عشق اهورایی همیشه خلاق است، عشق هرگز ویران نمیکند و در هر سنتش پیامهای فراوانی را به همراه دارد. اگر انسان کوشش نماید که در راه نیروی افزایندگی و گسترش راستی (سپنتامینو) باشد، توان دگرگونی را داراست.
سال در ایران باستان و گاهشمار زرتشتی به دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز پایان سال که «پنجه» یا «اندرگاه» نام دارد، تقسیم میشود. در متنهای دینی و فارسی میانه، پنج روز پایان اسفندماه، یعنی از اشتاد تا انارام را «پنجهی کوچک» و از روز اهنود تا «وهیشتوایش» یعنی واپسین چهرهی گهنبار سال را «پنجه وه» مینامند. در دین باستانی و آسمانی ایرانیان زرتشتی، «اهورامزدا» آفرینش جهان گیتی را در شش مرحله به انجام میرسانَد و در باورهای ایرانی، برخی از این جشنها، جشنهای واجب هستند؛ مانند گاهنبارها که جشنهای سالگرد آفرینشهای ششگانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، جانوران و انسان) هستند و یکی از آنها در واپسین روز کبیسهی سال، یعنی سیصدوشصتوپنجمین روز سال، که آن را «وهیشتوایشگاه» مینامند و روز آغاز پنجه و درنگ از آفرینش «مردمان» است. همچنین باید دانست که در ایران باستان، به مناسبتهای گوناگون جشن برگزار میشده است و «جشن» گونهای نیایش به شمار میآمد.
عشق به پنجه و مراسم نیکش نثار کسی است که گیتی و مینو را دریابد و خود را دربست بپذیرد؛ بشناسد نیروهای مینوی تشکیلدهندهی انسان را، همانگونه که هست. چنین آدمی شهامت دارد، شهامت دارد که با همهی فشارهای اجتماعی که میخواهد او را به پایینترین نقطه ببرد، به وسیلهی دانش به مقابله برخیزد. فرهنگ و باور آسمانی پنجه از هدیههای بزرگ است. باید سنت و پیام آن را، جشن آن را، آواز آن را، همازوری و یکرنگ شدن آن را بیاموزیم. بدانیم رسم نیاکانمان را در مورد پنجه، پنجهی کوچک و بزرگ را، جشن رپیتون را …
اَشَاُنام َونگوهیش سورائو سپِنتائو فرَوَشیوُ یَزَهمَیئده یائو ویسات اوَیِاینتی هَمَسپَت مَیِدَیِم پَیتی رَتوم آاَت اَثرَویچَرِنتی دَسَ پَیری خشَفنو اَوَت یَزاایتِ زیشنائواَنگهِمنائو.
فروهرهای نیک که در هنگام همسپتمیدیم از جایگاه زبرین خود به جهان زیرین فرود آیند در مدت ده شبانهروز پیدرپی در اینجا به سر برند. ( فروردین یشت – ۴۹)
باور بر این است که فروهرهای درگذشتگان از ده روز پیش از نوروز، بنابر فروردینیشت، بند ۴۲ و ۴۹، در اثر ستایش و نیایش و درود بستگان خود، از فراز آسمان برای یاری مردمان و خویشان فرود آیند و با نیروی نیک خود سودهایی بخشند که بسیار گرانبها بوده و فر و شکوهی به همراه آورند و در پایان روز «وهیشتوایش» با برافروختن آتش بر بالای بام و بلندی، بدرقهکنندهی آنان به جایگاه خویش هستیم.
این آتشافروزی بر بالای بام یعنی به یاد فروهرها، راستی، زندگی، اخلاق نیک و ناپاکیها را پاک کردن، پیام اهورایی را در دل داشتن، یکرنگ و همازور هستیم و این یادآور بازگشت به دنیای مینوی است …
بنابراین زرتشتیان پیش از فرارسیدن پنجه، خانهتکانی و پاکسازی پیرامون زندگی خود را به پایان میرسانند و برای جشن و شادی آماده شده و در پنجه با برگزاری گهنبار همسپتمیدیم، آیینهای نیاکانی را به جا آورده و به وسیلهی اوستاهای مربوطه و آراستن ترتیبات ویژه، روان نیاکان را خشنود و از فروهرهایشان خواستار سود، تندرستی، شادی و شکوه بوده و هستند.
بنابر نامههای پهلوی (فارسی میانه) در هنگام انجام آیین پنجه و فرَوَشی، بایسته است نمادهای امشاسپندان مانند شیر و تخممرغ، آتش و نور، ظروف مسی (روزین آب)، گل (سرو و مورد)، سیر و سداو، چند گونه میوهی خشک (لرک)، میوه، ششه و سبزه و … تا تقدیس و بهجای آوردن میَزد و میوه به وسیلهی نماز و نیایش و ستایش تا در پایان میان بهدینان بخش شود.
و امروزه در پایان روز وهیشتوایش که هوا هنوز تاریک بوده و نشان از گاه اوشَهِن است، با شعلهی فانوسِ روشنِ بر بام و گلدانی (کلچه) پر از مورْد سبز، کاسهای آب، یک سینی پر از میوههای رنگارنگ، کپهای هیزم برای فروزان شدن و بوی خوش برای آتش به همراه است که در سپیدهدم با افروختن آتش، شعلههای زیبای آن در هوا میرقصد، زیبا و باشکوه. آتش بر بامها، یکبهیک روشن میشود و با هر آتشِ نمایان از دور و نزدیک، دلمان لبریز از شوق میشود، نوای خوش اوستا به گوش میرسد؛ حس زیبایی است، باید دشمنی و بدخواهی به دوستی تبدیل شود و همگان از هم خشنودی بخواهند تا فروهرها و روانان، شادمان شوند و برایشان دعای نیک کنند و یاریشان دهند. گویا فروهر نیاکان به همراهی ما شتافتهاند و در سپیدهدم به سوی جایگاه خویش در جهان مینوی میروند.