از آن روزگارانی که کلاه نداشتن مردان، زشت و ناپسند دانسته میشد، چندان دور نشدهایم. میگفتند مرد نباید سربرهنه باشد. حتا زمانی هم که گام در راه نو شدن و «تجدد» نهادیم، نخست به فکر کلاهی بودیم که باید مردان بر سر میگذاشتند. این رسم و پسند، اکنون از میان رفته است؛ اگر چه هنوز هم روستاییان و عشایر پایبند این شیوه از پوشش سر ماندهاند و خوش ندارند که بیکلاه جلو دیگران نمایان شوند.
کلاهدوزی و کلاهبافی، یکی از پیشههای شناخته شدهی روزگاران گذشته بود. در میان کلاههایی که ساخته میشد، کلاه نمدی ماندگاری بیشتری داشت؛ هم در سرما سرِ مردان را گرم نگه میداشت، هم در گرما خنککننده بود؛ افزون بر اینکه برای مردان نشانهی پایبندی به آیینها بود. از اینرو، کسب و کار سازندگان کلاه رونقی داشت و برو بیایی.
ساختن کلاه از پشم را «کلاهمالی» میگفتند. این کلاه در میان مردم نجفآباد، در استان اصفهان، آوازهی بسیاری داشت و به آن «کالامالی» میگفتند. سمنانیها آن را «کولهمالی» مینامیدند و بختیاریها «کلاه خسروی».
پیشهوران کلاهمال، در آغاز، پشم دورریز کارخانههای ریسندگی را خریداری میکنند. پس از حلاجی کردن، یا زدن آن به کمک ابزاری شانهمانند، پشم به دست آمده را با آبِ صابون شستشو میدهند تا شکل نانی گِرد بگیرد. این کار همانندی بسیاری با پیشهی نمدمالها دارد. پس از آن زمانِ ورز دادن پشم میرسد تا برای قالب گرفتن آماده شود. نجفآبادیها که در کلاهمالی چیره دستاند، به قالب گرفتن «انگاره» کردن میگویند.
قالب گرفتن پیشزمینهای دارد. باید اجاقی را گرم کرد و پشم ورزداده و سفتشده را درون آن ریخت و مالید. برای هر کلاهی قالبهایی هست. استاد کلاهمالی، پشمها را درون آن قالبها میریزد و پس از آن، کار رنگآمیزی را انجام میدهد.
رنگهایی که در کار کلاه مالی به کار میبرند، گیاهی است. در این کار از پوست انار استفاده میکنند و گیاه زاج. پس از رنگآمیزی، باید کلاه، شسته و خشک شود.
پیشهوران کلاهمالی قالبهایی دارند که از چوب درخت عناب ساخته شده است. برای اینکه کلاه، پس از فُرم گرفتن و شستشو، چروک نشود، آن را روی قالب میگذارند و ضربههایی بر آن میزنند. گاه نیز بدون بهرهگیری از قالب، کلاه را روی زانو میگذاشتند و با سنگ، صیقل میدادند. اینکار پیش از رنگآمیزی انجام میشود.
رنگآمیزی در کار کلاهمالی، ساده نیست و ریزبینی و بردباری میخواهد. رنگ کلاهها یا سفید است یا تیره. اما در سمنان، کلاهها را در دو رنگ مشکی و قهوهای درست میکنند. عشایر سنگسر کلاههای قهوهای بر سر میگذارند. کلاههای مشکی هم بیشتر میان سالخوردگان خریدار دارد.
این را هم ناگفته نگذاریم که برای هر کلاه ضخیم چیزی نزدیک به 20 مثقال و برای هر کلاه نازک 15 مثقال پشم نیاز هست. در یک روز کاری استادان کلاهساز میتوانستند کموبیش شش کلاه بسازند.
کلاهها اندازههای گوناگون دارند و همانگونه که اشاره شد، رنگهایی جدا. اگر آب جاری و پاکیزهای نزدیک کارگاه کلاهمالی بود، برای شستن کلاه از جویهای آب استفاده میشد.
این دست کلاهها (کلاهمالی) لبه ندارد. پشت کلاه با جلو آن تفاوت نمیکند و هر گونه میتوان آنرا بر سر گذاشت. اما شیوهی بر سر گذاشتن کلاه، معنایی ویژه دارد. اگر کلاه را اندکی عقب یا جلو، یا به راست و چپ بر سر بگذارند نشانهای از خواست فرد بود: فروتنی و افتادگی، یا گردنکشی و مبارزهجویی، یا بی اعتنایی و آزادگی.
کلاهها از پایین به بالا اندکی گشادتر و سفتتر میشود. گاه چند سوراخ ریز هم بالای کلاه میگذارند تا از عرق کردن سر جلوگیری کرده باشند.
کلاهمالی نجفآباد ویژگیهای خود را داشت و نمونهوار بود. کلاهمالی این شهر ثبت میراث فرهنگی شده است. سمنانیها نیز در این کار چیره دستاند و استاد.
قشقاییها نیز گونهای کلاه نمدی بر سر میگذارند که به کلاه «دو گوشی» نامبردار است. این کلاه، وارون کلاه نمدیهای دیگر، دو لبه داشت و مانند تاج شاهان کهن بود. گویا ساخت این گونه کلاه لبهدار به خواست و پیشنهاد اسماعیلخان قشقایی (صولت الدوله) بوده است. پس از آن بود که کلاه نمدی لبهدار، یا همان کلاه دوگوشی، در میان ایلهای قشقایی رواج یافت.
در میان زاگرسنشینان نیز ساخت کلاهمالی رواج بسیار دارد و با آیینهای آنها پیوند خورده است. کلاه نمدیای که مردان بختیاری بر سر میگذارند، نمونهای از پیوند کلاه با فرهنگ تیرههای ایرانی است. در نزد بختیاریها، کلاه نشانهی بزرگی است، نه پوششی برای گریز از سرما و گرما و تابش آفتاب. از اینرو، کلاه در میان آنان کارکردی اجتماعی و آیینی مییابد. در دیگر شهرهای ایران، در میان روستاییان و عشایر، از کلاههایی که پیشهوران کلاهمال ساختهاند، فراوان میتوان یافت.
نقشبرحستهی آنوبانینی در سرپل ذهاب
تصویر بازسازیشدهی سنگنگارهی آنوبانینی
نقش این کلاهها در سنگنگارههای باستانی دیده میشود. بیگمان آغاز ساخت اینگونه کلاهها، به گذشتههای بسیار دور میرسد. گویا کهنترین نشانهی تاریخی از کلاههای نمدی در نقشبرجستهی «آنوبانینی»، پادشاه لولوبیها، در سرپل ذهاب است که دیرینگیای 4800 ساله دارد؛ و نیز در سنگنگارههای تختجمشید. افسران مادی هم کلاه نمدی بر سر میگذاشتند.
با همهی پیشینهی دورودراز کلاهمالی، سالیانی است که بازار آن رو به رکود گذاشته است و کمتر کسی را میتوان یافت که به دنبال فراگرفتن این هنر باشد. هرچند هنوز هم عشایر کوچرو و روستاییان میتوانند بازار خرید این کلاهها را گرم نگهدارند. اما افزایش بهای موادی که برای ساخت کلاهمال نیاز هست و کاهش خریداران، این هنر را از رونق انداخته است.
*با بهرهجویی از «تارنمای نجفآباد نیوز»، «ویکیپدیا» و نیز وبلاگ «تیره و طایفهی خسروی».
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست