گرمابهها یا همان حمامها از آن گروه از یادمانهایی هستند که بیشتر با فرهنگ ایرانی آغشته(:عجین) شده و با نام ایران شناخته میشوند. هر چند سند و گواه استوار و دقیقی از ساخت نخستین گرمابهها در ایران نیست، ولی بیشتر تاریخنگاران و پژوهشگران خاستگاهها گرمابهها را کشور ایران میدانند.
به گزارش اَمرداد، گرمابه، جایگاهی برای شستوشوی اساسی تَن و سر و صورت است. گرمابهها در گذشته بیشتر با فرهنگ و آداب و آیین ویژهای همراه بوده است. مردم ایران در قدیم، هماره(:معمولا) هفتهای یک بار به گرمابه میرفتهاند. در دورهی اسلامی و به ویژه از دورهی صفویه به این سو، گرمابهها به جایگاهی ویژه تبدیل شده که حتا در آن موضوعهای اجتماعی و سیاسی بازگو و تصمیمگیری میشد. در همین دوران است که داد و سِتد بازرگانی، رایزنی(:مشورت)، دیدار افراد و گاه درگرمابه بانوان، آیین خواستگاری انجام میگرفت. با این همه بیشتر گرمابههای تاریخی کشور با همهی ساختارهای زیبایی که داشتهاند یا از میان رفته و یا تعطیل شدهاند. آن بخشی هم که برجای مانده به جز شمار کمی که به گنجخانهی(:موزه) مردمشناسی تغییرکاربری دادهاند، بقیه در حال نابودی بوده و در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر میبرند.
اما گرمابه «لَج» مهاباد یادگاری از دورهی صفویه، این روزها به اَنبار خوراک چهارپایان یا همان علوفه تبدیل شده است و روزگار سختی را پشت سر میگذراند. در همین زمینه حامید نورَسی، باستانشناس مهابادی که به تازگی از این گرمابه بازدید کرده است به اَمرداد گفت: «دربازهی (:فاصله) 21 کیومتری از شهرستان مهاباد، روستایی به نام لَج جای دارد که اگر تاریخی به درازای شهر مهاباد نداشته باشد، کمتر از آن هم نیست. از این سرگذشت تاریخی در این روستا تنها گرمابه قدیمی از دورهی صفویه برجای مانده که با شمارهی 6188 در سال 1381 به ثبت ملی رسیده است. این یادگار نشان از تاریخ و پیشینه ی این منطقه و روستا دارد. گرمابه «لَج» در سال 1382 از سوی میراث فرهنگی شهرستان مهاباد مورد بازآرایی(:مرمت) و بازسازی جای گرفت تا افزون بر پیشگیری از نابودی آن، به جایگاهی برای جذب گردشگران دگرگون شود. رویایی که هیچ گاه به واقعیت تبدیل نشد».
این کارشناس ارشد باستانشناسی در دنبالهی سخنانش افزود: «درِ ورودی این گرمابه تاریخی در حیاط شخصی یکی از خانههای روستا جای دارد و حتا دیوار گرمابه، یکی از دیوارهای آن خانه مسکونی به شمار میآید! و برای وارد شدن به گرمابه باید از باشَندگان(:اهالی) خانه، پروانه(:اجازه) گرفت. در سرآغازِ(:ابتدای) ورود به گرمابه، هنگامی که وارد حوضخانه میشویم، با چشماندازی(:منظره) روبهرو خواهید شد که عقل را از سر برده و نشان میدهد که این بخش از گرمابه به اَنباری آن خانه تبدیل شده است؟! با این همه وضعیت بهتری نسبت به دیگر بخشها دارد. به راهرو منتهی به گرمخانه که میرویم با صحنههایی رو به رو میشویم که دل هر دوستدار میراث فرهنگی را آزرده و بینندهی ویرانی آجرهای سَردر ورودی درها و دیوارهای پیرامون خواهیم بود. و اِنگار خودخواسته(:عمدی) و با بیل و کلنگ به جان آن افتادهاند! اما دهشتناکتر از آن هنگام ورود به فضای گرمخانه بوده که درکمال ناباوری به اَنبار خوراک چهارپایان یا علوفه تبدیل شده است. به گونهای که از نورگیرهای گنبد گرمخانه، علوفه وکاه به درون آن ریختهاند».
