امروز روز سروش از ماه آذر 3762 زرتشتی، یکشنبه یازدهم آذرماه 1403 خورشیدی، یکم دسامبر 2024 میلادی
فرازهایی از پیام اشو زرتشت:
کسانی که از روی رسایی اندیشه و کردارنیک خود به اهورامزدا گروند، از بخشش کمال جاودانی و راستی و پاک منشی و نیروی معنوی برخوردار شوند. چنین کسانی از دوستان و هواخواهان اهورا به شمار خواهند آمد.
یسنا هات ۳۱ بند ۲۱
————————– * ———————–
سروش:
– هفدهمین روز هر ماه سی روزه در گاهشمار زرتشتیان «سروش» نام دارد.
– در آیین زرتشتی، روز با برآمدن خورشید (گاه هاوَن، هنگام بامداد) آغاز میشود.
– سروش در اوستا «سرَئوشَه» خوانده میشود که به چمار(:معنی) فرمانبرداری و الهام است.
– بزرگی جایگاه سروش با ایزد مهر برابری میکند و گاهی او را از امشاسپندان میدانند.
– سروش، پيک اهورایی و ندای درونی است.
پورشیراز (حافظ) پیرامون این ایزد میسراید:
در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است
پيش آی و گوش دل به پيام سروش کن
تانگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
————————— * ————————-
میرزا کوچک خان در تاریخ ایران
او از روحانيان رشت بود که تحصيلاتش را در رشت، قزوین و تهران گذراند و در تهران با اوضاع و احوال اجتماع آن دوران جامعه بيشتر آشنا شد به رشت بازگشت و در ميان دوستان و آشنايان به تبليغ پرداخت و احساسات مردم را برانگيخت و انجمن «مجمع روحانيان» را بنیاد کرد. روسها مدتی او را از رشت تبعيد کردند اما او در سال ۱۲۹۳ مصمم شد به کمک دوستان مشروطهخواه، دوباره دست به قيام بزند و به دنبال نجات ايران و گيلان از اشغال نيروهای نظامی نيز بود. افکار وی در دل طبقات گوناگون مردم گيلان نفوذ کرد. افرادی چون دکتر حشمت و ميرزاحسين کسمایی که از چهرههای تحصيل کرده گيلان بودند و يا حسن آليانی و شيخ علی شيشهبر که از طبقات معمولی جامعه بودند و نیز چندتن کسبه معتبر از جمله احمد کسمايی از او حمایت کردند. وی نخست به مدت دوسال در کسما و سپس چهارسال در رشت و به صورت يک حکومت جمهوری مستقل در کل ايالت گيلان فرماندهی کرد و با مشورت دوستان و به اقتضای زمان خود، شيوه مسلحانه را برای ادامه مبارزه برگزيد. در نهضت مشروطه، آزادیخواهان، حاکم گيلان را کشتند و امور را به دست گرفتند. او نيز با آنان همراه شد و در سردستهی گروهی در فتح قزوين و تهران شرکت داشت. پس از آن که مشروطهخواهان محمدعلیشاه را از پادشاهی کنار گذاشت. او هنگامی که در تهران به سر میبرد، با چند تن از رجال خوش نام وابسته به «گروه اتحاد اسلام» تماس گرفت. اين سازمان که به رهبری جمالالدين اسدآبادی شکل گرفته بود، هدفش متحد ساختن مسلمانان و مبارزه با استعمار و کسب قدرت و ايجاد يک وزنه سياسی برای دنيای اسلام بود. در ايران افرادی همچون رضا مساوات، حسن مدرس، طاهر تنکابنی و چندتن ديگر، از طرفداران اين سازمان بودند. پس از آن که مردم از حرکت او آگاه شدند، بسیاری به او پيوستند. شماری از افسران برای فنون نظامی استخدام شدند و در سال ۱۲۹۹ کنگرهای در کسما تشکيل شد و در اين کنگره مشی آينده را تصويب کردند. نيروهای جنگل با سرکوب مخالفان بر مناطق مختلف گيلان چیرگی پيدا کردند و روز به روز نفوذ جنگلیها گسترش يافت. در گوراب زرميخ مدرسه نظامی تشکيل شد، در کسما مرکز تشکيلات اداری و مالی و در لاهيجان نظام ملی بنیاد شد. يکی از کارهای «هيات اتحاد اسلام» انتشار نشريه جنگل بود. شماره اول نشريه به مديريت غلامحسين کسمايی در شوال ۱۳۳۵ انتشار يافت. در زمانی که نهضت جنگل روز به روز قدرت پيدا میکرد، انگليسیها تصميم به حاکميت خود در دريای مازندران و مخازن نفت قفقاز گرفتند. ژنرال دنسترويل فرمانده قوای انگليس و عامل اجرای اين تصميم در خاطرات خود چنين میگويد: « حاکميت در خزر مقصود و تصميم قطعی ما بود. من يقين داشتم که حق نظارت