پیشگفتار: بخشی از مواد این نوشتار باقیمانده از گفتوگوهای و صحبتهای شخصی من از اوایل دهه شصت با بستگان و اندیشمندان زرتشتی در یزد سرچشمه گرفته است که در بخش سپاسگزاری یاد خواهند شد.
هدف از این نوشتار معرفی برخی از واقعیتهای روزگاری است که در آن استاد ماستر خدابخش به دنیا آمد و پرورش یافت و به جایگاه آموزگاری و اندیشمندی و استادی در جامعه زرتشتیان دست یافت. در پایان نیز به چگونگی و علل پایان تلخ زندگی این استاد و آموزگار علوم دینی میپردازم.
—===—-====——======
بهرام رییس، پدر خدابخش، و همسرش گلبانو از مردمان محله نرسیآباد یزد بودند. دلیل این که بهرام (نامور به بهرام خودی یا بهرام خداداد) نام فامیل رییس را داشت به گفتهی بازماندگان او به این جهت بود که پدرش خداداد که کلانتری زرتشتیان نرسیآباد (و شاید یزد) را بر عهده داشت برای تدارک جزیه و خراج اجباری زرتشتیان- پیش از ورود مانوکجی لیمجی هاتریا برای حل این مشکل- بسیار تلاش میکرد و با حکومتچیان یزد در تماس بود. به همین شوند از سوی حکومتیهای قاجاری دوره ناصری لقب «رییس زرتشتیان» به خداداد داده شده بود به طوری که خود زرتشتیان او را «خاد رییس» یعنی خداداد رییس میخواندند. این لقب به گونهی فامیل به فرزندش بهرام هم رسید که این بهرام رییس دو پسر داشت به نامهای خدابخش و دیگری مهربان که کوچکتر بود. هر دوی اینها در نرسیآباد به دنیا آمده بودند (از صحبتهای روانشاد بهمن رییس پارسی). بنابر نوشته روانشاد استاد رشید شهمردان به نقل از سالنامه فرهنگ یزد (1329 خورشیدی) روانشاد مهربان بهرام رییس به سال 1247 خورشیدی در نرسیآباد حومه یزد زاده شد و قبل از رسیدن به سن بلوغ به کمک خانواده خویش به هندوستان کوچ کرد[1]. با توجه به همین سرچشمه (منبع) خدابخش بهرام رییس در سال ۱۲۳۰ یزدگردی (۱۲۴۰ خورشیدی)[2] در آبادی نرسیآباد حومه یزد پا به دنیا نهاد و او نیز به همراه پدر، مادر و برادر خویش (مهربان) احتمالا در هفت سالگی راهی هند شد (شهمردان، همان منبع، ص ۶۱۱ ده سالگی یاد میکند).
بنابر یادداشتهای روانشاد بهمن رییس پارسی که رییس انجمن زرتشتیان مرکزی یزد در سالهای دهه شصت تا هفتاد خورشیدی پس از انقلاب ۱۳۵۷) بودهاند چنین برداشت میگردد که بهرام خداداد رییس (معروف به بهرام خاد رییس نرسیآبادی) بعد از مدتها تلاش برای دادن جزیه زرتشتیان یزد و باج و خراج ورود و خروج زرتشتیان از دروازههای یزد به دلیل گرفتاریهای مالی و فقدان منابع کافی برای تامین این امر و مشکلاتی که برای زرتشتیان یزد و ایران وجود داشت تصمیم میگیرد که با همسر و دو پسر خود راهی هندوستان گردد. بهرام رییس با همسر و خدابخش پنج ساله و مهربان سه ساله[3] با قاطر تا دزدآب (زاهدان) در بلوچستان کنونی و از آنجا به بندر کراچی هندوستان آن زمان (اکنون پاکستان) و در اینجا با کشتی راهی بمبئی (مومبای امروزی) شدند.
خلاصه اینکه خدابخش به همراه پدر و مادر و برادر خویش، مهربان، به سال 1247 خورشیدی رهسپار بمبئی گردید و در مدرسه ملافیروز و سپس دانشگاه بمبئی مشغول تحصیل شد و سرانجام از این دانشگاه گواهینامه کارشناسی زبان انگلیسی را به دست می آورد و نیز چنان که نوشتهاند به جز زبانهای انگلیسی و فارسی ایشان در خط و زبان گجراتی، اوستایی، پهلوی و پازند استاد بوده است و نیز با زبانهای سانسکریت، عربی، فرانسه و آلمانی آشنایی کامل داشته است (شهمردان، 1363).
