لوگو امرداد
پیشه‌های فراموش شده (8)

ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا

ساز و کارهای جهان کنونی، برخی پیشه‌وران را ناگزیر می‌کند که کار و هنر خود را کنار بگذارند و به دنبال صنعتی بروند که با زندگی امروز هم‌پاتر و سازگارتر است. گاه این ناگزیری از آن‌روست که برخی پیشه‌ها هزینه بَر است و بهره‌دهی اقتصادی ندارد. پیشه‌ی ورشوسازی از آن دست حرفه‌ها است که دیگر هیچ کشوری نمی‌خواهد در بازار آن سرمایه‌گذاری کند. آلیاژ ورشو چنان گران‌بها است که بازارهای جهانی انگیزه‌ای برای عرضه‌ی آن ندارند. در حالی‌که آلیاژهای دیگر بهای اندکی دارند و استفاده از آن‌ها هزینه‌ی کمتری را بر دوش سرمایه‌گذاران می‌گذارد. اما نکته اینجاست که آن آلیاژهای کم‌بها به کار ورشوسازان نمی‌آید. از همین‌روست که هنر ورشوسازی کم‌کم و به ناچار رو به فراموشی می‌گذارد و دیری نخواهد گذشت که این پیشه و پیشه‌گرانش از یادها خواهد رفت.

varsho01

ورشوسازی هنر بومی ایران نیست. زمانی که آلیاژ ورشو از لهستان به ایران آمد پیشه‌وران ایرانی نیز آن را به کار بردند و در ساخت ظرف‌های ورشویی نوآوری‌هایی به خرج دادند. چون پایتخت لهستان «ورشو» نام دارد این پیشه را هم ورشوسازی نام‌گذاری کردند.

varsho02

نشانه‌های تاریخی گواه آن است که از روزگار صفویان پیشه‌ی ورشوسازی در ایران رایج بوده است. اما شکوه آن را باید در روزگار قاجاریه دانست. در آن زمان، در برخی شهرهای ایران، به‌ویژه در بروجرد، استادانی سرگرم این کار شدند که هنرِ وام گرفته از اروپا را رنگ‌ورویی نو دادند و ظرف‌ها و ابزاری ورشو‌یی پدید آوردند که زیبا و نمونه‌وار بود. پیش از آن، استادان قلمکار ایران از ورق زردرنگ‌ِ برنج بهره می‌بردند. اما همین که آلیاژ وروشو شناخته شد، آن‌را به شیوه‌ای ماهرانه شکل دادند و به دست استادان دیگری سپردند تا نقش‌های زیبا و دل‌انگیزی بر روی آن‌ها قلمکاری کنند.

ورشو فلز سفیدرنگی است که به نقره مانندگی دارد . از ویژگی‌های ورشو آن است که به سادگی ذوب و نرم می‌شود و می‌توان آن را قالب‌گیری کرد. دیگر ارزش ورشو که از مس، نیکل و روی ساخته می‌شود، آن است که زنگ نمی‌زند.

varsho04

قلمزنان ایران، ورشو را شکل می‌دادند و سپس به کمک قلم‌های ویژه‌ای، روی آن برجستگی و فرورفتگی پدید می‌آوردند و نقش دلخواه خود راپدید می‌آوردند.
آنچه استادان ورشوکار ایران شکل می‌دادند با نمونه‌ی اروپایی آن تفاوت داشت. در اروپا بدنه‌ی کار با دستگاه خم‌کاری، تولید می‌شد. اما در ایران با دست و چکش آن را تولید می‌کردند. از این‌رو، کار وروشوسازان ایران هنرمندانه و ذوق ورزانه‌تر بود.

samavar02

به هرروی، پیشه‌ی ورشوسازی را می‌توان هنر ساخت ابزار فلزی با بهره‌گیری از فلز ورشو دانست. بدین روش ابزارهایی مانند کاسه، قابلمه، گلاب پاش، قنددان، قوری، لگن، زیرسماوری، دیس و به‌ویژه سماور ساخته و به بازار عرضه می‌شد. بزرگترین سماور ورشویی جهان که دو تُن وزن و 400 لیتر گنجایش آب دارد، در شهر بروجرد ساخته شده است. بروجرد مرکز و پایگاه اصلی هنر ورشوسازی ایران به شمار می‌رود. گویا هم اکنون تنها کارگاه ورشوسازی بازمانده‌ی ایران، در این شهر سرگرم کار و ساختن ورشوهای تزیینی است.

samavar0

استادان ورشوساز نه‌تنها با نیروی بازو و سخت‌کوشی خود فلز ورشو را چکش‌کاری می‌کردند بلکه هنری والا را در نقش زدن ورشو به کار می‌بردند. بدین‌سان ورشو‌سازی با مسگری همانندی‌هایی پیدا می‌کند. با این تفاوت که مسگران فلز مس و ورشوکاران آلیاژ ورشو را در ساخت دست‌سازهای خود به کار می‌گیرند.
افزون‌بر بروجرد که استادان هنرمندی داشته است، شهرهای اصفهان و دزفول نیز به داشتن استادان ورشوکار چیره دست نامبردار بوده است.
با آمدن صنعت استیل‌سازی و ظرف‌های ارزان‌ بهایی مانند چینی و ملامین، آرام آرام پیشه‌ی ورشوسازی از میان برچیده شد. اگر هم استاد ورشوکاری را بتوان یافت، آنچه می‌سازد کاربرد تزیینی دارد؛ وگرنه دیری است که صدای کوبیدن پی‌درپی چکش‌ها در کارگاه‌های ورشوسازی، رو به خاموشی گذاشته است.‌

در تیرماه ۱۳۹۱ خورشیدی، «مهارت و فن روی ورشو» به شماره‌ی ۱۰۶۱ و در اسفندماه ۱۳۹۶ خورشیدی، «قلمزنی روی ورشو در شهر بروجرد» به شماره‌ی ۱۵۶۰ در فهرست آثار ناملموس کشور به ثبت رسیده است. همچنین پرونده‌ی ثبت بروجرد به عنوان شهر ملی ورشو در سال ۱۳۹۸ خورشیدی، تصویب و به یونسکو فرستاده شده است.
*با نگرش به ویکی پدیا

دیگر پیشه‌های فراموش‌شده را در لینک‌های زیر دنبال کنید:

سفیدگری؛ شعله‌های خاموش کوره‌ها
ملکی‌دوزی؛ کوک بر پای‌افزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کوره‌های داغ
میرابی؛ پیشه‌ای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچی‌ها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجین‌بافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچ‌رو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضه‌نویسی؛ دنیای نو و پایان پیشه‌ای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاه‌مالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی‌ سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکی‌ها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دست‌افشانی
پالان‌دوزی؛ کار با دست‌های پینه بسته
قفل سازی؛ قفل‌های زنگ‌زده در فراموشی
صابون‌پزی؛ نه شوره‌ی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشه‌ای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشه‌ای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضی‌ها؛ پیشه‌ورانی رنجبر و تهی‌دست
شَعربافی؛ ریشه‌های خشکیده‌ی پیشه‌ای کهن
لحاف‌دوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشه‌ای کهن
چینی بندزن؛ دوره‌گرد کوی ‌و برزن‌
چیت‌سازی؛ نقشینه‌هایی خیال‌انگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بی‌پایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفس‌های هنری کهن
مسگری؛ ضرب‌آهنگی که رو به خاموشی‌ست

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-10-28