روزگار تیرهی رودی که بُنمایههای استوره را درون خود نهفته است، این اندیشه را در ما برمیانگیزد که جهان کهن و باستانی خود را چگونه مینگریم که از «کَشَفرود» هزارانساله اکنون فاضلابی بویناک و بستری خشک و مرگزا مانده است؟!
تمدن باستانی توس در کنار رودخانهای شکل گرفت که به آن کشَفرود میگویند. کَشَف نام دیگر لاکپشت است و چون در این رود لاکپشتهای فراوانی میزیستند، چنین نامی را به خود گرفت. برپایهی شاهنامه و استورههای کهن ایرانی، کشفرود همان دریایی است که اژدهایی در آن زندگی میکرد و سام نریمان به جنگ آن رفت. کاوشهای باستانشناسی نشانههایی از دورهی نوسنگی تا مفرغ میانی (یازدههزار سال پیش تا 3500 سال پیش از میلاد) را در کشفرود شناسایی کرده است.
کشفرود رودخانهای به درازای 290 کیلومتر بود که اکنون از جریان پُرآب آن تنها یادهایی دور مانده است. این رود از باختر به خاور جریان مییافت و تا به هریررود (جاری در کشورهای افغانستان و ایران و ترکمنستان)، به رود تَجن میپیوست و در پایان راهش درون ریگزارها رُخ پنهان میکرد. این رود، دیرگاهی است که به سبب سدسازی، خشکسالی، ساختوسازهای ناروای پیرامونی، فراوانی برداشت آب از رود و جمعیت بسیار باشنده در کنار آن، جان و توانش را از دست داده و به بستری مُرده تبدیل شده است که درون خود فاضلابهای پاکشده و نشدهی شهر مشهد را جای میدهد (گزارش ایسنا- 16 دیماه 1402)؛ رودی که زندگیبخشی از آن رَخت بربسته و بویناکیاش سبب آزار بیش از اندازهی روستاییان پیرامونش میشود. کشفرود استورهای و تاریخی که سدهها و هزارهها زندگیآور بود، اکنون بوی مرگ و نیستی میدهد!
گزارشها نشان از آن دارد که روزانه 300 تانکر فاضلاب در کشفرود ریخته میشود (گزارش ایسنا). اما زمانی هولناکی این کار روشنتر خواهد شد که بدانیم کموبیش دوسوم آن سیصد تانکر، فاضلابهای بیمارستانی است! اینکه مردمانی که پیرامون کشفرود زندگی میکنند از ریختن پسابها چه آسیبهایی میبییند و دچار چه بیمارییهایی خواهند شد؟ پرسشی است که ناگفته پاسخ آن روشن است. همین اندازه اشاره کنیم که فاضلابهایی که به بستر کشفرود ریخته میشود، آمیخته با سرب و کادمیوم (عنصری شیمیایی همانند روی) و جیوه و عنصرهای سنگینی است که همگی سرطانزا شمرده میشوند (گزارش روزنامه خراسان). از همین آب آلوده است که کشاورزان زمینهای خود را آبیاری میکنند و فراوردههایشان را به بار میآورند؛ آب بیماریافزایی که گریبانگیر همهی آنهایی شده است که مصرفکنندگان چنان فراوردههایی هستند. از اینروست که برخی از آگاهان، آلایندگی کشَفرود را نه یک دشواری بومی، بلکه «بحرانی ملی» مینامند. اما شگفت است که «مسالهی کشفرود در سطح شهر مشهد، شورای شهر و شهرداری بهعنوان یک اولویت مطرح نیست؛ لذا این مساله همیشه در حوزه اختصاص بودجه در اولویت قرار نمیگیرند»! (ایسنا- گزارش 16 دی 1402).
فاضلابی که به کشفرود میریزد
آنهایی که از نزدیک کشفرود کنونی را دیدهاند، میگویند که بوی ناخوشایند پسابهای رود، دشواریای است که روستاییان را هم درمانده کرده است. بخش دیگر رود نیز در دهههای گذشته، خشک شده است.
پیشتر اشاره کردیم که کشفرود جایی برای ریختن پسابهای شهر مشهد است. آمارها نشان میدهد که در شهر مشهد روزانه 500 هزارمتر مکعب پساب تولید میشود که 200 هزارمتر مکعب آن پالایش (تصفیه) ناشده میماند. این مازاد آلوده همان است که به کشفرود ریخته میشود و چنین بلایی را بر سر این رود استورهای و تاریخی آورده است.
