لوگو امرداد
آیین نکوداشت حافظ و سال‌روز برپایی انجمن ایران‌شناسی

حافظ آیینه‌ی تمام‌نمای ایران است

آیین نکوداشت حافظ و سال‌روز برپایی انجمن ایران‌شناسی

سالروز بنیان‌گذاری «انجمن ایران‌شناسی» با روز نکوداشت حافظ، سخنور نامی ایران، همزمان شده بود. به این بهانه، جشنی برگزار شد که در آن شماری از استادان زبان‌وادبیات فارسی و برخی از هموندان برجسته‌ی انجمن ایران‌شناسی به سخنرانی پرداختند و این همزمانی را گرامی داشتند.
انجمن ایران‌شناسی، بنیادی علمی بود که در دهه‌ی بیست خورشیدی به‌کوشش زنده‌یاد استاد ابراهیم پورداوود برای پیشبرد پژوهش‌های ایرانی پی‌افکنده شد. پورداوود در این راه از یاری برخی از ناموران روزگار خود برخوردار بود؛ کسانی مانند: زنده‌یادان محمد معین، محمد دبیرسیاقی، منوچهر ستوده، احمد افشار شیرازی، ارباب رستم گیو، ذبیح‌اله صفا و دیگران. اما با درگذشت پورداوود انجمن ایران‌شناسی پایدار نماند تا در روزگار ما که دکتر محمود جعفری دهقی، استاد زبان‌های باستانی، انجمن یادشده را بار دیگر بنیان نهاد و از همراهی فرزانگانی مانند ژاله آموزگار، آذرتاش آذرنوش، زهره زرشناس، ابوالقاسم اسماعیل‌پور، آندرانیک سیمونیان، تهمورس ساجدی و برخی دیگر بهره‌مند شد. در جشنی که به همین سبب برپا شد و در آن از حافظ و جایگاه ممتاز او در ادب فارسی نیز یاد شد، چند تَن از دانشوران ایرانی به سخن پرداختند.

حافظ ارزش‌هایی آفریده است، ورای قدرت
دکتر اصغر دادبه، استاد نام‌آشنای فلسفه و زبان‌وادب فارسی، یکی از سخنران این بزرگداشت بود. او در سخنان پُربارَش به «مدایح» حافظ و چندوچون آن پرداخت. دادبه در آغاز گفت: «گه‌گاه این‌جا و آن‌جا می‌شنویم که مدایح حافظ را بر پایه‌ی احساسات داوری می‌کنند و آن را عیبی برای او می‌دانند. گویی خود ما مبرا از هر عیب و ایرادی هستیم و تنها حافظ عیب‌دار است. حال آن‌که حافظ، همان‌گونه که خواهم گفت، به بهترین وجهی از مدایح استفاده کرده است تا سخن خود را بگوید».
دادبه سپس افزود: «ما به مجموع رفتار آدمی نمره می‌دهیم، وگرنه هیچکس عاری از گناه و خطا نیست. ژان‌پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، گفته است: تا کسی نمیرد نمی‌توانیم بگوییم که چه شخصیتی داشته است. زمانی که آدمی درگذشت و کارهایش به پایان رسید آن‌گاه می‌توانیم درباره‌اش داوری کنیم و بگوییم چگونه کسی بوده است. سخن سارتر درست است، اما در نزد ما ایرانیان چنین نیست و هرگاه از کسی خوش‌مان آمد او را به آسمان می‌بریم و همین که سخنی گفت که برای ما خوشآیند نبود او را از چشم می‌اندازیم و نادیده می‌گیریم. این، نتیجه‌ی فاصله گرفتن از عقلانیت است که از سده‌ی پنجم آغاز شد و همچنان ادامه دارد. تا به عقلانیت برنگردیم، هیچ چیز درست نمی‌شود».
این سخنران سپس به درون‌مایه‌ی مدایح ادب فارسی اشاره کرد و گفت: «مدح چیست و برای چه گفته می‌شده است؟ نخست بگویم که ایرانیان در آغاز سده‌های نخست اسلامی، خدمت بسیاری به زبان عربی کردند؛ تا بدان اندازه که عربی زبانی بارور شد، اما چنین کاری را در زبان فارسی انجام ندادند. هنوز مانده بود تا فردوسی جای خود را باز کند و سعدی خود را نشان دهد. مولوی و حافظ هم هنوز نیامده بودند و کتاب‌هایی چون قابوس‌نامه و سیاست‌نامه چنان که باید خوانده نشده بود. بخشی از آنچه سبب شد تا زبان فارسی خود را بالا بکِشد، مدایح بود. اما از مدایح چه برمی‌آمد؟ سه کلمه: شاعر به ممدوح خود می‌گفت تو شجاع و دلاوری، سخاوتمندی و بزرگواری. این، یعنی تشویق‌کردن ِ آدمی قلدر تا شاید به این صفت‌ها یا برخی از آن صفات آراسته شود. بسیار هم دیده‌ایم که چنین شده است. پس مدح تاثیری تربیتی داشت و زبان ما را به زبان سعدی و حافظ تبدیل کرد. زبان و ادبیات فارسی نیز برای ما دستِ کم دو کار بزرگ کرد: فرهنگ برای ما ساخت و آیینه‌ی تمام‌نمای فرهنگ ما شد، دیگر آن که هویت‌مان را ساخت».
دادبه در ادامه به مدایح حافظ بازگشت و گفت: «حافظ در مدح، ممدوح و معشوق را درهم آمیخته است. این کار البته با سعدی شروع شد. در حقیقت حافظ محبوبش را ستایش کرده است، نه ممدوحش را. کمتر هم از ممدوح نام بُرده است، اما طوری گفته که ممدوح خیال کند درباره‌ی اوست. این، شگرد حافظ است و کاری هنری در همه‌ی ابعادش است. کسانی را هم مدح کرده است که ورای قدرت بوده‌اند؛ مانند وزیران که همگی آن‌ها در ایران (از بزرگمهر تا امیرکبیر) سپر بلای مردم بودند و به گواه تاریخ مردان دانا و عارف‌مشرب و خدمتگزار مردم شناخته می‌شدند».
دادبه در پایان سخنانش به این نکته اشاره کرد که حافظ از مدح برای نقد و نیش‌زدن به قدرتمندان بهره بُرده است.