در خزر فقط در درست کسی است که شهر بادکوبه را در تصرف داشته باشد». دنيس رايت هدف انگليسیها را چنين توصيف میکرد: «هدف آن بود که مقاومت گرجیها و ارامنه محل در برابر ترکان عثمانی تقويت شود و دشمن از رسيدن به حوزههای نفتی باکو محروم باشد». پس از توافق جنگلیها با روسها، سران نهضت به رشت آمدند و در این شهر خود اعلام حكومت جمهوری كردند و با «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فداییان جنگل» به مفاسد دستگاه حاكمه ایران و جنایات انگلیسیها اشاره كردند: جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول پادشاهی را ملغی كرده، جمهوری را اعلام میکند. حكومت موقت جمهوری، حفاظت جان و مال عموم اهالی را بهعهده میگیرد. هر نوع معاهده و قراردادی را كه از قدیم و جدید با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل میشناسد. حكومت موقت جمهوری، همه اقوام بشر را یكی دانسته، تساوی حقوق درباره آنان است و حفظ شعایر اسلامی را از فرایض میداند. پس از اين که مذاکرات انگليسیها با نيروهای جنگل به نتيجه نرسيد، انگليسیها با همکاری قوای ضد انقلابِ روس، تصميم به جنگ و از بين بردن جنگلیها گرفتند. مبارزان جنگل که شمار آنها به ۳۰۰۰ نفر میرسيد، در منجيل موضع گرفتند. نيروهای روس و انگليسی راه قزوين تا منجيل را بدون مانع طی کردند. جنگ در بالای پل سابق منجيل آغاز شد و با پيروزی بيگانگان و شکست مبارزان ادامه يافت. انگليسیها بر رشت و انزلی مسلط شدند و جنگلیها را تحت فشار قرار دادند. هيئت اتحاد اسلام با پيوستن افرادی چون احسانالدخان و کاسر قربان از کردستان و ايوکف، ترونين، يولوکلين، آقايوف… از روسيه و حيدرکان عواوغلی از قفقاز تغيير ماهيت داد و به يک تشکيلات پيچيده که در آن کمونيستها قدرت بيشتری يافتند مبدل شد. وثوقالدوله بعد از اين که به نخستوزيری رسيد، با دادن وعده حکومت گيلان به ميرزاکوچکخان از باب مذاکره در آمد، ولی ميرزا قبول نکرد و لذا او تصميم به سرکوب گرفت. اما جنگليان، خودشان عامل سقوط خود شدند؛ زيرا عدهای میخواستند به سروری برسند. عدهای میخواستند جانشين زمينداران شوند و معدودی نيز، چپاول پيشه کردند و حرکات آنان با توافقهای جهانی همراه نشد و به شکست نهضت انجامید. در سال ۱۳۰۰ “تنها چند ماه پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹” عدهای از سران جنگل به حضور رضاخان سردارسپه رسيدند و اعلام تسليم و انزجار کردند. وابسته نظامی کنسولگری شوروی نيز بهعنوان راهنما با رضاخان حرکت میکرد. در آبان سال ۱۳۰۰ (فرمانروایی احمدشاه قاجار) جلسهای با عبدالحسين شفايی و محمدعلی خمامی برگزار شد. ميرزا حاضر به تسليم شد و قرار شد دو روز آتشبس اعلام شود. بعد از فرار کردن يا تار و مار شدن نيروهای جنگل، ميرزاکوچک با جمع کردن نيروهای خود همه را به تسليم توصيه کرد و نيروهای باقی مانده تسليم شدند. ميرزا همراه با تنها يار وفادارش، گائوک آلمانی نامور به هوشنگ، برای رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو “حاکم خلخال” که هميشه از ميرزا پشتیبانی میکرد، به طرف کوههای تالش حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و طوفان شدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در روز آدینه ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا، هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای درآمد. هر دو در کوهستان جان دادند و پيکر آنان را به خانقاه بردند. به دستور سالارشجاع، سر ميرزا را از تن جدا کردند و جسد بدون سر ميرزا کوچکخان در گورستان دهکده به خاک سپرده شد. بعدها خالو قربان که از ياران سابق ميرزا و از هواداران سردار سپه بود، سر ميرزا را به تهران فرستاد و سرانجام سر ميرزا را به رشت برده و در جایی به نام سليمان داراب بهخاک سپردند.
