تا آنجا که تاریخ به یاد دارد، قفل سازانی بودهاند که هنر و فن آنها همواره به کار میآمده است. چون انسان «مالکیت» خواه است و میخواهد آنچه دارد و در نگاهش ارزشمند و مهم است، در چنگ خود بگیرد و از دستدرازی دیگران دور نگه دارد. همین است که به استادان قفل ساز و قفلهای جورواجوری که برای در امان نگهداشتن داراییاش میساختهاند، نیاز داشته است. اما قفل تنها برای بستن نبود؛ به کار آذین و تزیین هم میآمد. بدینگونه، حس زیباییشناسی انسان نیز پاسخ داده میشد.
قفل سازی همواره از پیشههای مهم بوده است؛ اما پُرزحمت و رنجآور. قفل ساز برای یاد گرفتن این فن و هنر باید سالها زانوی شاگردی میزد تا رمز و راز کار را از استاد بیاموزد و به جایگاه استادی برسد.
قفل سازی سنتی را باید از زیرمجموعههای هنر فلزکاری دانست. در گذشتهها قفلهای دستی به کار روزمرهی انسان میآمد. اما این روزها انگشتشمار استادان قفل ساز سنتی که هنوز سرگرم کار هستند، قفلهایی می سازند که برای موزهها و گنجینهداران دلخواه است. با قفلهای صنعتی که بازار را انباشتهاند، قفل سازی دستی و سنتی خواهان چندانی ندارد.
هر قفل بیشتر از 20 قطعه داشت و ساخت آن 3 روز زمان میبُرد. برخی از آن قطعهها چنیناند: تنه و شاسی، دسته و دوپایه، ابزاری به نام طبلک که درون قفل جای میگرفت، زبانه، سوهان برای سابیدن، گیره، چکش، اسکنه که قلمی بود برای برش و تراش، گیره و قطعههای دیگر.
قفلها دو گونه بودند: آنهایی که شکلهای هندسی داشتند و به کار کارهای روزمره میآمدند؛ و قفلهای تصویری که شکلهای گوناگونی از جانوران بودند. این دست از قفلها، کاربردی نمادین مییافتند و اشاره به باورهای کهن و استورهای داشتند. مانند نمادهای جانوری آهو، بزکوهی، گاو و اسب. اینها طلسمگونه هم بودند. به سخن دیگر، ساخته میشدند تا برپایهی باورهای مردمی، طلسمی را بگشایند و زبان بدخواهان و نگاه حسودان را دور کنند. برای این کار، پس از آن که استاد قفل ساز قفلی تصویری میساخت، خریدار آن را نزد مرد مقدسی میبُرد تا اورادی بر آن بخواند. اینها باورهای کهن و ریشهداری بود که امروزه در نگاه ما شگفت و خرافی میآید. به هرروی، یک گونه از قفلهای ساخته شده، به همین کار میآمد. این دست از قفلها به سادگی بازمیشد تا دارندهاش هر زمان که خواست آن را بگشاید. شاید بتوان گفت که این قفلها را نه برای بستن، بلکه برای «گره گشایی» میساختند.
اما قفلها ساخته میشدند تا دارایی مردم را از دستبرد دیگران دور نگه دارند. این دست از قفلها را «کلیدی» مینامیدند. همانگونه که از نام آنها پیداست، قفلهایی بودند که با کلید باز و بسته میشدند و به چند گونه ساخته میشدند.
استاد قفل ساز با ابزاری که در دست داشت، قطعه آهنی را چنان چیرهدستانه نقش میزد که طرحی زیبا و دلپذیر از نقشهای گوناگون به دست بیاید. گاه از فلزاتی جز آهن هم بهره میبُرد؛ مانند: فولاد، برنز و برنج.
طرح قفلها بنا بر پسند و سلیقهی استادکار بود. اما آنچه بیشتر ساخته میشد قفلهایی به شکل نعل اسب بود. این دست از قفلها هم شکل و فُرم آشنایی داشتند و هم آسانتر در دست جای میگرفتند و باز و بسته میشدند.
