پیدایش و ساخت پایافزار «گیوه»، راه به استورههای تاریخی میبَرد. میگویند زمانی که گیو، پهلوان بزرگ ایران، آهنگ یافتن فرنگیس و کیخسرو را داشت و میدانست سالهای بسیار باید در سرزمین تورانیان به جستوجو بپردازد، نیازمند پایافزاری استوار بود که در راهنوردیهای فراوان، دوام بیاورد. پس گیوه را ساخت و با پوشیدن آن، هفت سال به جستوجو پرداخت تا سرانجام توانست گمشدههای خود را بیابد! گیوه چنین پیشینهای در یاد و حافظه مردم دارد.
در میان گیوههایی که در جایجای ایران بافته میشد، «مَلِکی» چهبسا زیباتر و بادوامتر بود و «ملکیدوزی» پُرپیشینهتر. هنوز هم نیمجانی از این صنعت دستی هنرورزانه به جای است و استادان سالخودهای را میتوان دید که پیشبند بستهاند و بر کرسیهای کارگاه کوچک خود نشستهاند و بردبارانه ملکی میدوزند، بی آنکه چندان امیدی داشته باشند که هنر آنان به نسلهای پس از خود برسد و پایدار بماند.
ملکی پایافزاری سنتی و دستساز است. به سخن دیگر، گونهای از گیوه است که کفِ تخت آن با ریسمانهای پنبهای بافته و فشرده، آج خورده است. به آن ریسمانها «پرک» میگویند. ملکی بسیار گرانبهاست؛ از آنرو که در ساخت آن باریکبینی، بردباری و زیبایی بسیار به کار میرود تا پایافزاری مناسب ساخته شود.
برای ساخت ملکی، به چرمسازی، بافندگی و تختکشی نیاز هست. تخت، کف ملکی یا گیوه است که از چرم به دست میآید و خود از هنرهای دستی درازدامن است.
ملکی دوزی از صنایع دستی پُرآوازهی شهرستانهای آباده، جهرم، کازرون و استهبان، در استان فارس، است. ملکیهایی که در آنجا بافته میشود، دو بخش دارد: یکی کف، یا تختِ ملکی است که به آن «شیوه» میگویند و دیگری سطح آن که «رووار» نامیده میشود. رووار از نخ کتانی (پنبهای) یا ابریشمی استوار، در دو گونه بافته میشود؛ یکی ریزبافت است و دیگری درشتبافت. کف ملکی از لاستیک و چرم است.
همهی کارهایی که برای ساخت گیوهی ملکی باید انجام داد، با دست است. مواد آن نیز نخهای کتانی و ابریشمی است و چرم. ابزاری که استادان ملکیدوز به کار میبرند، گوناگون است. اما مهمترین آنها را این گونه میتوان برشمرد: برای بریدن چرم از قیچیهای درشت و برای سورخ کردن و آماده ساختن آن برای سوزن نخ، درفش را به کار میگیرند؛ کاردی که به آن «شفره» میگویند و نوکتیز نیست؛ «مصقل» که به کمک آن قیچی و شفره را تیز و بُرنده میکنند؛ میخ که جلو و پشت ملکی کوبیده میشود تا استواری بیشتری داشته باشد؛ سوزن و ابزارهای دیگری همچون «مشته» که ابزاری است هاون مانند برای کوبیدن و نرم کردن چرم.
برای ساخت و آماده کردن ملکی، چهار مرحلهی اصلی باید انجام گیرد. نخست ریسمان تابی است که در آن پنبه را به نخ تبدیل میکنند. دوم رووار است که در آن رویه با سوزن بافته میشود؛ گام سوم شیوهکشی است که در آن کف ملکی تولید میشود و در پایان، کار دوختن رووار (سطح) به شیوه (کف) ملکی انجام میگیرد.
پیش از آنکه لاستیک شناخته شود و از آن در کار ملکیدوزی بهره ببرند، کف ملکیها را از لتههای به هم فشرده میساختند. لته همان پارچهی کهنه است. در هر تخت، چیزی میان 90 تا 140 تکه پارچهی فشرده شده به کار میرفت. این پارچهها را میکوبیدند تا به یک لایه تبدیل شود.
حتا پس از بهکارگیری لاستیک، باز استادان ملکیدوزی بودند که چرم را خود میساختند. آنها برای فراهم آوردن چرم مورد نیازشان، پوست گاو را با آب آهک موزدایی میکردند؛ پس از شستوشو، در آفتاب خشک میکردند و روی آن پیه میمالیدند تا پیه درون پوست رخنه کند و بدین گونه چرم برای ملکیدوزی فراهم شود.
پس از آنکه ملکی بافته شد، دورتادور چرم ملکی را کتیرا یا سریشمی که در آب تبدیل به مایع شده، میمالند. زمانی که برای ساخت یک جفت ملکی صرف میشود، سه روز است. در دو گونه هم بافته میشود: یک گونه بافت شهری است، که زیباتر است و دیگری بافت بیابانی که بیشتر به استواری (استحکام) آن توجه میشود تا زیبایی.
ملکی در سنجش با دیگر گیوهها، این تفاوت را دارد که رویهی آن بلندتر است و در پشت ملکی یک قطعه چرم دوخته شده است. ملکیهای بافتهشده برای مردان سفید رنگ است و رنگهای دیگر را چندان مناسب مردها نمیدانند. اما ملکی زنان رنگین و نقشدار است. لنگههای چپوراست آن هم تفاوتی نداشت.
ملکی، در تابستان پایافزاری استوار و بادوام است اما برای زمستان و یخبندان چندان مناسب نیست. امروزه ملکیدوزی رونق و اهمیت روزگاران پیش را ندارد. نه تنها بدان سبب که انگیزهای برای یاد گرفتن این صنعت دستی نیست بلکه از آنرو که تولید کفشهای کارخانهای و ارزنبها، جایی برای رقابت گیوههای ملکی با آن کفشها، نگذاشته است. اندک کارگاههای ملکیدوزی آباده، جهرم، استهبان و کازرون همانهایی هستند که استادان آن اکنون سالخورده شدهاند و با رنج بسیار کوشش میکنند این هنر دستی در یادها بماند.
*با یاری گرفتن از «سایت ویستا» (به نقل از تارنمای روزنامهی اطلاعات)، تارنمای «ایران آنتیک»، «سرو آنلاین» و «سایت شهرستان کازرون».
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست