کار هر کسی نبود. دل میخواست و تندادن به پیشهای دشوار. بیم دچار شدن به بیماریهایی بود که میان انسان و دام مشترک است. کارگاهها آکنده از بوی پِهن بود و وزوز مگسهایی که روی هر گند و کثافتی مینشستند. دلوروده ها مالامال از آلودگی بودند و عفونت همهجا را میگرفت. اما از دل همان پلیدی، پیشهای پدید آمده بود که نهتنها در گذشته بسیار به کار انسان میآمد، بلکه امروز هم با همهی دگرگونیهایش، صنعتی ارزآور و سوددِه است. پیشینیان به آن کار «زهتابی» میگفتند و امروز «رودهتابی» میگویندش. دستِکم 5 هزار سال است که آدمها سرگرم زهتابیاند؛ کار و پیشهای که با دلورودهی گوسفندان سر و کار دارد.
زهتابی کار پاکیزه کردن و تابیدن رودههای گوسفند بود. کاری دشوار، نه تنها به این سبب که باید رودههای آلوده را آماده کنند بلکه از آنرو که کاردانی و تخصصی میخواست که با گذر زمان و آموختن بسیار به دست میآمد. اینکار فرایندی بود که با دست و چوب و البته شکیبایی بسیار انجام میگرفت.
زهتاب در گام نخست باید رودههای گوسفند را به سرعت پاکیزه میکرد تا رنگ آنها دگرگون نشود. گام نخست دشوارترین گام بود. چهبسا گریزانی بسیاری از این پیشهی سودآور به همین سبب بود. رودهها منبعی از آلودگی بودند و بوی ناخوشایند آنها آزاردهنده بود. اما آنهایی که تاب میآوردند و سودمندی کار را بیشتر از سختی آن میدانستند، در گام دوم رودهای پاک شده را درون حوضچهای میریختند و با چوب خیزران بر آن میکوبیدند. زهتابان میگفتند این کار سبب میشود که روده خود را رها کند! گویا خواستشان از رها کردن این بود که روده برای تراشیدهشدن و چنگزدن آماده شود.
رودهها را در هوای آزاد و تابش خورشید، خشک میکردند. پس از آن با تراشیدن، درون رودهها به تمامی پاکیزه میشد. گاه بود که چنگ زدن رودهها را آغاز میکردند. سپس 3 روز سنگسابی رودهها انجام میشد.
سنگ زدن، آنگونه که از نام آن پیداست، کوبیدن رشتهها و کلافهای پاکیزه شدهی رودهها به سنگ بود. سختی این بخش از کار بدان سبب بود که زهتاب باید بیش از صدبار رودهها را به سنگ میزد. اینکه سنگکوبی رودهها به چه اندازه باشد، بستگی به شیوه و خواست زهتاب داشت. آنها به تجربه و از سرِ کار پیوستهی زهتابی، دریافته بودند که رودهها را چه اندازه باید به سنگ کوبید تا آمادهی انجام کارهای پس از آن شوند. اینرا هم درنظر میگرفتند که کوبیدن رودهها به سنگ، آن اندازه نباشد که به پارگی آنها بینجامد. سنگکوبی، سبب میشد که رودههای پوسیده از رودههایی که پایداری بسیار داشتند، جدا شوند. افزونبر اینکه با این کار درون رودهها از هر مادهای پاک میشد.
اکنون زمان آن رسیده بود که زهتاب کار چنگ زدن را انجام دهد و سپس با گره زدن رودهها به هم، آنها را برای تاب دادن آماده کند. برای از میان بردن ناصافی و گره رودهها، کاری که انجام میشد سابیدن پارچهای زبر به رودهها بود. این کار سبب جلا خوردن رودهها هم میشد.
اینکه آیا برای ضدعفونی کردن رودهها باید از نمک استفاده کرد یا نه، بستگی به شیوهی زهتاب داشت. برخی نمکزدن را انجام میدادند و برخی نیز باور داشتند که نمک زدن به رودهها سبب میشود گرهدار بشوند و شفافیت آنها از میان برود. از سوی دیگر، میگفتند که نمک خوشرنگی رودهها را از میان میبَرد. زهتابی که از نمک استفاده نمیکرد باید کار پاکیزه کردن رودهها را بیدرنگ انجام میداد تا دشواریای در کار پیش نیاید. با این همه، زهتابها اگر هم به ناچار از نمک استفاده میکردند، پیش از هر کاری شوری رودهها را میگرفتند.
در کار زهتابی گاهی رودهها را رنگ میزدند. این کار برای یکنواخت کردن رنگ رودهها بود. رنگ از گلهای اُخرا یا زرد گرفته میشد. زهتاب، پارچهای را به رنگ آغشته میکرد و آن را روی رودهها میکِشید.
زهتابی یکی از کهنترین پیشههایی است که انسان شناخته است. از نقشهایی که در «سیلک» کاشان به دست آمده است میتوان پی بُرد که آشنایی ایرانیان با زهتابی به 5 هزار سال پیش بازمیگردد. نمونهها و سنگنگارههای دیگری هم هست که گواه پیشتازی ایرانیان در بهرهجویی از رودهی دامها برای ساختن تیر و کمانهای زهدار است. افزونبر اینکه از رودهی دام برای ساختن آلات موسیقی بهره میبردند. در آن روزگاران دور، انسانها هنوز درنیافته بودند که میتوان از سیم و فلز برای ساختن ابزار موسیقی استفاده کرد. به جای آن رودههای زهتابی شدهی گوسفند را به کار میبردند.
زهتابی اکنون به پیشهای صنعتی تبدیل شده و روش سنتی آن کموبیش از میان رفته است. از این صنعت در پارچهبافی، تولید نخ بخیه، لاستیکسازی و نمونههایی از این دست، استفاده میشود.
پیشهی زهتابی سنتی، با آنکه کسبوکار از رونق افتادهای است، هنوز هم در اندک جاهایی انجام میگیرد. صنعت رودهتابی ایران، از آنرو که استادان این فن تجربهی سدهها و هزارهها را بهکار میگیرند بهتر و کارآمدتر از هر جای دیگر جهان است. اگر روش سنتی زهتابی به کنار نهاده نشود بیگمان بازده اقتصادی کلانی خواهد داشت.
*یارینامه: با بهرهگیری از تارنمای ویستا (برگرفته از پایگاه خبری هنر ایران).
شوربختانه فرتوری (:عکسی) از زهتابی سنتی در دسترس نیست.
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست
یک پاسخ
بسيار بسيار سپاسگزارم ! اطلاعات ارزنده اي بود . اعتراف ميكنم در سن ٤٥ سالگي شوربختانه اين واژه برايم ناآشنا بود ! باز هم سپاس??