برای مدتی استاد خدابخش ماستر به آموزگاری زبانهای فارسی و انگلیسی در خانه زرتشتيان بمبئی مشغول بود تا این که پس از تلاش برای بنياد مدارس زرتشتی در يزد استاد ماستر خدابخش به خواسته «انجمن اكابر پارسيان» و سفارش «استاد خورشيدجی رستمجی كاما» در سال 1267 خورشيدی به ايران بازگشت. او در حین اينكه در تجارتخانه «ارباب اردشير مهربان» به كار مشغول بود به آموزش، تاليف و ترجمه كتابهای دين زرتشتی پرداخت و پس از ورود «كيخسروجی خانصاحب» (دومين نماينده پارسيان هند) و با همراهی او «انجمن ناصری زرتشیتان يزد» را بنیاد نهاد. سابقه آموزشی کیخسرو جی خانصاحب در دانشگاههای معتبر هند و نیز وجود فرهیختگانی همچون استاد کیومرث وفادار و استاد ماستر خدابخش باعث شد تا این اقدامات اصلاحی با وجود همه مشکلات و بحرانها به پیش برود (شهمردان، 1363؛ تشکری، جلد دو بیتاریخ[4]، سیروس ماستر بیتاریخ).
ماستر خدابخش به همراه استاد جوانمرد شيرمرد و استاد كيومرث وفادار در دبستان خسروی و نیز مدرسه كيخسروی يزد به آموزش كودكان و نوجوانان زرتشتی پرداختند و بسیاری از نامآوران فرهنگی و سیاسی زرتشتی اواخر دوران قاجاريه و دوران پهلوی از شاگردان اين سه تن بودند. در آن زمان به عنوان نمونه سختگیریهای ویژه در آموزشوپرورش شاگردان رایج بود که به همین دلیل هنگامی که رستم گیو برای شاگردی و ثبتنام به دبستان خسروی برده شد ماستر خدابخش به پدر رستم گیو یادآوری میکنند که وقتی که فرزندتان را در اینجا میگذارید ممکن است یک زمانی هم به خاطر سستی و سهلانگاری در درسی کف پایش چوب بخورد و شما باید این را بپذیرید و از فرزندتان هم بخواهید که بر اساس اصول و روش مدرسه پیش برود و تلاش کند و از ما نخواهید که چون شما از خاندان مشهور هستید تفاوت قایل بشویم. خانواده رستم گیو هم پذیرفتند و او چند سال در این مدرسه درس خواند و بعد به تهران رفت. تاثیر مثبتی که این مدرسه و آموزگار فرهیخته آن استاد ماستر خدابخش در او باقی گذاشته بود این بود که هنگامی که روانشاد رستم گیو به سنین فعالیت و اشتغال رسید و با تلاش و برنامهریزی مناسب صاحب کارخانهها و امکانات مالی گردید مدرسهای در تهرانپارس به نام مدرسه استاد خدابخش بنیاد نهاد که تا مدتها این مدرسه آموزشگاهی برای جوانان با هر دین و مذهبی بود.
همانطور که ذکر شد استاد ماستر خدابخش از بانیان انجمن ناصری یزد بهشمار میرفت و با توجه به آگاهیهای دینی و فرهنگی و تاریخی او وی با عنوان «مستشارالقوانین» سرچشمه (مرجع) بازیابی و تفسیر مسایل و پرسشهای دینی زرتشتیان به شمار میآمده است. ماستر خدابخش رییس همچنین در ترجمه و نوشتن کتابهای دینی بسیار پویا بود و ترجمه «گلدسته چمن آیین زرتشت» و نیز کتابهای دیگر مانند ترجمه متن پهلوی بدهش، ترجمه سرودهای مینوی گاتها، متن گواهزناشويی زرتشتیان، رسالهای در نكوهش قربانی، رسالهای در باب ارث و…از او بر جای مانده است.
به این ترتیب استاد ماستر خدابخش یک زرتشتی فرهیخته ارزشمند در میان زرتشتیان ایران بود که کشتهشدن او به وسیله یک فرد همکیش زرتشتی که ژاندارمی به نام فریدون رستم کرمانی (شهریور 1295 خورشیدی) بوده بسیار پرسشبرانگیز شده و موجب شد با گمانههایی همراه گردد. پس از قتل این شخصیت دانشمند و ارزشمند زرتشتی به یاد او یک پیرانگاه (قتلگاه) نیز در محله دستوران یزد ساخته شد که به پیر اوستا ماستر معروف است.
