به دشواری میتوان دریافت که چرا آن همه ترس خورده و هراسان است. حتا از سایهی خود هم میگریزد و کنار هیچ درخت و تکیهگاهی پناه نمیگیرد. می ترسد چیزی از نگاه اش پنهان بماند. همین است که زمینهای فراخ و چشماندازهای باز را دوست دارد تا هیچ تکان و جنبشی از چشم او دور نماند. شگفت است که با وجود بالهای کشیده و پرواز بلندش، کمتر انگیزهای برای پرواز کردن دارد. رفتارش هم پرسشبرانگیز است: با دیگر پرندهها نمیآمیزد و از همه کناره میگیرد. این مایه از دورجویی، آسیبهای ژنتیکی جبرانناپذیری به این پرندهی زیبا زده است و شمار آنها را بیش از پیش کاسته است. با این رفتار و تنهایی، میشمرغها در آستانهی از میان رفتن و نابودیاند.
پرندهی میشمرغ اکنون تنها در شهرستان بوکان، در استان آذربایجان غربی، یافتنی است؛ در زیستگاهی به نام «سوتاو». آنجا زیستگاه دلخواه میشمرغ است و اگر از آسیب و ویرانی لانهاش در امان باشد، زندگیاش را به دور از دیگران و بی سروصدا ادامه میدهد.
سوتاو، دشتی 400 هکتاری در نزدیکی روستای «حمامیان» است. با این همه، در دشتهای دیگر شهرستان بوکان نیز میتوان رد و نشان میشمرغ را جستوجو کرد؛ مانند: سکه کانیان، ینگیجه، دابسر، قازلیان و یکی دو جای دیگر در همان گستره. زیستگاههای میشمرغ، مانند خود او کمیاب و نادر است.
میشمرغ پرندهی باهوشی است اما به شیوهی شگفتآوری از هر جنبش و سایهی بیمآوری میگریزد و جای خود را تغییر میدهد. همین مایه از ترسوهراس است که شکار او را دشوار ساخته است. از سگهای ولگرد میترسد، راسوها و موشها را دوست ندارد و تا آنها را میبیند زیستگاهش را جای دیگری میبَرد. از انسانها هم بیش از اندازه هراسان است. این یکی را باید به او حق داد! این ترسهای ریز و درشت سبب شده است که همواره در کوچ و جابهجایی باشد. از همه شگفتتر آن که میش مرغ در آن موقعیتهای هراسناک، بالزنان به بلندیها پناه میبرد و از آن فراز، به دیدهبانی میپردازد و اینسو و آنسو را مینگرد. زمانهایی هم از ترس شروع به دویدن میکند و پنهان میشود. این اندازه از رمیدگی و دست به عصایی، از او پرندهای محتاط ساخته است.
آسودهترین جا برای میشمرغ نشستن روی زمین در فضاهای باز است. از این نشستنهای بسیار هرگز خسته و دلزده نمیشود. به شرط آنکه درختان، جلو دید او را نگرفته باشند و این پرنده بتواند پیرامونش را رصد کند. گفتهاند دلبستگی میشمرغ به زمینهای باز و بدون درخت، از آن است که از آزار و یورش جانوران و درندگان میترسد و میخواهد پیرامونش را زیر نگاه داشته باشد. بهراستی که این اندازه ترس و هراس نوبر است!
میشمرغ در شمار بزرگترین پرندگان گیاهخوار است. پاهای نیرومندی دارد که در پایین آن 3 انگشت دیده میشود. با آنکه توان پرواز کردن دارد، اما دوستتر دارد از پاهایش کمک بگیرد و راهنوردی کند. از همینروست که پاهای بلند و کشیدهی او نیرومند و پُر توان است.
گردن افراشتهی میشمرغ به او شکوه و زیبایی دیگری میبخشد؛ راه میرود و گردن خود را برمیافرازد و آرام و بیهیاهو گام برمیدارد. اما در همان حال به شیوهای وسواسگونه دور و برش را میپاید و چشم میگمارد که نکند جانور و درندهای کمین کرده باشد.
پَرهای این پرنده، نخودیرنگ است با خطهای سیاه، اما شکم او سفید است. پرها آن اندازه انبوهاند و پیکرش را پوشاندهاند. منقار میشمرغ نیز رنگین است. چهبسا بتوان همانندیهایی میان او و بوقلمون یافت.
میشمرغ لانهاش را در زمین میسازد نه بر شاخسار درختان. چون دلبستهی پرواز نیست. زمین را دوستتر دارد تا پرواز در آسمان. اگر پرواز کند، بالهای کشیدهاش را میتوان دید. پیکرش را که به یاد بیاوریم آنگاه درمییابیم که چرا او را سنگینترین پرندهای میدانند که توان پرواز کردن دارد.
میشمرغ از ردهی دُرسانان است. درازای بدن او به یک متر میرسد و وزنش به 15 کیلوگرم. هم گیاهخوار است و هم گوشتخوار. حشرات و قورباغهها و سوسمار خوراک او هستند و ملخها و سنجاقکها را هم با اشتها میبلعد. در فصل بهار تخمگذاری میکند و پس از نزدیک به 27 روز جوجههایش سر از تخم درمیآورند. با آنکه نرهای میشمرغ اندکی بزرگتر به چشم میآیند اما نر و مادهی این پرنده همانندی بسیاری دارند. میشمرغ نر را از نوار بلوطی رنگ سینهاش بهتر میتوان شناخت و پرهایی که در دو سوی چهرهاش رویدهاند. میشمرغ ماده به تنهایی و بدون کمک از میشمرغ نر، از جوجههایش نگهداری میکند. شاید جنسهای نر را در تربیت فرزندانش توانمندتر از خود نمیداند! اگر هم بو ببرد که خطری لانهی جوجههایش را تهدید میکند، جوجههایش را برمیدارد و به جای دیگری میبَرد. ماده و نر میشمرغ از این بابت مانند هم رفتار میکنند: هر دو بیمزدهاند و چشماندازهای باز و دشتهای گسترده و کشتزارهای پهناور را میپسندند و امنتر میدانند.
