شاید برای کسانی این پرسش پیش آید که واژه ی وَشِ فَرَوَش از کجا آمده. همانطور که پیشتر توضیح دادم، وش = شعله، روشنایی، روشنی آتش. این واژه در بُندار وَشِن(تالشی ماسالی)= شعله ور شدن، روشن شدن، سوختنی که با شعله همراه باشد، بُن دارد.

  24. درود بشما وشرف شما که یاد اور غرور وبزرگی ما مردم میشوید

  25. و باز در باب یک واژه ی کهن ایرانی
    همانطور که پیشتر نوشتم، نام اسب رستم = روستم = روستن = پیلتن = بزرگتن، در تالشی «رَش» است. همین واژه در پهلوی «رخش» تلفظ شده.

    پس رَش چیست؟ رَش یعنی رنگ خرمایی متمایل به سرخ. این واژه ی بسیار کهن ایرانی، هندی، اروپایی همینک در تالشی، تاتی استان اردبیل، و لوری به همین معنی و بیشتر برای رنگ حیوانان بکار می رود. این واژه ی مشترک در سه زبان سلاویان شرق با همین معنی «رِژی» تلفظ می شود. ولی در دیگر زبان ایرانی یعنی کردی سورانی معنی سیاه می دهد. بیشک یکی از این دو معنی درست است. کدام؟ نمی دانم.

    فرهنگ کهن تالشی در واقع فرهنگ شاهنامه ای ست. البته ربطی به شاهنامه ی فردوسی بزرگ ندارد؛ این واژه ها هَزاران سال پیش از نوشتن شاهنامه ی ماندگار، در فرهنگ و جغرافیای تالش زمین شکل گرفته؛ مانند دو ییلاق «رَشی آخور» و «رَشَ پِشت» = آخور رخش و پشته ای، بلندی ای که چراگاه رخش است. یا «روستمی ویسپینج» = وزنه ی رستم، کیلوی رستم، که سنگی ست عظیم در ییلاق ماسال. دقیق به یاد ندارم؛ اگر اشتباه نکنم در ماسال ویسپینج کمی بیشتر از نیم کیلو است.

    کوتاه: رخش(پهلوی) = رَش(تالشی، تاتی، لوری) = رِژی(بیلاروسی، روسی، اوکرایینی) = خرمایی متمایل به سرخ.
    رَش(کردی) = سیاه. رَش = اسب روستم(پیلتن).
    پیل(تالشی ماسالی) = بزرگ.

  26. در باب اینکه چگونه یک جمله می تواند نام کسی بشود، بگذار مثالی دیگر بزنم. شاید شنیده باشید که فلان شخص «میرزا بنویس» بود. یعنی میرزا بنویس، ظاهرن «پیشَه نام»(نام شغلی) شخص است.
    آیا براستی در آغاز آن فراز، نام بوده؟
    خیر، جمله ای امری بود – شاهان، وزرا و افراد سرشناس فردی با سواد را در کنار خود داشتند و هر گاه می خواستند نامه ای به کسی بنویسند و یا مطلبی را کتبی ذکر کنند، می گفتند، «میرزا بنویس!»(جمله ی امری).* این جمله(فرمان) بعد ها شد نام آن فرد نویسنده چنان، که حالا اکثر فارسی دانان و فارسی زبانان جمله ی امری «میرزا بنویس!» را نام یا «پیشَه نام» دانند.

    * در استان اردبیل، روستایی تالش نشنین است به نام «میرزانغ» که واژه ای ست مانند خورنغ(زیستگاهِ خورشید، آن کاخ باستانی ایرانیان). میرزانغ یعنی جای زندگی میرزا(روستای یک خانواری)، که می تواند خلاصه ی همان میرزابنویس باشد. البته هم می تواند نام فرد باشد. این نام مردانه ی گیلانی(تالشی، گیلکی) در حال حاضر در مناطق دیگر ایران تقریبن منسوخ شده. ولی در تاجیکستان و ازبکستان و بعضی مناطق آسیای میانه هنوز رواج دارد. اسامی آریایی مادی چون خورنغ و میرزانغ، همینک در جغرافیای استان اردبیل دیده می شود، مثل «بیلَ درغ» = بیلَه درغ.*
    خورنغ در استان یزد و هم در کشور عراق کنونی(بخشی از ایران قدیم)، نیز با همین قاعده ی کهن ایرانی(آریایی مادی) ساخته شده. چنانکه تریک = تری = تیز، باریک، نیز واژه ای ست آریایی مادی. همینک در تالشی ماسالی بیشتر برای تیزی چاقو، کارد، داس و … بکار می رود؛ ولی در فارسی تقریبن منسوخ شده.

    * در باب بیلَه درغ، در نظرگاه*(جای نوشتن نظر، جای نوشتن منگفت، کامنت) وبگاهِ «جهانِ زبان» مفصل نوشته ام، که اینجا تکرار نمی کنم.

    * نظرگاه یا دیدگاه، جای نظر و دید و کامنت و منگفت است و نه خود نظر. این واژه ی بیجا را کسی قبل انقلاب ساخت و متأسفانه بخاطر بی دقتی اهل قلم جا افتاد؛ بیجا جا افتاد.
    «رَوَندِ» زیبا و بسیار بجا نیز همان زمان معادل پروسه ی فرانسوی ساخته شد. رَوَند چنان دقیق و بجاست که حتی از اصل فرانسوی آن بجاتر دیده می شود. متأسفانه بعد ها واژه ی کثیف(ناحق) فرایند را تلاش کردند جای رَوَندِ زیبا بگذارند، که خوشبختانه نشد. البته این خدمتگزار کوچک فرهنگی برای آن زیبا، نزدیک به دو ده سال قلمی جنگید. همین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-07-16