لوگو امرداد
شریف‌آباد، فیروزبهرام، اورنج کانتی: گزارشی از زندگی یک موبد زرتشتی

موبدیار رستم ثالث، آموزگاری سخت‌گیر و دوست‌داشتنی

۹ بامداد روز شنبه چهارم ژانویه ۲۰۲۵ میلادی برابر 15 دی‌ماه 1403 خورشیدی برابر قراری که روز پیش با فرزانه خانم دختر موبدیار رستم ثالث گذاشته بودم شماره تلفن را به‌ شکل تماس تصویری گرفتم نخست فرزانه خانم گفت‌وگو کرد و بعد گوشی را به موبد ثالث داد.

از دیدن چهره مهربانشان بسیار خوشحال شدم شوربختانه از دخترش با خبر شده بودم که حدود یک ماهی است به دلیل ناراحتی معده ناخوش هستند و در خانه سالمندان استراحت می‌کند.

پس‌از اینکه خودم را معرفی کردم و گفتم از طرف هفته‌نامه امرداد با وی گفتگو می‌کنم بسیار خوشحال شد و لبخند گرمی به‌صورتش نشست که انرژی مرا برای انجام این کار چند برابر کرد.

موبد رستم ثالث زاده ۲۰ شهریور سال ۱۳۱۱ خورشیدی در شریف‌آباد یزد است و مدرک تحصیلی‌ او دیپلم طبیعی است. موبد می‌گوید این را مدیون قانونی است که در آن زمان تصویب شده بود. برابر این قانون کسانی که به هر دلیل ترک تحصیل کرده بودند می‌توانستند دوباره به مدارس بازگردند تا دیپلم خود را دریافت کنند. موبد ثالث تعریف کرد که او هم به دلیلی تا سال یازدهم را خوانده بود و دیگر نتوانسته بود ادامه دهد تا اینکه آقای کاظم‌زاده بازرس امتحانات فیروز بهرام را می‌بیند و به سفارش وی برای گرفتن مدرک دیپلم به دبیرستان فیروز بهرام تهران می‌رود، مدیر وقت آن زمان آقای حسن رفعتی افشار بود. موبد ثالث پس از نام‌نویسی همه درس‌ها را نمره می‌آورد به‌جز دو درس شیمی و زبان. دبیر شیمی، دکتر کوچصفهانی بود که بالاخره در شهریورماه با نمره ۱۶ موبد را قبول می‌کند همینطور آقای پاسارگادی دبیر درس زبان انگلیسی.

از موبد خواستم اگر  نام دیگر کارکنان آن زمان مدرسه فیروزبهرام را می‌داند برای ما بگوید با حافظه‌ای باورنکردنی شروع به نام بردن کرد: آقایان پیشدادی با سمت ناظم و معاون و آقای تیرانداز پرخیده دفتردار، آقای بهمنیار دبیر ریاضیات، آقای شاهین دبیر طبیعی، آقای پارسا دبیر گیاهی، آقای خسرو باستانی دبیر زبان انگلیسی کلاس‌های پایین‌تر و آقای نظام‌زاده دبیر ادبیات، آقای وزیری دبیر ادبیات سالهای پایینتر ، آقای مصفا دبیر ریاضیات پایین تر ، دفتردار دیگر آقای جمشید نیک منش و آقای هدایت دبیر تاریخ و جغرافیا.

موبدیار رستم ثالث افزود، خودش هم همزمان با تحصیل در کلاس ۱۲ در سال ۱۳۳۲ خورشیدی تا ١٣٣۴ به مدت سه سال در سمت دفترداری فیروزبهرام بود. در همان زمان بود که دوره شش ماهه آموزش موبدیاری شرکت کرد. موبد رستم ثالث به همراه ۹ نفر دیگر در این دوره‌ها به استادی موبد فیروز آذرگشسب نام‌نویسی کردند از هم دوره‌ای‌های ایشان موبدیاران؛ فرزاد لهراسب، ماهیار دمهری، سروش سلامتی، بهرام شمسی، اردشیر منکجیان خدایار، اردشیر مهربانی، داریوش بهدینان، شاهمردان شاهمردانی و بمان مهربانی بودند که برای این ۱۰ نفر در پایان دوره جشن فارغ‌التحصیلی موبدیاری برگزار شد و از او با پیشکش یکدست کت‌وشلوار سفید موبدی تقدیر به عمل آمد. مدتی بعد موبد رستم شهزادی از موبدیار رستم ثالث می‌خواهد که کار آموزگاری کلاس‌های اوستای مدرسه راهنمایی رستم‌آبادیان و آقای شاهمردان شاهمردانی هم کلاس‌های اوستای دبستان جمشید جم را بر دوش بگیرند. موبد رستم ثالث از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۱ خورشیدی که ویزای مهاجرت به آمریکا را دریافت کرد کار تحصیل اوستا را در رستم‌آبادیان ادامه داد.