عهد الست، مضمونی که ایرانیان بسیار به آن توجه کرده‌اند
نصراله پورجوادی، فلسفه‌شناس و استاد دانشگاه، سخنران دیگر بزرگداشت حافظ و سالروز بنیان‌گذاری انجمن ایران‌شناسی بود. او «عهد (روز) الست» یا «عهد ازل» را یکی از مضمون‌های آشنا و مهم غزل حافظ دانست و درباره‌ی این مفهوم و پیشینه‌ی اندیشگی آن گفت: «حافظ تنها شاعر و عارفی نبود که این مضمون را به‌کار بُرد. بلکه شاعران و عارفان دیگر ایرانی نیز از این مضمون بسیار بهره برده‌اند. کسانی مانند سعدی، عطار، احمد و محمد غزالی از عهد الست یاد کرده‌اند، اما من دریافته‌ام که دانشوران عرب به این موضوع توجه نکرده‌اند، یا ابن عربی و پیروان او- مانند فخرالدین عراقی- به‌هیچ گونه‌ای چنین مضمونی را مورد توجه قرار نداده‌اند. اکنون باید پرسید که چرا چنین بوده است؟»
پورجوادی در ادامه افزود: «احمد غزالی گفته است که عهد الست، داغی است که خداوند بر دل‌ها گذاشت تا آدمی دریابد که متعلق به خودش نیست، بلکه وابسته به نیروی دیگری است. محمد غزالی نیز گفته است که مفهوم عهد الست (یا عهد ازل) آن است که انسان درمی‌یابد که هستی‌اش از خود نیست و هستی‌بخشی در کار است که وجود انسان قائم به اوست. آنچه غزالی‌ها گفته‌اند، سخنی فلسفی و عقلی است و مربوط به مینو است. از این‌روست که ماجرای عهد الست زبانی مجازی یافته است، چون زبان نمی‌تواند به عالم ماورایی راه پیدا کند. پس ناچاریم زبانی به‌کار ببریم که وابسته به عالم مینو باشد».
این سخنران سپس گفت: «اکنون باید پرسید که چرا ایرانی‌ها به مضمون عهد الست توجه کرده‌اند و اعراب به آن توجهی نداشته‌اند؟ چون مضمون عهد الست در ایران سابقه داشته است. ما ایرانیان ایزد مِهر را داشته‌ایم که ایزد پیمان بوده است. در مهریشت هم به عهد و پیمان توجه شده و آن را بهره‌ای برای همه‌ی کشورها (سرزمین‌ها) دانسته شده است تا بدین‌گونه فراگیری آن را یادآور شده باشد. این، بزرگترین پیمان و میثاقی است که مِهر با خداوند می‌بندد».
پورجوادی در پایان سخنانش به آیین کُشتی‌بستن مزدیسنان اشاره کرد و آن را نشانه‌ای دیگر از پیمان بهدینان با خداوند دانست. سپس بخش‌هایی از اوستای کُشتی‌بستن را خواند و سخنان خود را با غزلی از حافظ به پایان رساند که در آن از مضمون روزِ (عهدِ) الست یاد شده است: زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/ پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست…/ برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر/ که ندادند جز این تحفه به ما روزِ الست.