کاربرد قفل برای بستن صندوقچهها و کلون (یا چِفت) درها و مانند آن بود. قفل کلونها چندین دندانه داشت. گاه برای مهار چارپایان هم قفلها به کار میآمدند.
در چالشترِ شهرکُرد، در استان چهارمحال و بختیاری، قفلهایی فلزی ساخته میشد به نام «بخو» که به زنجیری قفل میشد که دست و پای قاطر را به آن بسته بودند. این را هم بگوییم که قفلهای چند سده پیش، به ویژه قفل درها، از چوب هم ساخته میشد.
با گذر زمان و پدید آمدن قفلهای صنعتی، اندک اندک از کارایی قفلهای دستی و سنتی کاسته شد. اکنون اگر قفلی سنتی ساخته شود، بیشتر شکلهایی است که کاربرد تزیینی دارند و شاید دیگر از قفلهای نعل اسبی خبری نیست.
پیشینهی قفل سازی به هزارههای دور میرسد. در ایران، میتوان به 1800 سال پیش از میلاد بازگشت تا نخستین نشانهها از ساخت قفل را یافت. در کاوشهای تپهی سیلک در کاشان، دستبندی سنگی کشف شده است که از چهار قطعه ساخته شده بود که به هم پیوند میخورد. پس از آن، در همهی دورههای تاریخ ایران، نشانهای روشن و گویایی از قفل و قفل سازان یافتنی است. در بیشتر شهرهای بزرگ ایران هم استادان قفل ساز، در کارگاههای کوچک و بزرگ خود، سرگرم کار بودند؛ به ویژه در شهرهای تبریز، اردبیل، قزوین، سمنان، کاشان، اصفهان، بروجرد، یزد و بسیاری جاهای دیگر.
استاد حسین کوکبی، گنجینهی زندهی بشری در قفل سازی سنتی
در شهر قزوین هنوز هم استاد قفل ساز هنرمندی به نام استاد حسن کوکبی هست که هنر او به نام «گنجینهی زندهی بشری در قفل سازی سنتی» به شمارهی 32 در فهرست «حاملان میراث ناملموس» ثبت شده است. قفل سازی قزوین نیز با شماره ی 111 در فهرست آثار ناملموس جای گرفته است. از چالشتر در استان چهارمحال و بختیاری هم باید دوباره یاد کرد که آن را یکی از مراکز قفل سازی سنتی ایران میدانند.
کارگاههای قفل سازی، آکنده بود از فلزات و قفلهای جورواجور؛ و نیز تشک و بالشی که استاد قفل ساز ساعتها روی آن مینشست و با باریکبینی و بردباری بسیار، کار هنرورزانهاش را انجام میداد. هنوز هم با همهی دشواریها، اندک استادان قفل سازی هستند که این هنر سنتی زیبا را زنده نگاه داشتهاند و میکوشند از یادها نرود.
*برای شناخت هنر قفل سازی از دو نوشتار زیر بهره گرفته شده است:
جستار «نگاهی به هنر قفل سازی» نوشتهی شیرین کسرایی، در تارنمای ایراننامه؛ و نیز: جستاری از حسین ابراهیمی و سارا یزدان پناه در تارنمای تابناک.
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست
2 پاسخ
درود وسپاس
فرتورهای بالا کار دست استاد حسین کواکبی است ؟
درود بر شما دوست گرامی
شوربختانه اطلاعاتی که در فضای نت در این مورد و بسیاری دیگر در دسترس است آنقدر کاستی دارد که نمیتوان هیچ چیزی را به درستی تایید کرد. این فرتورها از اینترنت گرفته شده و به گمانم همهشان کار دست استاد کواکبی نباشد و ممکن است برخی از آنها از آن شهر یا کار دست استاد دیگری باشد.