از فعالیت‌های دیگری که موبد ثالث در ایران انجام داد بازنویسی کتاب اوستا تا پایان اورمزدیشت از روی خط دین دبیره بود؛ که این کار باهمکاری موبدان هرمزیار خورشیدیان، اردشیر جهانیان، فیروز آذرگشسب و اردشیر آذرگشسب انجام شد که نتیجه آن چاپ جدید کتاب اوستا با جلد پلاستیکی بود از او خواستم خاطره‌ای از دوران آموزگاری خود تعریف کند. گفت که آموزگار بسیار سختگیری بود و هرماه از شاگردان یک آزمون  می‌گرفت که مطمین شود بچه‌ها درس‌ها را به‌خوبی یاد می‌گیرند و بعد از امتحان هم جواب درست پرسش‌ها را با بچه‌ها کار می‌کرد در همان زمان آقای هرمزیاری از آموزگاران سوم راهنمایی خواستند نمونه پرسشی را برای انتخاب پرسش پایانی بفرستند موبد ثالث هم یکی از همان پرسش‌های امتحانات ماهیانه کلاس خود را می‌فرستد به گمان اینکه تعدادی از هرکدام از این نمونه پرسش‌ها برگزیده می‌شود غافل از اینکه همه پرسش‌هایی که او می‌فرستد به‌ شکل کامل گزینش و به آموزش‌وپرورش به‌عنوان پرسش امتحان پایانی فرستاده می‌شود. نتیجه این می‌شود که تمام شاگردان موبد ثالث نمرات ۱۷ تا ۲۰ را می‌گیرند و بقیه شوربختانه نمره خوبی نمی‌گیرند. بعد از امتحان نخستین روزی که به سر کلاس‌ خود برمی‌گردد با دیدن جمله‌ای روی در تخته کلاس روبرو می‌شود: اینجا آقای ثالث کمی درنگ می‌کند و با خنده شیرین می‌گوید بچه‌هایی که نمره پایین گرفته بودند، نوشته بودند «مرگ بر ثالث» …

از او پرسیدم از چه سالی در آمریکا به سر می‌برد، گفتد حدود ۲۴ سال است از سال ۱۹۹۹ میلادی. پرسیدم آیا در اینجا هم درزمینه‌ی آموزش دینی در جامعه زرتشتی کوشش داشتند و پاسخ می‌دهد بله در مرکز زرتشتیان اورنج کانتی کالیفرنیا در برگزاری آیین‌ها چند سالی موبد بوده و همین‌طور در پایان کلاس دینی کودکانی که به این مرکز می‌آمدند، اهنودگات را می‌نوشت و با پدران و مادرانشان در مورد مفاهیم آن گفت‌وگو می‌کردند.

از دیگر فعالیت‌هایی که از من خواست در این گفت‌وگو یادآوری کنم نوشتن نامه‌ای به دکتر خورشیدیان فرنشین انجمن موبدان ایران بود که در آن خواسته بود ترتیب ایجاد یک سازمان یا انجمنی از زرتشتیان را بدهند که مشخصا وظیفه رسیدگی به امور املاک وقفی زرتشتیان را عهده‌دار باشد تا بدین‌وسیله خانواده‌های که وارث املاک وقفی هستند با واگذاری این مسوولیت به این مرکز خیالشان آسوده باشد. موبد ثالث ادامه داد من متن نامه درخواستی خودم و متن پاسخنامه‌ای که موبد خورشیدیان در هفت ماده برایم فرستاد را به آقای دکتر مهربان شهروینی مدیر مجله پیک مهر در ونکوور کانادا دادم که به چاپ رساند.

گفت‌وگوی ما به یزد می‌رود و موبد ثالث از خاطراتش می‌گوید: بامس من روانشاد خداداد شهریار سال‌ها خادم پیر بانو و پیر هریشت بود و هر ورهرام روز پیاده از پیر بانو تا پیر هریشت می‌رفت تا چراغ ورهرام را در هر دو زیارتگاه روشن نگاه دارد.

در ادامه صحبت‌هایش گفت می‌خواهم اینجا از دکتر مهرداد قدردان که هم‌اکنون ساکن تهران هستند تشکر کنم. او کتاب‌هایی را در چند جلد درزمینه‌ی تاریخ و جغرافیا و شجره‌نامه اقوام ساکن شریف‌آباد گردآوری و به چاپ رسانده است که نتیجه سال‌ها پژوهش ایشان بود.

در پایان از او خواستم به‌عنوان فردی که خودش و خانواده‌ او سال‌ها برای جامعه زرتشتی تلاش کرده‌اند اگر پندی برای خانواده‌ها دارند بیان کنند و وی گفت از خانواده‌های زرتشتی می‌خواهم بیشتر باهم رفت‌وآمد کنند تا به‌ پیروی آن فرزندانشان هم با یکدیگر آشنا و دوست شوند که شاید این آشنایی منجر به ازدواج‌های ماندگار شود و در ادامه شعر آشنای:

کبوتر با کبوتر،  باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز

را با همان لحن پرمهرش زمزمه می‌کند.

در  پایان با لحن پدرانه‌ای به من گفت دخترم من که کاری ندارم و خوشحال می‌شوم که با تو حرف بزنم اما از سوی نمی‌خواهم مزاحم وقت تو بشوم، به ساعتم نگاه کردم اصلا متوجه نشده بودم که دو ساعت از زمان آشنایی من با یکی از چهره‌های مهربان و نام‌های آشنای جامعه‌ای که خودم را در پیوند به آن می‌دانستم گذشته بود. چقدر در طول این گفت‌وگو بارها خودم را در کوچه‌های خاکی یزد و خیابان‌های تهران حس کرده بودم انگار داشتم به همراه پدربزرگم قدم‌به‌قدم همه این کوچه‌ها را می‌گشتم. به خودم آمدم و پاسخ دادم موبد از گفت‌وگو با شما سیر نشدم از شما می‌خواهم خیلی از خودتان مراقبت کنید. امیدوارم به‌زودی بهبودی کامل پیدا کنید و به جمع گرم خانواده‌تان بازگردید و من بتوانم از نزدیک به دیدنتان بیایم و از ایشان خداحافظی کردم.

آتوسا نورافروز – لس‌آنجلس

6a4d9a66 9e26 4db0 8b12 25e9d7ba3076 adbd310e 2f99 4543 b898 3da01149bf95 fd31fbbc db7f 46fa 81ef 1bb912feb158

فرتورها رسیده است.

4090

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-11-02