در برخی از سرچشمهها (به نمونه تشکری بیتاریخ، جلد دوم) و به نقل از بن مایههایی دیگر کشتهشدن او را به شوند حمایتهای آن روانشاد از برخی از بهاییان و پشتیبانی از فعالیتهای آنان ذکر کرده است و این که یک انجمنی به نام انجمن حقگوی یزد که افراد بسیار غیرتی یا متعصب و از جمله پارهای از موبدان آن زمان در آن دست داشتهاند برانگیزاننده این حادثه بوده اند. آن گونه که در این کتاب آمده است «روند ماجرای کشته شدن استاد ماستر خدابخش به هر دلیل که بوده است ماجرا به شکلی پیش رفت که به روند دلخواه و مورد نظر ارباب کیخسرو شاهرخ پیش رفته است و در نهایت یک انجمن زرتشتیان تازه در یزد با افرادی جدید روی کار آمد» (تشکری، جلد دوم صفحه 294).
برادر استاد ماستر خدابخش، روانشاد آقا مهربان رییس پارسی که او هم هموند انجمن ناصری یزد بود و همین طور آموزگار ارزشمندی هم بود در سوگ برادر شعری سروده که در دادخواهی مادر استاد خدابخش به احمدشاه قاجار یادگار مانده است (به نقل از تشکری جلد دوم، بیتاریخ):
از این داغ شرربار جگر سوز شراری در دل و جان ها برافروز
که با ماستر خداوند ار ره کین چه کردند آن بداندیشان بیدین
فریدون نام از اشرار کرمان مصمم شد ز تحریکات ایشان
به ششلول آن بداندیش بدآیین بکشت آن پشتبان ملت و دین
به جنب مدرسه در نیمه روز بکشتش آن سیهبخت سیهروز
به ماه فرودین و فرودین روز گذشت از این جهان با حسرت و سوز
سپاسگزاری
بخشی از این نوشته از صحبتهایی که با روانشاد استاد پریبرز نسیمی و روانشاد بهمن میرزا مهربان رییسپارسی (پسر برادر استاد ماستر خدابخش) داشتم نقل شده است. روانشان شاد و یادشان گرامی باد. در حال حاضر برای اطمینان نسبی و تا حد ممکن بیشتر از ماجراها در برخی از نقل قول ها از بازماندگان (که عمرشان دراز باد) از جمله بانو پروانه رییسپارسی کمک گرفتم که از ایشان بسیار سپاسگزارم.
داریوش مهرشاهی
آدینه ۲۹ دیماه ۱۴۰۲
[1] رشید شهمردان: تاریخ زرتشتیان فرزانگان زرتشتی. انتشارات سازمان فروهر، تهران، ۱۳۶۳
[2] این تاریخ زادروز در یکجا (یک تارنمای چهرهنما یا فیس بوک) سال ۱۲۴۴ خورشیدی آمده بود که شاید درست نباشد (نگاه کنید به لینک http://www.yazdfarda.com/news/af/329).
[3] این سن و سالها با آن چه در کتابها و منابع دیگر نقل شده همخوانی ندارند. در کتاب پیش گفته شهمردان سن مهاجرت خدابخش بهرام را ده سالگی آورده است (شهمردان، منبع بالا، ص ۶۱۱).
[4] علیاکبر تشکری: تاریخ اجتماعی زرتشتیان یزد، جلد دوم از تاسیس انجمن ناصری تا سقوط سلسله قاجار، نشر مرکز مطالعات ایرانی در کالیفرنیا (ارواین). بیتاریخ.
فرتورها رسیده است.
4090
2 پاسخ
روح درگذشتگان شاد باشد. متاسفانه در هر زمانی اشکالاتی جهت دین ستیزی بوجود آمده که نیکی کردن به مردم به سرعت و سختی فراموش میشود. ای کاش در هر برهه از زمان به خوبیها و کارهای خیر بزرگان در هر دین و آیینی بیشتر توجه شود. چون تمام ادیان و آیین ها برای پوشش دادن نیکی و درستی همنوع میباشد و هر آیینی برای بهتر زیستن و درست زیستن میباشد. خدا قسمت کند که همه در راه درست قدم برداریم و درست زندگی کنیم و به مردم و زندگی و زیبایی هایش عشق بورزیم.
روح این هم وطن دانا،توانا،شاد،و دشمنانش را به خواری و خفت باد.