بوکانیها به میشمرغ «چیرگ» میگویند. اما شمار این پرندهی زیبا در گسترهی آنها به سرعت رو به کاهش است. از آنرو که بر اثر گسترش کشتزارها زیستگاهشان ویران میشود. پیشتر میشد نشان میشمرغ را در همدان نیز گرفت. گفتهاند که در سال 1372 خورشیدی، 16 قطعه میشمرغ در زیستبوم همدان زندگی میکردند اما گویا اکنون نشان آشکاری از این پرنده در آنجا نمیتوان یافت (ویکی پدیا).
یک دشواری شگفتآور که میشمرغها با آن دست به گریبان هستند، در کاهش شمار آنها اثر بسیار داشته است. نام این دشواری را «چالهی ژنتیکی» گذاشتهاند. چالهی ژنتیکی در پی بسته و محدود شدن جمعیت گونههای جانوری پیش میآید، یعنی گسترهی آمیزشی آنها محدود میشود. این رفتار سبب شده که توان زندهمانی میشمرغها کاهش بیابد و ویژگیهای منفی از نسلی به نسل دیگر برسد.
آمارها نشان میدهد که با همهی کوششی که برای جلوگیری از نابودی این پرنده شده است، بر اثر همین چالهی ژنتیکی، شمار آنها در ایران به کمتر از 40 قطعه رسیده است (خبرگزاری ایرنا، شهریور 1398). از همینروست که میشمرغها در فهرست سرخ، با درجهی حفاظتی آسیب پذیر جای گرفتهاند و سازمانهای جهانی نگهبانی از زیستبوم نگران از میان رفتن آنها هستند.
شمار میشمرغها کمتر و کمتر میشود. این را باید زیانی برای زیستبوم ایران و حیات وحش کشور دانست. میشمرغ پرندهای زیبا و کمیاب است. تنها با امن ساختن زیستگاه او و دوری از بیمآور کردن گسترهی زیستیاش میتوان به ماندگاری این پرنده امید بست.
*یارینامه: جستارهای تارنماهای «دستگاه جوجهکشی» و «جوجهکشی» و گزارش «خبرگزاری ایرنا».
قوچ ارمنی؛ نشانههایی گسسته، از ماندگاری
خروس کولی دشتی؛ در لبهی پرتگاه
ماهی شیپ؛ مرواریدی گرانبها و کمیاب
افعی شاخدار دُم عنکبوتی؛ فریبنده و ناشناس
دلیجه کوچک؛ بیباک و پُرهیاهو
شاهروباه؛ بازیگوشیهای یک زندگی کوتاه
گوزن قرمز ایرانی؛ اسیر ترفند شکارچیان
عروسغاز؛ سایهای کمرنگ از پرندهای کمیاب
شتر دو کوهانه؛ گونهای کمیاب در زیستبوم ایران
عقاب شاهی؛ شاهبازی بر فراز بادها
سمندر لرستانی؛ آذرنشینی زیبا و بیپناه
افعی دماوند؛ بومزاد ایران
پلیکان پاخاکستری؛ سبکبال و بیهیاهو
فیلماهی؛ مروارید سیاه دریای کاسپین
بالابان؛ بر اوج سپهر
پازنها؛ باشکوه و فرازجو
هوبَره؛ ستیز با عقابها، گریز از پرندهبازان
کرکس پشت سفید؛ پاک کنندهی زیست بوم
گربهی پالاس؛ گوشهنشین و گریزپا
لاکپشت پوزه عقابی؛ خونسرد و بردبار
اردک سرسفید؛ جلوهگر و خودنما
فک خزری؛ روزگار غمانگیز تنها پستاندار دریای کاسپی
روباه ترکمنی؛ قلمرویی برای زندگی ندارد
خرس سیاه بلوچی؛ شبگرد و گوشهنشین
گیلانشاه خالدار؛ دورپروازی خستگیناپذیر
سیاه گوش؛ شکارگری چابکدست
گاندو؛ تمساح پوزه کوتاه، درندهای دست به عصا!
دُراج؛ خوشآوای گریز پا
گوزن زرد ایرانی؛ زیبا و خوش خرام
یک پاسخ
درود بر شما .. نخستین باره که این پرنده زیبا رو دیدم کارتون پسندیده و نیک هستش ادامه بدین ..بیش از 15سال است که با امرداد )بی مرد وجاودانگی (همسفرم و همیشه پیگیرش هستم پیشتر هفته نامه رو دنبال میکردم و از سال 1387که پرسپولی قهرمان شد بیشتر هفته نامها رو نگه داشتم ..پورتره زیبا و بلند بزرگمرد ایران زرتشت پاک رو هنوز دارمش که تمام قد تو اون فهته نامه بود همه خوانواده ما این بزرگمرد را پاکترین انسان میدانیم ..یه شعر هم داشت که پیشتر زیاد میخوندمش البته چند برگه بعد بود که نوشته بود …ای وطن فر فریدونت چه شد ترکش چابکسوارانت چه شد .درپایان از شما سپاسگزارم درود بر شما آفرین زنده باد ایران عزیز مهن اهورایی آریایی ما ….رضا جوام از روستای شوراب شهرستان شیروان ایلام البته یه 20سالی میشه تهران زندگی میکنم .کرد زبانم و جانفدای ایران مقدس وعزیز