نشست فرهنگی مهرگان، پنجشنبه دوم آذرماه 1402 خورشیدی، با سخنرانی دکتر محمد رسولی، شاهنامهشناس نامدار و حقوقدان برجستهی کشور، دربارهی «لزوم استفاده از نخبگان در حکمرانی از منظر شاهنامه و مقایسهی آن با نظریهی ویلفردو پارتو» برگزار شد.
محمد رسولی در سخنان خود با عنوان «چرخش نخبگان در حکومت» که به نوبهی خود از دید درونمایه (:محتوا) تازگی داشت،به بررسی نظریهی ویلفردو پارتو با ملاکهای شاهنامه پرداخته شد. رسولی در بخشی از سخنان خود گفت: به طور کلی نظریهی ” پارتو” در اینباره است که نخبگان باید در حاکمیت باشند و میان حضور نخبگان چرخش در جریان باشد. هر گاه انباشت نخبگان تنها به گروه مشخص و معینی از نخبگان محدود باشد، نظم جامعه ممکن است به خاطر عدم توازن بههم بریزد و پیامدهای سیاسی، اجتماعی و حتا انقلاب در پی داشته باشد . این نظریهی کلی ویلفردو پارتو است که البته از دید او ” نخبگان” لزوما بهترینها نیستند. بلکه زرنگترها ،باهوشترها و آنانکه توان ایجاد جنبش اجتماعی دارند از نخبگان قرار میگیرند.
اما از دید شاهنامه ،همین نظریه تایید میشود با این توضیح که از دید شاهنامه نخبگان متقی و پرهیزگار، یعنی نخبگانی که افراد خوب و شایستهای هستند باید در جایگاه (:منصب) امور قرار گیرند. شاهنامه گاه با ارائه نمونهای از اشخاص منفی و پخمه، به روش برداشت مفهوم مخالف، به ما میگوید که اگر افراد نامناسب و غیر نخبه در مصدر امور قرار گیرند، چه فجایعی ممکن است به بار آید و بر عکس افراد نخبهی مثبت متصدی مناصب باشند، اوضاع جامعه خوب میشود.
دکتر محمد رسولی در ادامه با پرداختن به یک رویداد از شاهنامه در زمان خسروپرویز که برای تنبیه مردم شریف ری، یک آدم و بد را به حکمرانی آنجا میگذارد:
به دستور گفت آن زمان شهریار / که بد گوهری باید و نابکار
که یکچند باشد به ری مرزبان / یکی مرد بیدانش و بدزبان
این فرد پلید، در مدتی کوتاه، کاری کرد که شهر آباد ری رو به ویرانی نهاد و چنان شد که مردم، شهر را گذاشتند و از شهر رفتند:
شد آن شهر آباد یک سر خراب / بسر بر همی تافت آفتاب
این داستان برای ما پیام دارد که ناکارآمدی و کارنابلدی میتواند آثار شوم در پی داشته باشد، وای به اینکه مسوولی در جایی آگاهانه بخواهد چوب لای چرخ امور بگذارد. هنگامی که از روی ندانمکاری امور انجام شود بیگمان مشکلات بسیاری به وجود می آید، وای به اینکه از روی ” دانم کاری” تصمیمات نادرست گرفته شود. مانند همین موردی که در شاهنامه از حاکم ری میخوانیم. این حاکم ستمگر هنگام ورود به شهر ری، نخست دستور میدهد هر چه ناودان است بکنند و ویران کنند . سپس هنگام باران و بارندگی خانهها روبه خرابی و ویرانی رفت. یا در دستور دیگری گفت: “هر چه گربه در شهر است از بین برود” پیامد این دستور افزایش پر تعداد موش در شهر شد. سرانجام اقدامات ویرانگر این حاکم نابکار در شهر ری سبب شد شهر ویران شود و همه از آنجا بروند. آنچه از شاهنامه میتوان با توجه به نظریه سایر جامعه شناسان و صاحبنظران از جمله آقای ویلفردو پارتو راجع به حضور نخبگان در حکمرانی فهمید این است که کار باید به دست کاردانان (که کاردان عنوان دیگری برای همان نخبه است ) باشد . کاردانانی که دغدغهی منافع ملی داشته باشند و لازمهی چنین کاردانی آشنایی و علاقه به تاریخ و فرهنگ و جغرافیای کشور است. اینها را از شاهنامه میتوان استنباط کرد.
یک پاسخ
بسیار تا بسیار عالی و خوب. سخن تازه، رویکرد نوین. چنین گفته هایی سبب مهر بیشتر مردمان با کتاب بی مانند و ورجاوند شاهنامه هم میشود. زده باد ایران. بر دوام باد خبرگزاری امرداد.