زندگیبخش بود و هر قطرهاش ارزشی بیبها داشت. هدر دادنش ناسپاسی بود و شرمساری میآورد. کشتزارها را سیراب میکرد و درختان را تازگی و سرسبزی میداد. آنگاه بود که فراوانی میآمد و شادمانی. اگر آب کمیاب میشد زمین خشک، ثمری نمیداد و شاخهی درختان میپژمرد و آدمی گرسنه میماند. ابرها همیشه زاینده و بارور نبودند و آسمان گاه بارشش را دریغ میکرد. پس تنها چارهای که میماند، کندن کاریزها بود و جاری کردن آب در زمینهای تفتیده و تاب از دست داده. این کار، حساب و کتاب میخواست تا زیانی به کشاورزان نرسد و آب هدر نرود. کار و خویشکاریای دشوار بود و آزمودگی و آموختگی میخواست که تنها از عهدهی «میراب»ها برمیآمد. میرابها چنین بودند: محاسبهگرانی بیمانند و راهورسم شناسانی کارکشته.
میرابها در چشم مردمان گذشته، قدر و جایگاهی بلند داشتند. با احترام و بزرگداشت به آنان مینگریستند و میدانستند که بودنشان دشواری زندگی را آسان میسازد. مردم، کار را به میرابها میسپردند و باور داشتند که هیچ کشاورز و زمینداری از آب دور نمیماند. میرابها در حسابوکتاب ورزیده بودند. اگر جز این بود، بخش کردن آب امکان نداشت و یکسان میان همه تقسیم نمیشد. این کار، از پدر به پسر میرسید و پیشهای خانوادگی بود. گاه نیز کسی را به میرابی میگماردند.
قنات ارذستان، تنها کاریز دو طبقهی جهان
در آن روزگاران، خبری از لولهکشی آب نبود. آبها از جویهای روان و کاریزها به زمینهای کشاورزی جاری میشد. از اینرو، بخشبندی آن نیاز به میرابی داشت که باریکبینانه محاسبه کند و آبها را بی کموکاست به زمینهای کشتورزان و دهقانان برساند.
میراب به معنی «امیرِ آب» بود؛ یا به سخنی دیگر، کسی که تقسیم آب را مدیریت میکرد. آنها با محاسبهگری، زمان و ساعت رساندن آب کاریز به زمینها را مشخص میکردند. این کار باید دادگرانه و برابر انجام میشد. کوچکترین کوتاهی و غفلتی، به بگو مگوها و ستیز و آویزها میان زمیندار میانجامید. پس کار میرابها «حساس» شمرده میشد.
در گذشته، شمار زمینهای کشاورزی فراوان بود. اینکه هر کشاورز و زمینداری چند ساعت میتواند از آب کاریز استفاده کند، گفتوگوها برمیانگیخت و زمینهساز ناخشنودیها میشد. از اینرو میراب را برای این کار برمیگزیدند تا تقسیم آب را انجام دهد. پس کار میرابی را باید بسیار دیرینه و همپای ساخت کاریزها دانست.
میراب، آب کاریز را در جایی که از پیش مشخص شده بود، جمع میکرد. سپس آب را به اندازهی نیاز زمین کشاورزان یا آبانبار خانهها، به آنها میرساند. آبی که بدینگونه تقسیم شده بود یا به کار کشتورزی میآمد، یا برای آشامیدن بود و یا برای ذخیره کردن در آبانبارها.
فنجان یا ساعت آبی قنات زیبد
این بخشبندی، باید برپایهی برنامهریزی و محاسبه انجام میشد. برای این کار، میراب در جای مینشست که به آن «خانه فنجان» میگفتند. در آنجا با ابزار دیگ و فنجان، آبها را تقسیم میکرد. فنجان کاسهی مسین کوچکی به وزن 175 گرم بود که روزنهای 5/1 سانتیمتری در میان آن پدید آورده بودند. این فنجان نشانههایی علامتگذاری شده داشت. فنجان را درون کاسهی مسی بزرگتری که مالامال از آب بود، قرار میدادند. کاسهی بزرگتر در جایی گذاشته میشد که دریچه ی ورودی آب از کاریز بود. آب از روزنه آرامآرام درون فنجان میریخت. هنگامی که فنجان پُر میشد، به زیر آب میرفت. در این زمان، میراب بیدرنگ فنجان را بیرون میآورد و سه بار تکان میداد و دوباره روی آب میگذاشت. این زمان، شش دقیقه بود. به سخن دیگر، هر فنجان برابر با شش دقیقه بود. بدین گونه مشخص میشد که هر زمین در یک ساعت به چند فنجان (کاسه) آب نیاز دارد.
برای این که کشاورزان بدانند چه زمانی نوبت آبرانی به زمینهای آنها میرسد، نزد میراب میرفتند و او با نگاه کردن به فنجان به آنها می گفت که چند فنجان باید پُر شود تا نوبت به زمین آنها برسد. پیداست زمینهایی که بزرگتر بودند، زمان بیشتری به آنها آب میرسید. از اینرو، فنجان مانند دقیقه شمار یا ساعتی بود که زمان را نشان میداد. این کار که همراه با سنجش و محاسبه بود، از هدر رفتن آب نیز جلوگیری میکرد.
پس ابزاری که میرابها به آن نیاز داشتند کاسه مسی بزرگ بود، کاسهای کوچک و روزنهدار به نام فنجان و جایی که به آن فنجان خانه گفته میشد. میرابها همواره در فنجان خانه بودند و چشم میگماردند که اندازهی پُر و خالی شدن فنجانها را از دست ندهند. فنجان خانه همان کاری را انجام میداد که از ساعت آبی برمیآمد.
آبگیری آبانبار به دست میرآبها در شهرستان سرایان، استان خراسان جنوبی، فرتور (:عکس) از تارنمای «اسکان نیوز»
رساندن آب به آبانبارها نیز به همینگونه انجام میگرفت. آبانبارها در خانههای بزرگ، یا محله، ساخته میشد و از آنِ کسانی بود که در سنجش با مردم، دارایی افزونتری داشتند. آبانبارها با سقفی از آجر و سارو پوشانده میشدند. آبی که میراب به این خانهها میرساند، در آبانبار ذخیره میشد و به کار آشامیدن و مصارف دیگر میرسید.
اما محاسبهی آب و تقسیم آن در هر گردش، چنان دقیق و پیچیده بود که درک آن بسیار دشوار است. به هرروی، میرابها بر پایهی شرایط آبوهوایی هر گستره و منطقهای آب را تقسیم میکردند. برای نمونه، در «خور» و«بیابانک» که آبوهوایی خشک دارد، تقسیم آب هر 14 روز یکبار انجام میگرفت. بدینگونه که میراب هر شبانه روز را به چهار بخش تقسیم میکرد: از برآمدن خورشید تا نیمروز؛ از نیمروز تا غروب خورشید؛ از غروب خورشید تا نیم شب و از نیم شب تا برآمدن خورشید. برای آنکه تقسیم آب عادلانه باشد، میراب وقت آبدهی کسی که در نخستین گردش آبیاری زمینش در نیمروز بوده است، در گردش آبیاری بعد نوبتش را سر شب قرار میداد.
دستمزد میرابها را زمینداران در پایان سال میدادند یا از سهم آب کاریز برمیداشتند. میراب را گاه «آبران»، «آب بند» و «مُقسم» نیز مینامیدند.
اکنون میرابی را باید پیشه و کاری فراموش شده دانست، مگر در روستاهایی که هنوز تقسیم آب از کاریزها، در کشاورزی به کار میآید.
*یارینامه: وبلاک «بجنورد 1400»، جستار «تقسیم آب در خور» نوشتهی مرتضی رهبری در پرتال جامع علوم انسانی و «گزارش خبرگزاری ایسنا».
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست