دگرگونی در شیوهی زندگی، شمار بسیاری از پیشهها را از میان بُرده است. اکنون گسترش صنعت و دانش، ابزارها و دستسازهای دیگری را پدید آورده است که هم ساخت آنها آسانتر است و هم زیباتر و دلپسندتر به چشم میآیند. صنعتها برپایه ی نیازهای انسان پدید میآیند و با گذر زمان دگرگون میشوند. به همین گونه، پیشهها نیز تغییر میکنند و جای خود را به شکلهای پیشرفتهتر میدهند.
اما شناخت پیشهها و اوج و فرود آنها ما را با تاریخ و شیوهی گذران مردمان دههها و سدههای پیش آشنا میکند و دریچهای به روی جهانی سپری شده میگشاید.
مسگری، پیشهای رنگ باخته در صنعت ماشینی امروز
در گذشتههای نهچندان دور، کموبیش همهی ظرفها را استادان مسگر میساختند. آبپاش، گلابپاش، سماور، قوری، آفتابه لگن و دهها ظرف دیگر، همگی از مس بودند. اکنون تفلونها و ظرفهای چینی و کریستال، جای آنها را گرفتهاند. از همین روست که هنر مسگری رو به فراموشی نهاده است.
مسگری کار دشواری بود و به نیروی بدنی بسیاری نیاز داشت. برای ساختن یک ظرف باید 200 هزار چکش بر روی ورق مسی زده میشد. سختی کار چنان بود که بسیاری از پرداختن به این پیشه دوری میکردند. اما آنهایی که هنر مسگری میآموختند، چیرهدستانه به ساخت ظرفهای گوناگون میپرداختند.
مسگران، صنعتگرانی بودند که از قطعه و شمشهای مس، ورقههای مسی درست میکردند. آنها شمشها را میکوبیدند، میگداختند و ظرفی را که میخواستند، شکل می دادند.
برای ساختن یک ظرف مسی، باید قطعههای مسی را به ورق مس تبدیل کرد. استادکار قطعهها را در کورهای گداخته میریخت و پس از بیرون آوردن، با چکش ضربههایی پیدرپی بر آن میزد تا ورقی مسی پدید بیاید. در این فرایند چکشکار دیگری او را کمک میکرد.
ورقی که بدینگونه چکش خورده بود، باید در اصطلاح مسگران «تاب» میخورد. چنین کاری با حرارت دادن دوبارهی ورقه دستیافتنی میشد. سپس شکل دلخواه را از آن ورقهی چکشخورده و تاب دیده، پدید میآوردند. همهی این کارها با ضربآهنگی موزون از صدای برخورد چکش با ورقههای مس همراه بود. ضربآهنگی که این روزها در هیاهوی ماشینی چهان صنعتی از تپش افتاده است.
کار مسگری چهار بخش داشت؛ نخست ورقهها را برش میدادند؛ سپس آتشکاری میکردند؛ آنگاه چکشکاری آغاز میشد و سرانجام سفیدکاری را انجام میدادند.
هنر مسگری در ایران پیشینهای درازدامن دارد. در کاوشهای باستانشناسی فلات ایران، ظرفهایی از مس پیدا شده است که دیرینگی آنها به 5000 سال پیش از میلاد میرسد. کشف دو کورهی ذوب فلز در گسترهی تاریخی 3000 سالهی «اسپیذر» در استان سیستان و بلوچستان، گواه آن است این صنعت تاریخ کهنی در ایران دارد. در «گنج تپه» خوردین، در نزدیکی شهر قزوین، نیز آثاری به دست آمده است که صنعت فلزکاری ایران را به هزاران سال پیش میبَرَد. به همینگونه، در کرمان نیز صنعت مسگری پیشینهای هزاران ساله دارد. کاوشهای انجام شده در بردسیر کرمان، نشان میدهد که در 6000 سال پیش، در آن گستره کورههای ذوب فلز بوده است و مردمان آن هزارههای دور، ابزار مسی میساختهاند.
صنعت مسگری، تا همین چند دههی پیش، در شهرهای یزد، کرمان، کاشان، اصفهان و شیراز رایج بود و استادکاران این شهرها ظرفهای مسی هنرمندانهای میساختند. بهویژه در کرمان گونهای قلم زنی مس دیده میشد که هنرورزانه بود. مسگران کرمان ظرفهای مسی را به گونهای میساختند که هیچگونه فرورفتگی نداشت.
اکنون آن هنر کارآمد، با سرریز شدن ظرفهای چینی و کریستال به بازار، رو به فراموشی نهاده است. از 60 دکان مسگری که در بازارچهی مسگران یزد دیده می شد، جز چند دکان انگشت شمار، چیزی به جا نمانده است. از همینرو، دیگر این صنعت در شمار گروههای صنفی جایی ندارد و آنهایی که به این هنر سرگرماند، شمارشان روزبهروز کمتر میشود. ظرفهای مسی که روزگاری نیاز زندگی روزمره بود اکنون در خانههای ایرانیان بیشتر و شاید تنها کاربرد تزیینی دارد.
اگرچه هنر مسگری در زنجان و برخی شهرها در سالهای گذشته جان دوبارهای گرفته است ولی همانگونه که گفته شد کاربرد ظرفهای مسی دیگرگون شده و جنبهی تزیینی به خود گرفته است.
مسگری هنری بود که نیاز به سختکوشی داشت و بردباری بسیار. دگرگونیهایی که در شیوهی زندگی ما پدید آمده است، این صنعت را کموبیش به یادهای دور سپرده است.
*با بهرهگیری از تارنمای بیتوته و نیز تارنمای میراث فرهنگی استان قزوین
دیگر پیشههای فراموششده را در لینکهای زیر دنبال کنید:
سفیدگری؛ شعلههای خاموش کورهها
ملکیدوزی؛ کوک بر پایافزاری کهن
فخاری؛ زیر آفتاب سوزان و کنار کورههای داغ
میرابی؛ پیشهای به دیرینگی ساخت کاریز
جارچیها؛ چاووشی خوانان شهر و روستا
خورجینبافی؛ پیشه و هنر عشایر کوچرو
رفوگری؛ گره بر تار و پود فرش
عریضهنویسی؛ دنیای نو و پایان پیشهای سنتی
زهتابی؛ سودآور اما آغشته به آلودگی
آسیابانی؛ سفر دَوَرانی سنگ و آسیاب
کلاهمالی؛ هنر دیرینه و مانای ایران
حلبی سازی؛ کورسوی چراغ یک پیشه
نان خشکیها؛ نانی که آجر شد!
نمدمالی؛ پاکوبی و دستافشانی
پالاندوزی؛ کار با دستهای پینه بسته
قفل سازی؛ قفلهای زنگزده در فراموشی
صابونپزی؛ نه شورهی سر، نه ریزش مو!
نخودبریز؛ پیشهای دشوار با بردباری افزون از شمار
رنگرزی؛ پیشهای رازآمیز و رنگین
دلاکی؛ ورزیدگی و پاکیزگی
خراطی؛ هنر تراشیدن نقش بر چوب
آب حوضیها؛ پیشهورانی رنجبر و تهیدست
ورشوسازی؛ نوآوری در هنری وام گرفته از اروپا
شَعربافی؛ ریشههای خشکیدهی پیشهای کهن
لحافدوزی؛ یادهایی غبار گرفته از پیشهای کهن
چینی بندزن؛ دورهگرد کوی و برزن
چیتسازی؛ نقشینههایی خیالانگیز
عصاری؛ کوشش انسان و رنج بیپایان چهارپایان
چلنگری؛ واپسین نفسهای هنری کهن
یک پاسخ
غبارفراموشی برقطب صنایع دستی کشور
کشورهای دنیا، به نقش موثر صنایع دستی در اقتصاد واقف شدهاند و به صنایع دستی به عنوان عامل بسیار مهمی در توسعه اقتصادی جامعه نگاه میکنند، اما سهم این هنرها در اقتصاد کشور ما کمتر از ۳ درصد است.
؛ صنایع دستی، حاصل ذوق، تلاش و خلاقیت است. مجموعه ای از اصیل ترین وکاربردی ترین هنرها و مهارت ها که از تنوع زیادی برخوردار است و نشاندهنده هویت و پیشینه هر ملت و آیینه آداب و رسوم و سنن و فرهنگ هر منطقه است. منتها سال هاست که در کشورمان، به دلایل متفاوتی از جمله ورود صنایع ماشینی و کارخانه ای، واردات بی رویه کالاهای تزئینی و کاربردیِ بی کیفیت، نبود توجیه مالی، بی توجهی مسئولان، استقبال نکردن مردم به خاطر بی اطلاعی یا تغییر سلیقه و گرایش به مدهای اروپایی و… صنایع دستی کشورمان تا حد زیادی، در مسیر نابودی است و احیای دوباره آن، توجه و همت و تلاش و حمایت جمعیِ مردم و مسئولان کشور را میطلبد.
بد نیست بدانید در حالی که بیشتر کشورهای دنیا، به نقش موثر صنایع دستی در اقتصاد واقف شده اند و به صنایع دستی، نه فقط به چشم یک هنر و ساخته دست بشر، بلکه به عنوان عامل بسیار مهمی در توسعه اقتصادی جامعه نگاه می کنند،! امروز تعدادزیادی از صنایع دستی کشورمان است که این سالها، به دلایل گوناگون، یا از یادها رفتهانــد، یا بهکلی منسوخ شدهاند. شاید دیگر رغبتی به ساخت و خرید هنرهای دستساز نباشد اما تا زمان هست باید فکری به حال بیمار برخی از این صنایع کرد.
برخی ازصنایع که درمعرض فراموشی یامنسوخ شده اند:
قفل سازی سنتی وگبه بافی وبنه بافی،جاجیم وگلیم بافی وشله بافی بختیاری*کارتی بافی لرستان،نمدمالی همدان،ملیله بافی آذربایجان،موج بافی کردستان،کوب بافی مازندران،زنجیربافی وگیوه دوزی خراسان،دیبابافی شوشتر،ماشوبافی قم،سفالگری گنابادو….ـ