شاید هنر خراطی را نباید فراموش شده دانست. هنوز هم استادان خراط کار بسیاری سرگرم هنرورزی و ساخت ابزار استادانهای هستند که بیشتر کاربرد تزیینی دارد. اما ابزارهای نوینی که اکنون در خراطی به کار میرود، شیوه پرداخت سنتی آن را دگرگون ساخته است. هنرمند خراط، در سدههای گذشته، ذوق ورزی بسیاری به خرج میداد و آنچه میساخت به تمامی کار دست او بود. اکنون چرخهای خراطی ماشینی، کار را سادهتر ساخته است؛ هر چند هنوز هم ساخت ابزار خراطی شده نیاز به ذوق هنری بسیار دارد.
خراط واژهای بیگانه است. در فارسی به آن «چوب تراش» میگویند. در تعریفی ساده، خراط به هنرمندی گفته میشود که چوب را تراش میدهد، یا به سخن دیگر پوست چوب را جدا میسازد و به آن شکل دلخواهش را میبخشد. این کار به کمک دستگاهی چوبی انجام میشد.
خراطی از زیرشاخههای هنرِ کار با چوب است و در شمار هنرهایی مانند: خاتم کاری، منبتکاری، معرقکاری و نمونههای دیگر است. اما خراطی را با نجاری نباید یکی دانست. نجار چوبها را کنار هم میگذارد و ابزار میسازد. اما خراط با تراش چوب، حجمی را که میخواهد شکل میدهد.
خراطها ابزار گوناگونی میسازند؛ از سر قلیان و پایهی میز گرفته تا شمعدان، نرده، عصا، چوب رختی، نی، شانه، گهواره و بسیاری چیزهای دیگر.
هنرمند خراط افزونبر دستگاه خراطی که در گذشته از چوب ساخته میشد، به ابزار فُرم دهندهی دیگری نیز نیاز داشت. اسکنه و مُغار که هر دو تیز و بُرندهاند، از ابزار مهم خراطی است. امروزه از مته، گیرهی فلزی و چندین سوهان استفاده میشود.
پیداست که چوب اصلیترین مادهی خراطی است؛ اما نه هر چوبی. درست است که استادان خراط گاهی از چوبهای دور ریز هم استفاده میکنند و کارهای هنرمندانهای میسازند، اما برگزیدن چوب مناسب، در ساخت بهتر یک وسیلهی خراطی شده، بسیار مهم است. چوب باید اندکی نمناک باشد. اما پس از برش دادن چوب، نمناکی آن به تمامی گرفته میشود. چوبهای فشرده برای کار خراطی بسیار بهتر هستند و دوام بیشتری دارند. چوبهای سپیدار، گردو، توسکا، شمشاد، چنار، افرا و نمونههایی دیگر، به کار استادان خراط میآید و آنها با اطمینان افزونتری به کار خود میپردازند. در پارهای از شهرهای ایران، خراطها از چوبهای بومی هم بهره میبرند. استادان خراطکار دزفول از چوبی به نام «جغ» استفاده میکنند که استوار است و در برابر آب و نمناکی، پایدارتر از چوبهای دیگر است.
خراط برای ساختن ابزار، چوب را تراش میدهد، سپس با بستن آن به گیره، کار فُرمدهی را با استفاده از مُغاره، با بردباری و باریکبینی بسیار آغاز میکند. در گذشتههای دور، دو تَن این کار را انجام میدادند: یکی که چوب را محکم نگه میداشت و دیگری که به آن فُرم میداد. امروزه گیرههای آهنی نیاز به شاگرد و کمک کار را از میان برده است.
پیشینهی کار با چوب و شکلدهی به آن، بسیار کهن است. چوب از نخستین موادی بود که انسان از آن ابزار ساخت. پس تاریخ باریکبینانهای برای هنر خراطی نمیتوان یافت. با این همه در یک نقشبرجستهی مصری، در آرامگاه «پتروسیریس»، دو تَن کارگر نقش شدهاند که سرگرم کار با دستگاه خراطی هستند. شاید کهنتر از آن، تخت و چهارپایه و عودسوزی است که در نقش برجستهی کاخ داریوش بزرگ در تختجمشید، دیده میشود و نشان از بهکارگیری این هنر در نزد ایرانیان، در هزارههای دور، دارد.
همچنین «ژان شاردن» جهانگرد فرانسوی در سفرنامهی خود (سدهی هفدهم میلادی) نیز تحت تاثیر مهارت خراطان ایران قرار گرفته و اینچنین گفته است: «حرفه خراطی از هنرهای مکانیکی است که ایرانیان توانستهاند از آن به خوبی بهرهبرداری کنند».
در سدههای گذشته، هنر خراطی در بیشتر شهرهای بزرگ ایران رایج بوده است. اما نام و نشان استادان این پیشه را باید بیشتر در شهرهای تبریز، رشت، اردبیل، ارومیه، سنندج، دزفول و تهران گرفت.
اکنون ابزارهای ماشینی، هنر خراطی را شکل و شیوهای کموبیش دگرگون داده است. دستگاهها برقی هستند و بازوهای فلزی دارند که کار استاد خراط را آسان میسازند. از لاک سلولزی، سریشم، الکل و دیگر مواد شیمیایی هم بهره برده میشود.
چوب بسیار آسیبپذیر است. قارچ، حشره، موریانه و گذر زمان، چوبها را از میان میبرند. از اینرو، آثاری خراطی چندانی از گذشتهها به جا نمانده است. اما هنوز هم استادانی به کار خراطی سنتی میپردازند که اعتبار این هنر زیبا را در ایران نگاه داشتهاند؛ مانند استاد عبدالرحیم فروتن که در کارگاهاش در دزفول سرگرم هنر خراطی است. او دو نشان از یونسکو و چندین نشان لیاقت از سازمان میراث فرهنگی ایران، دارد.
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست