پیشههای سنتی بخشی از میراث فرهنگی هر سرزمینی به شمار میروند. با شناخت این پیشههاست که میتوان به شیوهی زندگی و گذران مردم در گذشته پی بُرد. اما پیشهها در پی دگرگونی در شیوهی زندگی، یا از میان میروند یا جای خود را به روشهای نو و سادهتر میدهند. پیشهی چلنگری نیز بیش از نیم سده است که کارکرد پیشین خود را از دست داده و آرام آرام از ذهنها رخت بربسته است. اکنون شمار کسانی که به این کار میپردازند چنان اندک است که بیم آن میرود نام و نشان آن به تمامی فراموش شود.
چلنگر به کسی گفته میشد که قطعات آهن را در کورههای دستی نرم میکرد و با چکش به آن شکل میداد. اما این کار با آهنگری یک تفاوت آشکار داشت. آهنگران کارهای سنگین را انجام میدادند؛ اما چلنگران ابزارهای خُرده پا میساختند. ساختههای چلنگران ابزارهایی مانند: چاقو، انبر، سیخ، سه پایههای آهنی، زنجیر، سُنبه، منقل، درفش، چفت، اسکنه (ابزار فلزی درودگران)، تملیک (تسمه آهنی)، جوالدوز و نمونههای سبُک وزن دیگر بود. آنها ساختن گونههایی از نعل را هم انجام میدادند؛ از نعلهای کوچک گرفته تا نعلهای سوراخدار و سه پایه. گاه نیز صندوقچههای کوچک میساختند. ساخت یراق نیز کار چلنگران بود. یراق به ساز و برگ چارپایان مانند زین و افسار گفته میشود.
برای چلنگری ابزار سادهای نیاز بود: کورهای گِلی و دَم برای هوادهی، چرخ سنگ، چکشها، قیچی و سندان. آنها قطعه فلزی را در کوره میگذاشتند تا گداخته و نرم بشود. سپس آن را با انبر میگرفتند و با چکش روی سندان میکوبیدند تا شکل دلخواه شان به دست بیاید. پیداست که این کار نیاز به نیرو و ورزیدگی بسیار داشت. بهویژه نشستن کنار کورهی سوزان، توانفرسا و رنجآور بود. دمای کوره میبایست بیش از هزار درجه باشد تا آهن سخت، ذوب و نرم شود. از همینروست که میتوان چلنگری را هنر شکل دادن به فلزات هم دانست. آنها آهن سخت را تبدیل به ابزاری میکردند که شکل هنرمندانهای داشت و به کار روزمرگیهای زندگی میآمد.
سوختی که چلنگرها به کار میبردند ذغال سنگ بود یا ذغال چوب. در کنار خود نیز تغاری (ظرفی) سفالین میگذاشتند که پُر از آب بود. قطعهای را که با انبر از درون کورهی دستی بیرون آورده بودند، درون این تغار مینهادند تا تَف (گرمای سوزان) آن گرفته شود.
چلنگری از پیشههای باستانی ایران است. هرچند تاریخ روشنی برای آغاز این پیشه نمیتوان برشمرد اما شاید از همان زمان که انسانها آهن را کشف کردند، به کار چلنگری هم پرداختهاند. ابزارهای فلزی کوچکی که در جایجای گسترههای باستانی ایران یافت شده است گواه بهرهگیری فراوان پیشینیان از این صنعت دیرین است.
با این همه، چلنگری برای نسل کنونی شناخته شده نیست. با گسترش شهرها و رواج یافتن ابزارها و صنعتهای پیشرفته و نوین، نیاز به چلنگری نیز کمتر و کمتر شد. بدان اندازه که برای نمونه در یزد، که استادان و دکانهای چلنگری بسیاری داشت، اکنون شمار بسیار اندکی از آنان به جای مانده است. میتوان گفت که در دیگر جاهای ایران نیز این پیشه برچیده شده است یا اگر نشانی از آن برجای مانده در سالهای نهچندان دور برچیده میشود. استادان چلنگر نیز یا درگذشتهاند یا خانهنشین شدهاند و انگیزهای برای ادامهی کاری که سودآور نیست، ندارند. با این همه، چند سالی است که کوششهایی برای نگهداری و جلوگیری از فراموشی این پیشه انجام گرفته است.
چلنگری، یادگار و میراثی از گذشتگان است. چه بسا هنوز هم در شهری کوچک یا روستایی دور بتوان سراغی از کارگاه چلنگری یافت و جویای کسانی شد که سختیها را تاب آوردهاند و دکان خود را نبستهاند. اما همان انگشتشمار چلنگران نیز اگر پشتیبانی نشوند و هنر آنها به نسل امروز آموخته نشود، جز کورسویی رو به خاموشی، نخواهند بود و خاموشی هر کهنپیشه بخشی از فرهنگ دیرینهای را که از هزارتوی تاریخ تا به امروز تاب آورده است، به فراموشی خواهد سپرد.
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
مسگری؛ ضربآهنگی که رو به خاموشیست
یک پاسخ
سایه فراموشی برسرپیشه های سنتی
چلنگری» هنر شکل دادن به فلز و ساخت آهنآلات خرد است هنری که در روزگار نەچندان دور رونق زیادی داشتە، اما گرد فراموشی بر این صنعت خلاق و بینظیر موجب شده نسل امروز با این هنر بیگانە باشند.امابس دریغ پنداشت افسومندم که:
چلنگری را غربیها خوب شناختەاند و آرامآرام بە اوج خود رساندهاند و آن را با نام فرفوژە به جهان معرفی کردەاند.پیشه های سنتی و صنایع دستی هنری عجین شده با دست و دل هنرمند است و میتواند جمعیت وسیعی به ویژه زنان را مشغول به کار کند که اگر حمایتهایی از آن صورت نگیرد هر روز بیش از گذشته به فراموشی سپرده می شود و شاید روزی برسد که تنها نامی از این هنرهای ارزشمند در کتابها به یادگار بماند.
پیشه های سنتی جزئی از فرهنگ بومی مردم هر منطقه و حاصل ذوق و سليقه و نشان از هنرمندی مردم آن منطقه است. صنایع دستی و هنرهای سنتی هر منطقه بدون شک بخشی از میراث فرهنگی عظیم گذشتگان ماست و به عنوان آثار باقی مانده از فرهنگ اجدادی و سنتی سرزمین ما در دنیای ماشینی امروز قابل بحث و بررسی است.
آثار دستی هر منطقه نشان از قدمت و فرهنگ آن منطقه است ومرگ هرپیشه به مرگ قدمت وفرهنگ تمدن می انجامد.