حافظ یعنی «آیینه‌ی ایران»
دکتر محمود جعفری دهقی، استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه و بنیانگذارِ دیگربار انجمن ایران‌شناسی، نیز در این آیین سخنرانی کرد و پس از شادباش سالروز تاسیس انجمن، گفت: «اگر از من بخواهند که حافظ را در یک جمله معرفی کنم، خواهم گفت: حافظ یعنی آیینه‌ی ایران».
او سپس به مفهوم پیمان در ایران باستان و اثرگذاری آن بر اندیشه‌های دوران پس از آن پرداخت و چنین گفت: «عارفان و شعرای ما بدون پشتوانه نبوده‌اند. پشتوانه‌ی فکری آنان، چندهزارسال فرهنگ ایرانی بوده است. سپس آن فرهنگ باستانی صیقل خورد و به دوران حافظ و دیگران رسید. مجموع آن اندیشه را می‌توان “اندیشکده‌ی ایرانی” نامید».
جعفری دهقی آنگاه افزود: «منظور از اندیشکده آن است که کسانی از دانشوران ایرانی بوده‌اند که درباره‌ی هستی و آفرینش و انسان و سرنوشت او فکر کرده‌ و بسیار اندیشیده‌اند. این سخن، ادعا نیست. ما سندها و منابعی در اختیار داریم که ثابت می‌کند که چنین بوده است. منبع درجه اول اوستا است که سده‌ها کتاب مقدس ایرانیان بوده است. سپس آثار دیگری در فارسی میانه و زبان پهلوی نوشته شده است؛ مانند بُندهش».
او سپس گفت: «در بندهش مطلبی آمده است بدین‌گونه که: وقتی خداوند به آفرینش این جهان سرگرم بود، فَروهَر انسان در جهان کائنات به او کمک می‌کرد. یعنی انسان این جایگاه شگفت را داشت که همکار خداوند باشد. در آن‌جا از فروهر انسان پرسیده شد که آیا تو می‌خواهی به جهان خاکی بروی و جامه‌ی تَن بپوشی و با دشمن آفرینش –اهریمن- مبارزه کنی؟ انسان پذیرفت. زمانی که استاد پورجوادی از عهد الست سخن گفتند من به یاد این بخش از بندهش افتادم. می‌بینیم که مضمون یکی‌ست. بدین‌گونه بود که انسان پذیرفت که به این جهان بیاید و خویشکاری خود را انجام دهد».
به سخن جعفری دهقی، زمانی که به روزگار حافظ بازمی‌گردیم، می‌بینیم که اندیشه‌ی ایرانی با تفکر دوره‌های بعد آمیخته می‌شود و مطالبی به آن افزوده می‌گردد. حافظ این را به شکل زیبایی بازگو کرده است: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/ گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند. “پیمانه” درون‌مایه‌ای (:محتوایی) دارد که همان مِی (شراب) است. گفته‌اند که یک معانی مِی، “عشق” است».
او در پایان با خواندن بیتی از حافظ: آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه‌ی فال به نام من ِ دیوانه زدند، گفت: «حافظ در این غزل و بیت، صحنه‌ی آفرینش انسان را به ما نشان داده است».

دانش جغرافیا در ایران‌شناسی از ارزش بسیار برخوردار است
محمدرضا سحاب، استاد پیشکسوت دانش نقشه‌نگاری و رییس هیات‌مدیریه‌ی موسسه‌ی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، در سخنانی کوتاه گفت: «افزون بر فرهنگ، ادبیات، تاریخ، هنر و نمونه‌های دیگر، دانش جغرافیا نیز در ایران‌شناسی از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. شناخت محیط زندگی هر قوم و قبیله و ملت و کشوری وابسته به جغرافیا است. شناسایی خانه و پیرامون آن و نیز محله و روستا و شهر و استان و شناخت کشور هم به همین‌گونه است و وابستگی به جغرافیا دارد».
سحاب آنگاه گفت: «سرفصل مطالب جغرافیایی‌ای که به ایران‌شناسی ارتباط می‌یابد، چنین است: همه‌ی زمینه‌های زندگی، محیط زیست، آلودگی هوا، فرونشست زمین و حتا ترافیک. ازاین‌روست که در دانش ایران‌شناسی جغرافیا را مهم می‌دانند».
سحاب در پایان سخنانش نابسامانی کنونی شهر تهران را در ناآگاهی سرپرستانش از دانش جغرافیا دانست.

ایران‌شناسان رنج کشیدند تا شناسای فرهنگ ایرانی باشند
دکتر زهره زرشناس، زبان‌شناس و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که خود از استادان همراه انجمن ایران‌شناسی است، در پیامی بزرگداشت این روز را شادباش گفت. او در بخشی از پیامش چنین آورده بود: «در خجسته سالروز تاسیس انجمن ایران‌شناسی، شاید به‌ظاهر به یک روز تکراری در تقویم رسیده باشیم، اما در حقیقت حاصل دقیقه‌ها و روزها و ماه‌ها و سال‌ها تلاش و کوشش دانشمندان و ایران‌شناسانی است که ثانیه به ثانیه‌ی زندگی‌شان برای ایران و معرفی تمدن غنی این سرزمین و ارتقاء دانش ایران‌شناسی و هویت ملی سپری شده است. از زمان زنده‌یاد ابراهیم پورداوود، ایران‌شناسان رنج‌های بسیاری در مسیر شناخت و شناساندن فرهگ، جغرافیا، زبان، تاریخ، ادبیات و دیگر جنبه‌های ایران‌شناسی متحمل شدند. حاصل آن سال‌های کوشش را ما وارثان امروز، جشن می‌گیریم».
پایان‌بخش سخنان زرشناس چنین آرزویی بود: «برای ایران عزیزمان پیروزی و سربلندی آرزومندم و امیدوارم چراغ دانش ایران‌شناسی همواره پُرفروغ و انجمن ایران‌شناسی پیوسته مانا و برقرار باشد».

با ادبیات هم می‌توان با دنیا سخن گفت
از دیگر سخنرانان آیین بزرگداشت حافظ و جشن بنیانگذاری انجمن ایران‌شناسی، آندرانیک سیمونی، هموند انجمن ایران‌شناسی، بود. او در آغاز سخنانش با شادباش این روز، گفت: «زمانی کسانی دور هم جمع می‌شوند که احساس نیاز کنند؛ نیازی که حس لطیفی دارد. انجمن ایران‌شناسی نیز براساس نیاز برپا شده است. در دوره‌ی کنونی نیز که حاصل زحمات و دوندگی‌های بسیار آقای دکتر جعفری دهقی است، همین حس و نیاز است که سبب حرکت شده است».
او در ادامه افزود: «ایران، ثروت‌های بسیاری دارد؛ کسانی مانند بوعلی‌سینا، رودکی، نظامی و بسیارانی دیگر. باید این ثروت‌ها را نگه داشت و درباره‌ی آن‌ها کار کرد، و این یکی وظایف ایران‌شناسی است. درست است که کسی مانند رودکی در پنج‌رودک (که اکنون در تاجیکستان است) زاده شده و تاجیکستان حق دارد که در حق چنین شخصیتی برادری کند، اما این ایران است که در حق رودکی مقام پدری دارد. این هم خوب است که در قونیه‌ی ترکیه از اکناف دنیا می‌آیند و نشست‌هایی درباره‌ی او برپا می‌شود، اما نمی‌توان بدون دردِ دل در این‌باره حرف زد و نگفت که پس سهم ایران از داشتن مولانا کجاست؟ ما در کجای این دایره قرار داریم؟»
سیمونی درباره‌ی جایگاه حافظ در ادبیات فارسی و ادبیات جهان گفت: «درباره‌ی حافظ هم به همین‌گونه می‌توان سخن گفت. اگر در مشرق‌زمین بالاتر از حافظ نداشته باشیم، در مغرب‌زمین هم بزرگتر از او نداریم. ما پیشقراولان شعر دنیا هستیم. شعر فارسی چنان چندلایه و ژرف است که نمی‌توان آن را ترجمه کرد و همه‌ی لایه‌های آن را نشان داد و یکی را بر دیگری ترجیح داد. ما در شعر فارسی، در یک قالب با چند معنا سروکار داریم. در چنین شعر والایی است که می‌گوییم حافظ پیش‌قراول است، یا فردوسی پیشتاز است. حافظ در همه‌ی سال‌های زندگی، با همه‌ی پست و بلندهایی که دید، بزرگی خودش را حفظ کرد. وقتی ما با چنین پدیده‌ی بزرگی سروکار داریم نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌توجه باشیم».
به سخن سیمونی، در انگلستان مطالعات بسیاری درباره‌ی شکسپیر می‌شود؛ یا در دانشگاه‌های روسیه درباره‌ی پوشکین بررسی‌های فراوانی انجام می‌گیرد. با ژرفایی که شعر فارسی دارد، در ایران نیز باید چنین پژوهش‌ها و مطالعاتی درباره‌ی شاعران بزرگ‌مان انجام بگیرد و کارهای بسیاری هست که باید درباره‌ی ادبیات‌مان انجام بدهیم.
آندرانیک سیمونی در پایان سخنانش گفت: «با دنیا از دَرِ ادبیات هم می‌توان وارد شد و گفت‌وگو کرد. ایران می‌تواند به سبب داشتن چهره‌های بزرگ ادبیاتی، سرش را بالا بگیرد و از دریای شعر آن‌ها مرواریدها صید کند. ما بنیادهای فرهنگی و فرهنگستان زبان داریم و باید به این مساله بیشتر توجه کنند و نگاه مسوولانه‌تری داشته باشند. البته کسان بسیاری هستند که این دلدادگی و عشق و محبت به بزرگان ادبیات را دارند و می‌توانند به این کارها بپردازند و از آن حلقه‌ها زنجیری مستحکم بسازند، تا بار دیگر ایران پیشقراول فرهنگ جهان شناسانده شود».

