زمستان سال گذشته خلیج گرگان و تالاب میانکاله میزبانان خوبی برای پرندگان کوچرو نبودند و نزدیک به ۴۰ هزار بال (:قطعه) پرنده در سواحل استانهای گلستان و مازندران از میان رفتند. اگرچه دلیل مرگ گروهی پرندگان میانکاله هنوز هم روشن نیست و مسمومیت بر اثر بوتولیسم تنها یکی از گمانههای این فاجعهی زیستبومی است، اما اکنون مدیر کل حفاظت محیط زیست استان گلستان میگوید که احتمال تکرار فاجعهی سال گذشته هنوز هم وجود دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، برپایهی سخن مسوولان محیط زیست، بیشترین گونههای تلف شدهی میانکاله از گونهی چنگر بودند اما دیگر گونههای کوچرو آبزی و کنارآبزی مانند فلامینگو، کشیم بزرگ، کشیم گردن سیاه، بالکان، کاکایی، اردک اردهای و اردک حنایی هم در بین پرندگان تلف شده دیده میشدند.
اکنون محمدرضا کنعانی، مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان، با اشاره به اینکه پایشها ادامه دارد اما از ۱۶ اسفند تلفات جدیدی گزارش نشده است، گفته است: «احتمال تکرار فاجعه تلفات پرندگان مهاجر در سال جاری وجود دارد و کارگروه ویژهای برای بررسی راهکارها و وضعیت خلیج گرگان در سطح ملی تشکیل شده است».
او دربارهی شمار مرگ پرندگان در زمستان گذشته در استان گلستان گفت: «میزان تلفات به تفکیک روز و شهرستان در سایت اطلاع رسانی اداره کل بارگذاری شده است اما در مجموع بیش از ۱۳ هزار قطعه پرنده تلف شده بود که پس از جمعآوری لاشهها معدوم شدند. هم در سواحل بندرترکمن و هم بندرگز تلفات داشتیم اما بیشترین میزان مربوط به سواحل بندرترکمن بود».
کنعانی دربارهی سبب اصلی مرگ پرندگان گفت: «دامپزشکی مرجع رسمی اعلام علت تلف شدن پرندگان است؛ مطابق مکاتبهای که با ما داشتند بوتولیسم علت مرگ اعلام شده اما ظاهرا حجم آلایندههای خلیج گرگان را هم بالاتر از سایر مناطق نشان داده است».
احتمال هر رخدادی هست
هنگامی که از کنعانی پرسیده شده که با توجه به حجم بالای آلایندههای خلیج گرگان آیا ممکن است امسال هم با مرگ پرندگان کوچرو روبهرو شویم، او پاسخ داد: «احتمال هر رخدادی وجود دارد؛ ممکن است با شروع مهاجرت پرندگان دوباره شاهد تلفات باشیم؛ در ستاد ملی هماهنگی و مدیریت تالابهای کشور که با حضور دکتر جهانگیری برگزار شد موضوع خلیج گرگان مطرح و مصوب شد کارگروه ویژهای تشکیل شود. قبل از عید این کارگروه تشکیل و جلسات منظم برنامهریزی و دو جلسه آن برگزار شد ولی با شیوع بیماری کرونا جلسه سوم برگزار نشد».
بار دیگر از کنعانی پرسیده شده است چرا دربارهی گمان (:احتمال) تکرار فاجعهی میانکاله و مرگ پرندگان کوچ رو، پاسخ چندان روشنی نمیدهد؟ او گفت: «پاسخ دادم که احتمال وقوع هر رخدادی وجود دارد؛ یادآور میشوم ما مرجع رسمی برای بیان علت بیماری در حیات وحش نیستیم و در این حوزه صلاحیت نداریم؛ دامپزشکی مرجع رسمی است؛ بر اساس اعلام نظر آنها بوتولیسم علت تلفات اعلام شده، فاضلاب دلیل مرگ نیست؛ سو تفاهم نشود. اما باید برای بالابودن شاخص آلایندهها تصمیمگیری شود».
کنعانی در پایان در پاسخ به این پرسش که راهکار پیشگیری از تکرار فاجعهی تلفات چیست؟ گفت: «کارگروه ویژه با هدف تعیین راهکارها تشکیل شده است؛ در این کارگروه تمام مسایل خلیج بررسی میشود و نتایج را به صورت یک بسته به ستاد ارائه میکند. در ستاد ملی برای هر موضوع اعتبار دیده شده و بازه زمانی دیده میشود. اما به طور قطع و یقین کاهش شاخص آلایندههای خلیج گرگان یکی از موضوعات اصلی است و باید سیستم جمعآوری فاضلاب شهری افزایش یابد و موضوع فاضلاب کارخانجات و شاخص آلایندگی در رودخانهها مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد».
یک پاسخ
مرگ طبیعت ایران ناشی از ناآگاهی ازجهان بینی ایرانی است،جهان بینی ایرانی که ریشه ورفرهنگ هزاران ساله دارد.امابس دریغ پنداشت که در دوره های گوناگون آموزش وپرورش ازاین فرهنگ پویا آموزشی داده نمی شود.فرهنگ ملی ایرانشهر در درس های دانش آموزان بسیارموردبی مهری قرارگرفته است.بنده کوچک به فرنام یک آموزگار ازاین بی پروایی بس افسوسمندم.فرهنگ کهن مادرباره پاسداری از آب،پرندگان،حیوانات ومحیط زیست بسیارکارآزموده است وبایسته است از کودکی فرزندان این مرزوبوم با این کارآزمودگی ها آگاهی یابندکه نیاکان وپیشینیان مان چگونه از زندگانی آفریده گان آفریدگاردرطبیعت سپاسداری می کردند.کودکان این مرزوبوم بایسته است با قصه های نیاکان مان درباره پاسداری ازطبیعت ومیهن آگاهی یابند.
تا امروزیان با نیاکان و نیاکان با امروزیان هم زمان نگردند، نه آوای هم را خواهند شنید و نه با همدیگر گپ و گفت می توانند داشت . ولی گاه مردگان و زندگان، همدیگر را می یابند و بازه های زمانی را پشتِ سر می نهند. کودکی که به قصه های مادر یا پدر گوش می دهد با آنچه بازگو می شود هم زمان می گردد و آن رخداد ها را در اکنون خود می زید. زمانِ گفتنِ قصه، زمانی ویژه است. شب است و نزدیک به هنگامِ خواب. کودک با آوایی که قصه را باز می گوید، جهانی را با همه ی ویژگی هایش می بیند که به جهان اکنونِ او رخنه می کند. قهرمانِ قصه می آید و با او هم زمان و اکنونی می شود. در برابرِ دیدگانِ دیگرسان بینِ او پدیدار می شود و رخدادهای شگرف را می آفریند. کودک، در اکنونِ خود، با قصه در می آمیزد و با قصه به خواب می رود. و در خواب، خود را قهرمانِ رخدادی می یابد که در قصه ی پیش از خواب شنیده بود. قهرمان در کودک رخنه می کند و کودک به قهرمان دگردیسی می یابد.در هر رخدادی، رخدادهای کهن در چهره های گونه گون پدیدارند. رخدادها با هم، هم زمانی می یابند و با هم سخن ها می گویند.
بنده کوچک آموزگارروان شناسی هستم وبه این رویکرد مطرح شده در روان شناسی همانندسازی می گویندکه اثربس شگرف در پرورش دودمان هرقومی داردامابس دریغ پنداشت که این همانندسازی متناسب با فرهنگ بنیادی مان شکل نمی گیرد.