لوگو امرداد

گردشگری نوروزی در مجموعه آتشکده و موزه زرتشتیان کرمان

مجموعه آتشکده و موزه مردم‌شناسی زرتشتیان کرمان میزبان گردشگران نوروزی است.
این مجموعه در ایام نوروز به کوشش نوجوانان زرتشتی هموند ستاد نوروزی برگزار می‌شود و غرفه‌هایی هم در محیط آتشکده برپاست. در زیر عکس‌های نوروز 1403 را می‌بینید:

msg 1001096737279 25249 msg 1001096737279 25250 msg 1001096737279 25251 msg 1001096737279 25252 msg 1001096737279 25253 msg 1001096737279 25254 msg 1001096737279 25255 msg 1001096737279 25256 msg 1001096737279 25257 msg 1001096737279 25258 msg 1001096737279 25259 msg 1001096737279 25260 msg 1001096737279 25261 msg 1001096737279 25262 msg 1001096737279 25263 msg 1001096737279 25264 msg 1001096737279 25265 msg 1001096737279 25266 msg 1001096737279 25267 msg 1001096737279 25268 msg 1001096737279 25272 msg 1001096737279 25273 msg 1001096737279 25274 msg 1001096737279 25275 msg 1001096737279 25276 msg 1001096737279 25278 msg 1001096737279 25279 msg 1001096737279 25280 msg 1001096737279 25281 msg 1001096737279 25282 msg 1001096737279 25283 msg 1001096737279 25284 msg 1001096737279 25285 msg 1001096737279 25286 msg 1001096737279 25287 msg 1001096737279 25288 msg 1001096737279 25289

e43fdae5 7dd6 465a ab20 9613de17ea93 e856b3cc 7476 45b0 9b20 951d0365ed49

فرتـــورها از مهنوش فرهمند است.