————————– * ——————————-
یادروز 11 آذرماه:
حمدشاه قاجار” در مجلس شورا در ميدان بهارستان حاضر شد و بیطرفی ايران در قبال جنگ اروپائيان (بينالملل اول) را مورد تاكيد قرار داد. (۱۲۹۳ خورشیدی)
دولت انگلستان به دولت وقت تهران اخطار كرد كه امور نيروی قزاق از لحاظ اداری و تداركات و تسليحات و آموزش بايد در دست افسران و كاركنان اعزامی انگلستان باشد و دولت ايران همه هزينهها از جمله دستمزد اين انگليسیها را بپردازد! (۱۲۹۹ خورشیدی)
زادروز “جلال آلاحمد”، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم معاصر. (۱۳۰۲ خورشیدی)
چند شهر ايران تغيير نام داد، از جمله دزداب به زاهدان، نصير آباد به زابل و استرآباد به گرگان تغيير نام يافتند. (۱۳۰۹ خورشیدی)
“محمود جم” وزير داخله از طرف “رضا شاه” فرمان ریيس الوزرایی گرفت. (۱۳۱۴ خورشیدی)
“دكتر محمد مصدق” در مجلس شورای ملی راجع به نفت و اعطا امتياز آن به كمپانیهای خارج نطقی ايراد كرد. (۱۳۲۳ خورشیدی) در این نطق طرحی را كه تهيه و از طرف نمايندگان امضاء شده بود به مجلس ارایه داد و طرح مزبور فی المجلس تصويب شد. به موجب اين طرح هيچ يك از مقامات كشور حق نداشتند راجع به امتياز نفت با خارجیها مذاكره يا قرارداد منعقد نمايند ولی برای فروش نفت با اجازه مجلس حق دارند. متخلفين از اين قانون به حبس مجرد از ۳ تا ۸ سال و انفصال دائم از خدمات دولتی محكوم میشدند.
شیخ صفر برادر شیخ شارجه که در جزیره ابوموسی از نیروی ایران استقبال نموده بود به ضرب ۲ گلوله از پای درآمد. (۱۳۵۰ خورشیدی)
دولت عراق از شیخ شارجه که با ایران برای واگذاری جزیره ابوموسی توافق نموده بود شکایت کرد. (۱۳۵۰ خورشیدی)
زادروز “سالار عقیلی” خواننده ی موسیقی سنتی ایرانی. (۱۳۵۶ خورشیدی)
آغاز همه پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران. (۱۳۵۸ خورشیدی)
درگذشت “ریزعلی خواجوی”، ملقب به “دهقان فداکار”، قهرمانی که درس فداکاری را آموخت. (۱۳۹۶ خورشیدی)
روز جهانی “لغو بردگی”.
تصميم به ساختن قسطنطنيه (استانبول) توسط کنستانتین بزرگ امپراتور روم. (۳۲۴ میلادی)
رخداد آتشسوزی عظيم و دهشتناک لندن و ويران شدن نيمی از شهر. (1666 میلادی)
تاجگذاری “ناپلئون بُناپارت” به عنوان امپراتور فرانسه. (1804 میلادی)
فتح بزرگ “ناپلئون بُناپارت” در نبرد تاريخی “آسترليتس”. (1805 میلادی) ناپلئون بناپارت دريكمين سالروز امپراتور شدنش در يك جنگ يكروزه در منطقه آسترليتس ارتشهای متحد روسيه و اتريش را شكست داد. شمار سربازان روسيه و اتريش در اين جنگ دو برابر نيروهای ناپلئون بود. در اين جنگ ۲۶ هزار تن كشته شدند.
اعلام سياست استعماری آمريكا معروف به “دكترين مونروئه”. (1823 میلادی)
پايان عصر جمهوری دوم فرانسه و آغاز امپراتوری “ناپلئون سوم”. (1852 میلادی)
دو سال پس از پيروزی انقلاب كوبا، فيدل كاسترو رسما اعلام كرد كه يك سوسیالیست است و خواهد كوشيد كه در كوبا نظام سوسياليستی برقرار كند. (1961 میلادی)
“مارس – ۳” سفيه شوروی، به آرامی در سطح سياره مريخ فرود آمد. (1971 میلادی)
روز ملی و استقلال “امارات متحده عربی” و خروج از تحت الحمايگی انگلستان. (1971 میلادی) اين كشور در جنوب شرقی خليج فارس قرار دارد و از ۷ اميرنشين تشكيل شده است. مساحت اين سرزمين ۸۳/۶۰۰ كيلومتر مربع میباشد. جمعيت امارات متحده بيش از ۲ ميليون نفر و دارای دين رسمی اسلام است. نظام سياسی حاكم بر امارات فدراسيونی متشكل از هفت اميرنشين با يک مجلس مشورتی است. زبان رسمی در امارات، “عربی” است و واحد پول آن “درهم” است.