دکتر محمدعلی عزت‌زاده از همراهان انجمن ایران‌شناسی نیز در این جشن و بزرگداشت، سخنرانی کرد.

برنامه‌هایی دیگر در آیین بزرگداشت انجمن ایران‌شناسی
در جشن سالروز بنیان‌گذاری انجمن ایران‌شناسی و بزرگداشت حافظ، چندین برنامه‌ی دیگر نیز برگزار شد. امیر صادقی با صدایی پُرطنین و رسا، بخش‌هایی از شاهنامه را برای باشندگان نقالی کرد؛ قاسم رفعتی –استاد آواز و ردیف‌دان موسیقی ایرانی- به‌زیبایی غزلی از حافظ را به‌آواز خواند؛ مهوش کیانی –دانش‌آموخته‌ی ادبیات فارسی- غزلی دیگر از حافظ را به‌شیوایی پیشکش باشندگان کرد و پریسا اخوان –پژوهنده‌ی هنرهای نمایشی و نگارگری- یاد علی‌رضا شجاع‌پور را گرامی داشت و شعری از او را که تضمینی از غزلی از حافظ بود، خواند. در کنار همه‌ی این برنامه‌ها فیلم کوتاهی از کوشش‌های فرهنگی انجمن ایران‌شناسی نمایش داده شد. گردانندگی نشست نیز برعهده‌ی دکتر عزت‌زاده بود.

«آیین نکوداشت روز حافظ و جشن سالروز تاسیس انجمن ایران‌شناسی» در پسین چهارشنبه 25 مهرماه 1403 در تالار فردوسی خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، با باشندگی شمار بسیاری از دوستداران فرهنگ ایران، برگزار شد.

43 2

42 3

1 49

3 48

4 46

محمدعلی عزت‌زاده، مجری و گرداننده‌ی همایش

5 45

حافظ خوانی مهوش کیانی

6 42

7 42

8 37

دکتر اصغر دادبه

9 40

10 41

11 39

شاعر پریسا اخوان

12 36

13 32

دکتر نصرالله پورجوادی

14 30

15 28

16 28

17 26

18 24

19 26

دکتر محمود جعفری دهقی

20 23

21 21

22 18

دکتر محمدرضا سحاب

23 14

حافظ خوانی استاد رفعتی

25 14

استاد امیر صادقی، شاهنامه‌خوان

26 11

27 11

28 10

30 13

31 12

32 7

ثمر عراقی، نوازنده

33 7

34 6

35 6

36 6

دکتر آندرانیک سیمونی

37 6

38 5

39 5

44 4

 حافظ خوانی استاد حجازی

40 5

فرتور از همایون مهرزاد است.

2393

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-01-28