4090

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

3 پاسخ

  1. به نوروز این جشن شادی و مهر
    درودی به گرمی مهر سپهر
    می عشق در جام دل ریخته است
     که در سینه‌ها شوری انگیخته است
    چو باشد در استوره آغاز آن
    گشوده نشد بر کسی راز آن
    زمین و زمان را ز نو جان دهد
    غرور و هویّت به ایران دهد
    هم آن را به جمشید منسوب کرد
    به شهنامه فردوسی پاکمرد
    گهی بوده در شیب و گه در فراز
    بجا مانده از روزگاری دراز
    فراروی بیگانه سر خم نکرد
    ولی هیچگه چهره در هم نکرد
    سرافراز بر پای خود ایستاد
    چو البرز در پیش هر رویداد
    بود جشنی از دوره باستان
    که آنست جشن زمین و زمان
    /////////////////////////////
    درختان به شادی شکوفان شود
    طبیعت در این جشن رویان شود
    که تبریک گوید به فصل بهار
    شکوفد گل و غنچه بر شاخسار
    که هر چند آن را ستایی رواست
    به همراه آن اعتدال هواست
    گل و غنچه بر شاخسار آورد
    شود شاخه‌ها سبز و بار آورد
    نشاط‌آور و شور گستر شود
    در آن روز با شب برابر شود
    که آکنده از مهر و پیروزی است
    نمادی از آن خوان نوروزی است
    بگردید گسترده روی زمین
    بعهد کهن سفره هفت چین
    به همراه آواز و رقص و سرود
    بر آن هفت ظرف خورش چیده بود
    بشد هفت‌شین‌ جای آن روی خوان
    پس از رفتن روزگاری بر آن
    دوباره کمی یافت تغییر باز
    دریغا که این سنت دلنواز
    بشد هفت‌سین پهن بر روی خوان
    از آنروز که با حمله تازیان
    ولی باز بر پای خود ایستاد
    دگرگونگی گر در آن روی داد
    به همراه تغییرهای شگرف
    دگرگونگی‌های کاری و ژرف
    کز آن یافت نیروی بیگانه سود
    اثرها بفرهنگ ایران نمود
    وطن گرچه بگسست از خویشتن
    شکست از عرب کرد اثر در وطن
    چو کوه دماوند بر پای ماند
    ولی باز نوروز بر جای ماند
    محال است تغییر فصل بهار
    که آنست نوزایی روزگار
    که از بهر ایران هویّت بود
    چو این جشن، جشن طبیعت بود
    که آنرا بپا کرده در آن زمان
    درود فزون بر نیاکانمان
    بدلخواه بیگانه غم دیده است
    اگر چند گاهی ستم دیده‌است
    درود فزون بر نیاکانمان
    بدوران استوره ضحاکیان
    غم و جور راندند چندی بر آن
    ببستند در پیش دشمن کمر
    ولیکن نیاکان با ارج و فرّ
    بر آن شد که گیرد از آن توش و تاب
    پس از آن ز نو باز افراسیاب
    به نوروز دادند از نو توان
    ولی بار دیگر نیاکانمان
    بپا کرده مهرآفرین جشن خویش
    بدانسان که بهتر ز دوران پیش
    به نوروز فرخنده یا زیردست
    سپس نیز اسکندر آنرا به خست
    به ایران ستیزی نهادند روی
    سلوکیدها هم چو آن دیوخوی
    نشاط آفرین و دل افروز ماند
    ولی باز نوروز پیروز ماند
    که بستند در راه ایران میان
    بدوران پر ارج اشکانیان
    به هر خانه آورد مهر و سرور
    دگرباره نوروز با عشق و شور
    که بودند قومی بلند آرمان
    از آن پس بدوران ساسانیان
    گرانقدر و پرمهر و شاد و سپند
    بشد جشن نوروز بس ارجمند
    نهان گشت آن مهر و فرّ زیر میغ
    پس از حمله تازیان ای دریغ
    سحر را بر ایران نمودند شب
    چو ایران ستیزان قوم عرب
    دل هر وطنخواهی از آن شکست
    ز نوروز شادی دگر رخت بست
    دمیدست ایران به نوروز جان
    ولی باز در عهد عباسیان
    نمایان شد آن شادی مینوی
    بدوران سامانی و غزنوی
    بگشتند از آن شاد پیر و جوان
    به نوروز از نو بیامد توان
    هویت‌فزا و دل‌افروز بود
    بسی سال نو روز پیروز بود
    بشد شادی از جشن نوروز کم
    دریغا به عهد مغول باز هم
    ستم بود و غم، سلطه و زور بود
    چو دوران چنگیز و تیمور بود
    ولی روح ایران به آن داد جان
    زمان صفی باز شد ناتوان
    نشد از صفی و قجر در هراس
    بلی عشق ایران ورا داشت پاس
    ولی باز هم با زمانه به ساخت
    اگر چند نوروزمان رنگ باخت
    شد ایران به فرهنگ خود پای‌بند
    چو مشروطه پرتو به ایران فکند
    که آمد به بیگانه خواهان شکست
    چنان دل به نوروزش ایران ببست
    ندارد ز بیگانه بیم و هراس
    چو آزاده ایرانی خودشناس
    خدا و طبیعت ورا یاور است
    که نوروز جشنی جهانباور است
    نمودند ارج فراوان ورا
    بسی کشور و شهر در آسیا
    بپا می‌شود در بسی بوم و بر
    کنون این کهن جشن پیروزگر
    شود جشن نوروز ایران به پا
    به بس قاره‌ها و بسی شهرها
    بود ریشه‌اش در جهان باوری
    شناسند آن را به هر کشوری
    چو شد با بهار طبیعت قرین
    نه جشنی است اینسان شکوه آفرین
    شناسند آن را به هر کشوری
    بیفزوده ارجی به نوروزمان
    کنون سازمان ملل این زمان
    بنام گرامی «روز زمین»
    چو شد نامزد اول فرودین
    بنام خوش «آب شیرین» بود
    دوم روز از آن هم جهان‌بین بود
    که آسوده زیوند آیندگان
    مراد اینکه این هر دو را قدردان
    ولیکن گرافر به پا ایستاد
    بلی دیده نوروز بس رویداد
    که با آن گل‌آذین شود روزگار
    درودی به نوروز جشن بهار
    بماند به جا تا دم رستخیز
    چنین جشن شورآفرین و عزیز
                                                         

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-09