نکتهی دریغآمیز آن است که دو دهه است که آگاهان هشدار میدهند که باید چارهای برای آلودگی کشفرود اندیشید، اما هشدارها پشت گوش انداخته شد و بحرانی پدید آورد که اکنون چارهسازی آن آسان نیست. به یاد داریم که در یکم مهرماه 1399 خورشیدی مدیر طرح کشاورزی حوزهی کشفرودِ جهاد کشاورزی مشهد، گفته بود: «پنج نمایندهی مشهد و کلات، در مجلس، فرماندار، شهردار و مدیران مربوطه، بر این باورند که تا یک سال و نیم آینده مشکلات کشفرود برطرف میشود» (ایسنا- یکم مهر 1399). اکنون از آن یکسالونیم وعده داده شده، نزدیک به دو سال گذشته است و کشفرود همان آلودگیهایی را دارد که در سال 1399 داشت (البته اگر افزودهتر نشده باشد!). با این همه، مسوولان هنوز وعده میدهند که: «تا پایان سال آینده، جریان فاضلاب ورودی به کشفرود به طور کامل خشک میشود» (خبرگزاری مهر- 23 آذر 1402؛ به نقل از سخنان فرماندار مشهد).
از سوی دیگر، بیم آن میرود که آب آشامیدنی دو روستای احمدآباد و قازقان که پیرامون کشفرود جای دارند، آلوده به فاضلاب بستر رود باشد؛ هرچند گفته شده است که آب آشامیدنی روستاییان از چاه برآورده میشود و بیماریزا نیست. چنین نیز گفتهاند که صیفیجات در روستاها کِشت نمیشود و فرآوردههای آنها جو، گندم، ذرت علوفهای و چغندر قند است (گزارش ایسنا). خود روستاییان هم باور دارند که فاضلابهای ریختهشده در بستر کشفرود بر رفتار و تندرستی مردم اثرهای ناگواری گذاشته است.
به هر روی، چهار سبب کشفرود را به مرز خطرناک کنونی رسانده است: عملکرد ناروای برخی پالایشخانههای (:تصفیهخانههای) فاضلاب شهری مشهد، ناتوانی پالایشخانههای مشهد از پاکیزهساختن همهی فاضلابهای گردآوری شده، ریختن فاضلابهای مازاد درون کشفرود و عملکرد نادرست پالایشخانهی شهرک صنعتی چرمشهر در نزدیکی کشفرود (ایسنا- 16 دی 1402). اینها برآیندی است که پژوهشها و بررسیها نشان میدهد.
کشفرود یا فاضلابرود؟!
تکاپوهای بیستساله برای زدودن آلایندگیهای کشفرود، تاکنون برآیند دلخواهی نداشته است. برنامههای پیش کشیدهشده نیز به سرانجامی نرسیده است. حتا در واپسین چارهاندیشیهایی که در آبان 1398 انجام گرفت سخن از «ساماندهی کشفرود» به میان آمد و شش دستگاه اجرایی انجام آن را بردوش گرفتند، اما این راهکار نیز پایانی دلخواه نداشت و همچنان فاضلابها کشفرود را آلوده میسازند؛ تا بدان اندازه که «رییس سازمان حفاظت محیط زیست در بازدید دیماه امسال، از کشفرود به “فاضلابرود” تعبیر کرد و به شهرداری هشدار داد که هر چه زودتر ساماندهی کشفرود را انجام دهد و در این مسیر اگر نمیتواند مسایل اعتباری آن را تامین کند، از منابع ملی استفاده کند» (ایرنا- 12 دی 1402).
کشفرود هزارانساله، با چنین حالوروز بیماری، دیگر نهتنها رودی نیست که یادآور گوشههایی از شگفتیهای استورهای ایرانی بود، بلکه هر آنچه از آن بازمانده است، مرگآوری و بیماریزایی است که جان و روان باشندگان پیرامونش را به خطر انداخته است. پس تا دیرتر از این نشده است باید چارهای برای کشفرود پیدا کرد. نگاه این رود باستانی به ماست!