نورَسی با گلایه از وضعیت اندوهبار این گرمابه در بخش دیگری از سخنانش گفت: «هنگام ورود به فضای خزینهی گرمابه بینندهی یک زبالهدانی بی کم و کاست(:تمام عیار) هستیم. همچنین در اثر تبدیل شدن این گرمابه به اَنبار علوفه، راه دسترسی به اتاق آتشدان گرمابه(:تون) بسته شده و در دیگر بخشهای گرمابه نیز، انواع وسایل از موتور برق بزرگ گرفته تا سبدهای میوه و … رها و ریخته شده است. از سویی، کل دیوارهای گرمابه نَم کشیده و در حال ویرانی است. و گیاهان در کل فضای سقف و بر روی گنبدها رشد کردهاند که از جمله عوامل نابودی سازه به شمار میآیند. براستی چه کسانی پاسخگوی این درد بزرگ که فاجعه بوده، هستند. در گام نخست باید برای فرهنگسازی مردم و پیشگیری از این دشواریها کوشید. به گونهای که این آثار فرهنگی را همچون امانتهایی بدانند که از گذشتگان به ما رسیده و باید آن را به آیندگان بسپاریم. از نگرشی دیگر، این خویشکاری(:وظیفه) ذاتی سرپرستان(:مسوولان) میراث فرهنگی شهرستان مهاباد است که با سرکشی به این یادمانها، افزون بر پیشگیری از نابودی آنها، مردم را آگاه سازند که این آثار جزو میراث ملی و مینوی(:معنوی) ما هستند. اما شوربختانه(:متاسفانه) یگان حفاظت میراث فرهنگی آشکارا به خواب زمستانی رفته است و بیشتر زمانها که به این اداره رفت و آمد میکنیم، فَرنشین(:رییس) میراث فرهنگی در آن جا حضور ندارد. و دیگر کارمندها نیز، تنها در حال گذران روز و زندگی هستند. در نتیجه همان چیزی پیش میآید که هم اینک بینندهی آن هستیم. در ادارهای که مدیر و حتا یکی از کارمندهای آن تحصیلات وابسته(:مرتبط) با میراث فرهنگی ندارند، نباید چشم داشت بیشتری داشت. باید دانست که این دشواریها ناشی از نبود وجود کارشناسان در رشته های باستانشناسی و مرمت در شهرستان مهاباد نیست. زیرا من کسانی را از نزدیک در شهرستان مهاباد میشناسم که افزون بر تحصیلات در پیوند با میراث فرهنگی، افراد بسیار کوشا و پرکاری هستند. اما به هر انگیزهای هم اکنون بیکار بوده و افراد ناآگاه و غیر مسوول در این بخش سرگرم فعالیت هستند».
به گزارش اَمرداد، کارشناسان دیرینگی گرمابه «لَج» را وابسته به سال های 1050 تا 1100 مَهی (:قمری) می دانند. پِی ها و زیر بنای گرمابه از سنگهای موجود بومی و دیگر بخش ها از آجر چهارگوش سرخ رنگ تشکیل شده است. محوطهی زیر گنبد ورودی به گونهی چهارتاق است. سازه دارای دو گنبد بزرگ آجری است. فضای همگانی (:عمومی) گرمابه به گونهی مستطیل بوده که پهنای آن در جنوب و شمال 13 متر و درازای آن در باختر و خاور (:غرب و شرق) 20 متر است. شش گنبد کوچک تر آجری به اندازههای گوناگون نیز در این سازه نمایان است. این گرمابه دارای فضای ورودی، سربینه، گرمخانه و خزینه است. این گرمابه تا کنون تعیین حریم نشده است و هم اینک در مالکیت شورای اسلامی روستای لَج جای دارد. تنها دخل و تصرف در سازه، ساخت یک اتاقک چینهای با پوشش چوبی در بخش ورودی گرمابه است که به عنوان پیش ورودی از آن بهره میبرده اند.
بام گرمابه
فضای خلوت خانه
درون خزینه
فضای گرمخانه که انبار علوفه شده است و جای افسوس دارد
از وضعیت تابلو می توان روزگار غم بار گرمابه را دریافت
فضای سربینه که در سال 82 مرمت شده و هم اکنون به انباری تبدیل شده است!؟
گرمابه لَج در مهاباد آذربایجان غربی
وضعیت اسفبار دیوارهای میان در
فرتورها از حامد نورسی است.
6744